آفتابنیوز : آفتاب: حجت الله سیفی در مورد خاطرات فیلمهای کودک، افزود: سکانسی در فیلم «به خاطر خواهرم» که چند سال پیش در جشنواره فیلم کودک همدان برنده بهترین فیلم شد، وجود داشت که دختر فیلم به دلیل اینکه برادرش به بیماری سندرم دان - منگولیسم - مبتلا بود نمیتوانست ازدواج کند و به همین دلیل تصمیم میگیرد که برادرش را در شهر گم کند تا بتواند بدون مزاحمت او عروسی کند اما هنگامی که برادر روز بعد به خانه برمیگردد.
وی گفت: دیالوگهایی بین آنها رد و بدل میشود که خیلی احساسی بود و به همین جهت قرار شد در چشمان خواهر که نقش آن را خانم شبنم قلیخانی ایفا میکرد اشک مصنوعی میریختیم تا صحنه طبیعیتر جلوه کند اما این پسر آنقدر این صحنه را با احساس بازی کرد، به ویژه هنگامی که میگفت "من را عمداً تو شهر گم کردی تا عروسی کنی؛ حالا بگو ببینم عروسی کردی یا نه" این دیالوگ آنقدر از سوی برادر که نقشش را یک بیمار سندروم دان بازی میکرد با احساس بیان شد که اشک واقعی خانم قلیخانی درآمد و نیازی به اشک مصنوعی نبود این صحنه حتی اشک بسیاری از عوامل پشت صحنه را نیز درآورد.
سیفی ادامه داد: بازی گرفتن از بچهها بستگی به شیوه کارگردان دارد اما من معتقدم باید با بچهها دوست و رفیق باشید تا بتوانید از آنها بازی بگیرید هر چند که بازی گرفتن از بچهها به ویژه بچههایی که دچار بیماری سندروم دان هستند، سختتر است چرا که حافظه حفظ دیالوگ آنها ضعیف است و مجبورند دیالوگها را شمرده شمرده بیان کنند.
کارگردان فیلم سینمایی «سهم من از زندگی» که دو سال قبل ساخته شد با اشاره به آن فیلم، تصریح کرد: به یاد دارم هنگامی که ما در شهرک غرب صحنه مربوط به توزیع پوسترهای تبلیغاتی دهمین دوره ریاستجمهوری را که توسط پسربچه فیلم درمیان مردم توزیع میشد، را میگرفتیم ما برای طبیعی شدن صحنه از پوسترهای واقعی کاندیداهای دوره دهم ریاستجمهوری استفاده کردیم و همین عامل موجب تعجب رهگذران و مردمی که در اطراف بودند شد و کار به همین جا هم ختم نشد و پای پلیس هم به میان آمد و در نتیجه کار متوقف و همه عوامل برای چند ساعتی بازداشت شدیم تا اینکه بعد ازاستعلام پلیس و روشن شدن قضایا آزاد شدیم.
سیفی با بیان اینکه همواره کار کودک با خاطرات جالبی همراه است، اضافه کرد: در فیلم »سهم من از زندگی» سکانسی بود که چند روز فیلمبرداری آن به تعویق افتاده بود و هنگامی که میخواستیم آن را فیلمبرداری کنیم، وجود یک نوازنده دوره گرد که در همان حوالی بود من را به فکر واداشت که او را از کنار پسرک عبور دهم لذا هنگامی که پسرک فیلم با این نوازنده روبهرو میشود نوازنده به صورت خلاقانه و فی البداهه برای پسرک با لهجه زاهدانی آوازی میخواند که بسیاربه فضای فیلم کمک کرد وحس صحنه با بیان این شعر به خوبی درآمد به طوری که این فصل از فیلم به یکی از بهترین فصلهای فیلم تبدیل شد.
به گزارش خبرگزاری سینمای ایران، وی خاطرنشان کرد: قصه فیلم «سهم من از زندگی» برگرفته از واقعیت است و ماجرای آن به 17 سال پیش که من شاهد آن بودم، برمیگردد درآن زمان من مشغول میکس نهایی فیلم عروس کاغذی بودم و هنگامی که میکس نهایی در ساعت 3 نیمه شب تمام شد به همراه مدیرتولید سوار برماشین شدیم تا آن را به دفترجشنواره فیلم فجر برسانیم که در سرمای زمستان آن سال من چشمم به پسربچهای افتاد که زیرپل سید خندان ایستاده بود، لذا از مدیرتولید خواستم که پسربچه را سوار کند و هنگامی که او را سوار کردیم، دیالوگهایی بین من و او رد و بدل شد و اگر چه ما او را روز بعد به سازمان بهزیستی تحویل دادیم اما نتیجه آن منجر به ساخت فیلم سهم من اززندگی بعد از 17 سال گردید.