آفتابنیوز : آفتاب: سیدمحمد خاتمی با توصیف پدرش به عنوان شمع محفل بسیاری از روحانیان اندیشمند و روشنبین و مبارزان دلیر راه آزادی و استعمارستیزان فداکار بیش از نیم قرن اخیر، گفت: «نام مدرس را اولین بار از او شنیدیم و آموختیم که چرا باید او و امثال او را دوست داشته باشیم و از او یاد گرفتیم که به مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری و به جریان نهضت ملی با دیده تکریم بنگریم.»
رئیسجمهور سابق کشورمان، در کنگره آیتالله سیدروحالله خاتمی که در سال ۸۷ برگزار شد، خاطراتی از پدرش نقل کرد و به ذکر ویژگیهای فکری و دینی نماینده امام و امام جمعه سابق یزد پرداخت که سایت خانه فرهنگ خاتمی به مناسبت پنجم آبان سالروز درگذشت آیتالله خاتمی آن را بازنشر کرده که بدین شرح است:
آیتالله خاتمی به مرتبت بالایی از دانش و کارشناسی دینی رسیده بود، مرتبتی که مورد تایید ویژگان حوزههای دانش دینی و همه بزرگانی بود که وی را میشناختند. وی فقه و اصول را نزد بزرگانی چون آیات والامقام، سیدمحمد نجفآبادی، سیدعلی نجفآبادی و حاجآقا رحیم ارباب(رضوانالله علیهم) که از ستونهای استوار دانش دینی در حوزه پربار اصفهان بودند فرا گرفته بود. و من که در آخرین سالهای عمر پر برکت حضرت آیتالله ارباب در اصفهان بسر میبردم و یک بار به اتفاق پدرم به حضور آن عالم ربانی رسیدیم، از نزدیک شاهد تجلیل شگفتانگیز او از پدرم که به رسم ادب شاگردی بر دستهای استاد پیر خود بوسه میزد بودم.
آیتالله خاتمی، فلسفه و حکمت اسلامی را سالها نزد معلم متأله و حکیم حوزه علمیه اصفهان آیتالله حاج شیخ محمد خراسانی آموخته بودند و از خرمن پر فیض علم و اخلاق، طبیبِ عارف و فقیهِ سالک و اخلاقیِ صاحب نَفَس آیتالله حاج میرزا علیآقا شیرازی بهرهها گرفته بود و تاثیر شخصیت معنوی و تصرف آن بزرگوار در اخلاق و رفتار و شخصیت پرستنده و خداترس آیتالله خاتمی بروشنی نمایان بود. آیتالله خاتمی در ادب پارسی و عربی دست بلند داشت و بسیاری از وجوه هنر، به خصوص شعر را به خوبی میشناخت و به خصوص به هنگام تدریس ادبیات و فنون معانی و بیان، استادانه از برترین نمونههای شعر و احیانا نثر عربی و پارسی بر مدعی شاهد میآورد. آیتالله خاتمی نه تنها خود عالمی برجسته بود که برای بسط دانش و پرورش دانشمند، سخت تلاش میکرد.
او که سخت نگران وضع علمی و حتی موجودیت روحانیت بود و خود او که فشارهای طاقتفرسای روحی و مادی دوران سیاه پهلوی اول بر نهاد روحانیت را لمس کرده بود، خطری که این نهاد دیرپای جامعه اسلامی را تهدید میکرد با تیزبینی درک میکرد و در نتیجه به محض اینکه اندک امکانی فراهم آمد، احیاء و بسط حوزه علمیه را در زادگاه خود اردکان برای تربیت نیروهای نوجوان و جوان و آماده کردنشان برای هجرت به حوزههای علمیه بالاتر، سرلوحه همت خود قرار داد و با اینکه سخت مشتاق عزیمت به نجف اشرف برای بهرهگیری از فضای سرشار علمی ـ معنوی حوزه کهن سال علمی آن و درک محضر عالمان و مجتهدان بزرگ روزگار بود، احساس کرد که سرزمین آفتزده ایران و جامعه شریف ایرانی به وجود امثال او نیاز مبرم دارد. به همین جهت در محدوده کوچک اردکان علاوه بر اینکه کار سخت ارشاد عمومی را به عهده گرفت با بازسازی و فعال کردن مدرسه و حوزه علمیه اردکان زمینه جذب استعدادهای جوان را به علوم و معارف دینی فراهم آورد.
در اینجا ادب و انصاف حکم میکند که از دانشمند پرتلاش و بزرگوار مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ محمدکاظم ملکافضلی اردکانی و فقیه اخلاقی وارسته حضرت آیتالله حاج ملا محمد حائری(قدس سرهما) که در تأسیس و اداره حوزه علمیه اردکان نقش داشتند، نام ببرم و برایشان طلب تعالی درجات کنم. باری آیتالله خاتمی در قسمت عمدهای از دانشهای رایج حوزههای علمی ـ دینی، استاد و متبحر و در بسط فضای علمی و تربیت نیروی فکری تلاشگری سختکوش بود و اینها همه فضیلتهای بزرگ است ولی در گذشته و حال کم نبودهاند کسانی که در این جهات با ایشان همتا و حتی از ایشان برتر بودهاند و اگر جامعیت علمی و ذوقی را نیز فضیلتی علیحده به حساب آوریم، از این حیث نیز او را کمنظیر نمییابیم.
اما شخصیت معنوی آیتالله خاتمی تنها از شعلههای دانش دینی و تلاش برای فروزانتر کردن آن، درخشش نمیگرفت و گرانسنگی جان فرهیختهاش تنها بارور از درک مفهومی دین و بسط این مفهوم نبود بلکه علاوه بر این، تا به حقیقت دیانت و منبع زوالناپذیر آن واصل شود، جان خویش را در فضای بیکرانه و بهتانگیز تامل عرفانی و عمل و سلوک به پرواز درآورده بود، یعنی آیتالله خاتمی عالمی عارف، و عاملی آگاه و زندهدلی عابد بود. او همیشه سحرخیز و اهل تهجد بود و در شبهای ماه مبارک رمضان (چه تابستان و چه زمستان) شبزندهدار و اگر احیانا میتوانستی او را در حال دعا و مناجات شبانه و نیاز و تضرع بنگری، جذبه روح پرستنده را در صورت زیبای آن مشاهده میکردی.
آیتالله خاتمی حافظ تمامی قرآن و همواره با کلام خدا مأنوس و محشور بود و طرف اینکه در بزرگسالی به حفظ آن همت گماشت و این تلاش مقدس از جمله منشاء برکت و آشنایی هرچه بیشتر فرزندان او از جمله خود من با کتاب و کلام حضرت حق بود که گاه و بیگاه از ما میخواست تا تلاوت او را با نگاه به قرآن بشنویم و اگر اشتباهی بود یادآوری کنیم. این همه نیز ارجمند و سبب برجستگی صاحب این ویژگیها است ولی آنان که دانش مفهومی و علمی و معرفت درسی را با تأمل عرفانی و عمل عبادی و سلوک معنوی یکجا در شخصیت خود گرد آوردهاند کم نیستند. پس وجه بارز شخصیت دینی آیتالله خاتمی و نمونه بودن او در چیست؟ به نظر من آنچه آن بزرگوار را در میان همگنان عالم و سالک روحانی و غیر روحانی به درجات ممتاز میکند، اینست که این همه را که از بارزترین نشانههای دینداری و دینخواهی است، با فرزانگی توأم کرده بود و مراد من از فرزانگی خردمندی و اندیشهورزی توأم با آزادگی و آزادی خواهی است و فروغ خیرهکننده شخصت او حال التقاء این دو گوهر تابناک است. محیطی که آیتالله خاتمی در آن بسر میبرد از پرتو ایمان، باور و اخلاق تابناک میشد و در عین حال همین محیط سرشار از اندیشه و آزادگی بود. هر جا که او بود، بدخواهی دیگران، دروغگویی، تملق، لاابالیگری و مسوولیتگریزی ممنوع بود ولی به همان اندازه که وی از بیدینی و بدکاری بیزار بود اندیشهگری را بزرگ میداشت و به اندیشه از هرکس و درباره هر چیز به دیده احترام مینگریست و حتی اگر اندیشهای را نمیپسندید در تحمل آن حوصلهای شگفتانگیز داشت و البته که نقد اندیشه را نیز همواره میستود.
در خانه او بود که ما از آن روز که خود را باز شناختیم با بسیاری از رویدادهای تاریخی و سیاسی و فرهنگی ایران و جهان اسلامی و اندیشههای گوناگون و آثار اندیشمندان آشنا شدیم و سعهصدر در برخورد با افراد و امور را آموختیم و بیشترین و مهمترین کتابها و آثاری که در حوزههای دینی و فکری و سیاسی منتشر میشد نزد او یافتیم (و از یاد نبریم که بسیاری از این آثار در زمان رژیم پیشین ممنوع و دستیابی به آن دشوار و پخش و حتی نگاهداری آن خطر خیز بود). نام «مدرس» را اولین بار از او شنیدیم و آموختیم که چرا باید او و امثال او را دوست داشته باشیم و از او یاد گرفتیم که به مبارزات ضداستبدادی و ضداستعماری و به جریان نهضت ملی با دیده تکریم بنگریم. او بود که به اطرافیان و مخاطبان خود چهره زشت کودتای سنگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را نشان میداد و پیگیری جریانهای سیاسی ـ اجتماعی و فکری ـ دینی پس از سال ۳۲ را به جد توصیه میکرد.
آیتالله خاتمی نسبت به اندیشههای تازه، جستجوگر بود و به خصوص در حوزه آثار دینی هر پدیدهای را که برآمده از اندیشهای نو، چه از روحانیان روشنضمیر چه اندیشمندان نو جوی غیرروحانی بود، کم و بیش میتوانستی نزد آن زندهدل بیابی و همواره دیگران را به خواندن و اندیشیدن و به مقتضای آن عمل کردن تشویق میکرد و به ایستادگی در برابر رژیم وابسته ضد آزادی از یکسو و سنتپرستان اندیشهستیز از سوی دیگر فرمان میداد. او معتقد بود که برای زنده نگاهداشتن دین باید از تواناترین اندیشهها و تجربههای بشری مدد گرفت و گوهر دین را که از انگارههای سست و انگیزههای پست زنگار گرفته است پیر است. دینی که آیتالله خاتمی مظهر آن بود و آن را چه در مجالس وعظ عمومی به تناسب درک و دریافت شنوندگان و چه در محافل خصوصی و تخصصی ترویج میکرد، دینی بود که گرچه راه روشن آن به سعادت واپسین پایان مییافت ولی از دنیا و از متن زندگی این جهان میگذشت و بر این باور بود که دین اگر نتواند دیندار را در دنیا سربلند کند و زندگی افتخارآمیزی برای او بیافریند دچار کاستی و محکوم به شکست است. آیتالله خاتمی از طرفداران سرسخت لزوم تحول در بنیان نهاد روحانیت بود و چشم به راه نسلی متفکر و روشنبین و زمانشناس، همواره مقدم روحانیان جوان و مستعد و اندیشمند را گرامی داشت و با اینکه در صَرفِ وجوه شرعی سختگیر و محتاط بود از کمک سخاوتمندانه به متدینان نواندیش دریغ نمیکرد. او خواستار تحول و نوسازی، از درون سازمان روحانی بود تا مبادا خدای ناخواسته جبر زمانه از بیرون بنیاد آن را برافکند.
هنگامی که نهضت بزرگ اسلامی به پیشوایی امام خمینی(قدس) آغاز شد او نیز با اشتیاق در صف نهضت جا گرفت نه تنها از این بابت که جنبش اسلامی، نابودی رژیم وابسته استبدادی و فسادآفرین زمانه را هدف گرفته بود بلکه هم از آن رو که سلسله جنبان این حرکت، روحانیان دیندار و دلیر و فداکار و در عین حال روشنبین و ستیزگر با مردمفریبی و عوامزدگی و قشرگرایی بودند. او درد دلهای خود درباره وضع روحانیت و پیشنهادهای مشفقانه خود را برای تحول چارهساز در این نهاد با اهل درک و درد و از جمله با امام بزرگوار مطرح میکرد و آن را پی میگرفت.
آیتالله خاتمی شمع محفل بسیاری از روحانیان اندیشمند و روشنبین و مبارزان دلیر راه آزادی و استعمارستیزان فداکار بیش از نیم قرن تاریخ پرحادثه این مرز و بوم بود و افزون بر آن، اندک نبودند دانشمندان و روشنفکران غیرروحانی که احیانا بنیاد اندیشهشان با تفکر آیتالله خاتمی نیز مختلف بود ولی مریدانه او را دوست میداشتند و مشتاقانه در هر موقعیتی به دیدار او میشتافتند و آن پیر روشنضمیر نیز با آغوش گشاده از آنان استقبال میکرد. و در همه حال و همه جا بیآنکه جایگاه و محوریت معنوی خود را از دست بدهد میدان اندیشه و نظر را به روی هرکس که اندیشهای و سخنی داشت بزرگمنشانه باز میگذاشت و سخنها را هرچه بود با سینهای گشاده میشنید و اگر نظری داشت ابراز میکرد. و این همه را کسی میکرد که یقینا برای هر کار خود نزد خداوند سبحان حجت داشت و از این رو این روش و منش را برگزیده بود که آن را با حقیقت دین خدا سازگار یافته بود و چه بسا دلها را که با همین شیوه و رویه به سوی دین خدا جلب و جذب کرد! آیتالله خاتمی معلم اخلاق بود و اخلاقی که او میآموخت، اخلاق پرهیز بود؛ پرهیز از هرچه بدی است و اخلاق ستیز بود؛ ستیز با هرچه پلیدی است. موضوع اخلاقی که او میآموخت «خیر» بود. و در نظر او خیری بالاتر از بندگی آگاهانه خدا و جهاد برای استقرار زندگی داد بنیاد و کرامتآمیز برای بندگان خدا نبود.
درس اخلاق آیتالله خاتمی آینهای بود که اندیشه و رفتار او را باز میتاباند و به همین جهت در دل مستمعان مینشست و آنان را شیدا میکرد. آیتالله خاتمی اخلاق را، نه در تظاهرات زشت و گاه مشمئزکننده مقدسنمایان خودخواه و یا بیدردانی که از ظاهر و باطنشان وارفتگی و بیعرضگی میبارید، که، در عمل محکم توأم با وارستگی نشان میداد. اخلاق خاتمی، او را به هرچه کهنه و دور از واقعیت بود نمیکشاند و از هرچه تازه بود نمیرماند. وی جستجوگری بود که همواره و همه جا حقیقت را میخواست و میجست و در پیری نیز صاحب بینش و اندیشهای بود که بسیاری از جوانان مدعی به پای آن نمیرسیدند. او هیچ گاه به بهانه معنویت از مسئولیت و مبارزه کنار نکشید و به بهانه بودن در متن اجتماع و مبارزه مردم از تعبد و اخلاق رخ برنتافت. مردی بود از سلاله پاکان که درس اخلاق و وعظ و منش و روش او دل دریای رزمندگان را از یقین و حماسه موجخیز میکرد و دل پاک او نیز همواره به آهنگ گام مجاهدان که از بودن در میان آنها در جبهه و پشت جبهه لذت میبرد میتپید. آیتالله خاتمی در اوج بینیازی از بندگان خدا زندگی کرد و با اینکه اهل تعبد و تهجد بود هیچ گاه به آفت اندیشهسوز مقدسمآبی دچار نشد. او دینداری روشنفکر بود که میدانست که در کدام جهان و با کدام واقعیتها روبروست و با مریدبازان که با هر انگیزهای مدعی تولیت انحصاری دینند، اما دین را وسیله دنیای تنگ و تاریک خود کردهاند، میانهای نداشت و در خلوت و جلوت شیوه و منش آنان را میکوبید و طرفه اینکه با این همه صراحت و بیریایی، همواره در میان مؤمنترین مردمان عادی محبوبیتی به مراتب بیشتر از کسانی داشت که برای جلب دل مؤمنان، نقاب فریب و تصنع بر چهره دارند.
سخن درباره آیتالله خاتمی را با کلام گویا و بلند رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(قدس) در رثای آن عزیز به پایان میبرم: «اسلام و ایران یکی از پرفروغترین چهرههای تقوا، خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم خاتمی زندهدل، چهره تابناک مبارزات خستگیناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهههای اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بینظیر، مسلما کمنظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را میفهمید و سختیهای آن را چون شربتی گوارا مینوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید و یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی(ص) در عصر فریب و خودپرستی بود. او پاک زیست و پاک مرد و پاک در جوار رحمت ربش آرمید...»