آفتابنیوز : <سخنراني غلامعلي خوشرو معاون حقوقي و بين المللي وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در چهل و يكمين كنفرانس امنيتي مونيخ >
در ابتدا از برگزاري اين جلسه تشكر مي كنم. در زماني كه جامعه بين المللي با تهديدات و چالش هاي بزرگي در سطوح منطقه اي و بين المللي مواجه است، برگزاري چنين همايش هايي، مكان مناسبي براي برخورد با اين چالش ها و ترديدات را فراهم مي كند.
از 11 سپتامبر سال 2001 ميلادي، افراط گرايي به عنوان مسأله مهمي درغرب و در سراسر جهان مطرح شده است و هميشه نيز تهديد بزرگي براي كشور من و همچنين براي غرب بوده است. به هرحال در حالي كه ما با خطر بزرگي براي مقابله با افراط گرايي مواجهيم نمي توانيم به تاكتيك ها و ابزار خاص براي رسيدن به اين هدف متوسل شويم. اقدامات ناگهاني و تحميلي، شايد دستاوردهاي موقتي داشته باشند اما در طولاني مدت، زمينه مساعدي را براي افراط گرايي ايجاد مي كنند. اين پديده عملاً پاسخي در مقابل بي عدالتي و بسته شدن تمام راه هاي مشاركت است. بنابراين، توجه به اين عوامل ريشه اي كه در مرحله اول به تروريسم دامن زده اند مهم است و نبايد اجازه داد كه وضع موجود، وخيم تر شود.
در مقابل اين پيش زمينه، در حال حاضر، دو رويكرد متضاد و متناقض در دنياي اسلام وجود دارد. يكي از آنها جريان هاي خرد و ميانه روي در دنياي اسلام است كه به ارزش هاي ديني، شرافت انساني و رويكردهاي دموكراتيك متمايل بوده و بر آن تأكيد دارند.
هدف اصلي اين جريان، ايجاد تعادل ميان اردوگاه اسلام و مكانيسم هاي دموكراتيك است. در نقطه مقابل آن، افراط گرايان قرار دارند كه نه تنها عقايد غيرمسلمانان را نمي پذيرند بلكه حتي عقايد فرقه هاي مختلف اسلام را نيز نمي پذيرند و اين در حالي است كه در قرآن به ساير اديان احترام گذاشته شده است. آنها اردوگاه هاي مسلمانان را تحت كنترل درآورده و به راه هاي انحرافي كشيده اند.
اصلي ترين راه مبارزه با افراط گرايي و تروريسم ناشي از آن، تقويت و استحكام رويكرد خرد اسلامي و دموكراتيك است. راه حل مناقشات و تنش ها در دنياي اسلام را نمي توان با كنار گذاشتن و نفي اسلام به دست آورد. تجربه ايران در اين خصوص، مثال خوبي است. به جاي اين راه، بايد اسلام را از طريقي دموكراتيك و روشنفكرانه مورد توجه قرار داد. تحميل اجباري ارزش هاي سكولار در دنياي اسلام، به ايجاد رويكرد دموكراتيك منجر نمي شود بلكه عواقب خطرناكي هم خواهد داشت. متأسفانه راهي كه از زمان حوادث 11 سپتامبر در پيش گرفته شده است در جهت مخالف اين هدف است. روي آوردن به اقدامات اجباري از جمله حمله به عراق، بسياري از مسلمانان را با يكديگر غريبه كرده است و زمينه مناسب براي حمايت از گروه هاي تروريستي را فراهم آورده است. ما معتقديم كه موفق ترين استراتژي براي مقابله با تروريست ها، از بين بردن پايگاه هاي آنها و خشكاندن زمينه مناسب فعاليت آنهاست.
مفهوم گفت و گوي تمدن ها، رويكرد سازنده اي را براي روابط بين جامعه اسلامي و دنياي غرب ارائه مي دهد. اين مفهوم كه از سوي رئيس جمهور ايران معرفي شده است، حاكي از آن است كه اختلاف در ديدگاه هاي فرهنگي يا ديني، اين مناقشه را توجيه نمي كند بلكه در مقابل، زمينه هاي همكاري را در شناخت متقابل فراهم مي كند.
ما در منطقه متشنجي زندگي مي كنيم و مشكلات ما در تأمين امنيت در منطقه بسيار زياد است. مناقشات در افغانستان، عراق و فلسطين، بايد حل شوند زيرا بي ثباتي ناشي از اين مساله، منطقه وجهان را تهديد مي كند.
اين درحالي است كه موافقتنامه مهمي مثل معاهده بن در مورد افغانستان به تصويب رسيد و حالا مردم افغان از داشتن قانون اساسي و انتخاب رئيس جمهور خود راضي هستند اما در همين زمان، بايد بر تهديدات نسبت به صلح منطقه فائق آمد. بازماندگان طالبان و القاعده همچنان عمليات تروريستي در منطقه را به خصوص در مرزهاي شرقي، رهبري و اجرا مي كنند و قصد دارند دولت مركزي افغانستان را به دام مشكلات گوناگون بيندازند و بي ثباتي را نيز در منطقه گسترش دهند. از سوي ديگر، علي رغم تلاش هاي صادقانه دولت افغانستان، كاشت ترياك و قاچاق مواد مخدر همچنان ادامه مي يابد كه اين پديده مخوف، نتايج خطرناكي را در پي خواهد داشت.
اين دو مسأله، پيشبرد بازسازي افغانستان را مختل مي كنند. به نظر ما، مهمترين راه براي مقابله با اين اقدامات و قاچاق مواد مخدر، آن است كه به افغان ها در امر ساماندهي، تربيت و تجهيز ارتش ملي و نيروي پليس آنها كمك كنيم. به طور كلي، جامعه بين المللي از جمله افغانستان و همسايگانش در حال حاضر با خطرات زيادي مواجهند و نياز دارند كه به هر قيمتي، آن را حفظ كنند. كمك هاي بين المللي در تشكيل ارتش و نيروي پليس جديد و نيز مقابله با مواد مخدر و ترانزيت آن از افغانستان به كشورهاي ديگر ضروري و مهم است.
در مورد عراق بايد گفت كه رژيم سابق اين كشور، تهديد بزرگي براي مردم عراق و همسايگان اين كشور بود و عامل بي ثباتي در منطقه نيز به شمار مي آمد. بنابراين، در حالي كه دولت ايران با حمله به عراق، به طور اصولي مخالف بود، ما سقوط رژيم صدام حسين را نكته مثبتي در منطقه مي دانيم.
در حال حاضر، عراق در مرحله حساس و مهمي قرار دارد. مردم عراق كه در روز انتخابات هم با شور و شوق زيادي به پاي صندوق هاي رأي رفتند، علناً تعهد خود را به اين روند دموكراتيك به نمايش گذاشته و تمايل به ساختن آينده خود و ايجاد عراق آزاد و مستقل را هم نشان داده اند. در اينجا بايد خاطرنشان كنم كه دولت ايران معتقد است عراق متعلق به همه عراقي هاست و حق همه آنها، چه اقليت و چه اكثريت، بايد مورد توجه قرار گيرد.
ما در عين آن كه مردم عراق و تمام گروه هاي عراقي را به حفظ وحدت و تفاهم ملي و دفاع از تماميت ارضي عراق دعوت مي كنيم، لزوم مشاركت همه جانبه گروه هاي عراقي در اين روند سياسي را لازم مي دانيم. دولت جمهوري اسلامي ايران موفقيت اين انتخابات را به مردم عراق تبريك مي گويد و آماده كمك به آنان در بازسازي و توسعه اقتصادي و سياسي عراق است.
سياست دولت ايران در مورد افغانستان و عراق، بر توجه به حفظ منافع ايران و حفظ صلح و ثبات در منطقه، احترام به اقتدار و تماميت ارضي و ايجاد دولت دموكراتيك و منتخب مردم متمركز شده است. روابط و علايق نزديك مردم كشور ما با مردم عراق و افغانستان، ريشه هاي تاريخي دارد. ادامه بي ثباتي در اين دو كشور، عاملي براي بي ثباتي در مرزهاي مشترك ما و در كل منطقه نيز خواهد بود. بنابراين ما يك سياست رو به آينده و سازنده را در مورد عراق و افغانستان در پيش گرفته ايم.
علي رغم آن كه ايران در دو دهه اخير به هيچ كشوري حمله نكرده و در حال حاضر هم هيچ ادعاي ارضي نسبت به همسايگانش ندارد، مردم ايران در دهه هاي اخير از تنش هاي منطقه اي بسيار آسيب ديده اند. حمله صدام حسين به ايران و بي ثباتي در افغانستان و سقوط رژيم طالبان، در كنار مسائلي مانند تروريسم، قاچاق مواد مخدر و آوارگان، موجب شد ايران به تلاش هاي خود براي ايجاد صلح و ثبات در منطقه سرعت بخشد.
با توجه به اين مسائل و با بررسي موقعيت فعلي منطقه خليج فارس، ايران از اواسط دهه 1980 ميلادي، خواهان ايجاد يك برنامه امنيتي و همكاري در منطقه شده است تا امنيت و ثبات منطقه، راحت تر تأمين شود. اين ايده سپس در قعطنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد كه جنگ ايران و عراق را به خاتمه رساند، نمود يافت اما هيچ گاه به اجرا درنيامد. هنگامي كه حمله عراق به كويت هم به نقطه پايان خود مي رسيد، شوراي امنيت بار ديگر به نياز به تأمين امنيت منطقه اي اشاره كرد اما اين مسأله باز هم به اجرا درنيامد.
ما معتقديم كه استفاده از اين فرصت در شرايط فعلي بسيار مهم است زيرا با سقوط صدام حسين، يك تهديد بزرگ نسبت به امنيت منطقه از بين رفته و بي اعتمادي و رقابت تسليحاتي جاي خود را به اعتمادسازي و شفافيت داده و ايجاد برنامه امنيت منطقه اي كه مورد استقبال جامعه جهاني و سازمان ملل متحد هم باشد، منطقه را از تنش هاي بيشتر نجات مي دهد.
با توجه به آن كه ايران، بزرگترين و پرجمعيت ترين كشور منطقه است، مسلماً كاهش رقابت تسليحاتي در منطقه به سود ايران خواهد بود. به علاوه، با توجه به نياز مبرم ايران به بازسازي و نياز نسل جوان آن به منابع محدود ايران ،رقابت تسليحاتي در منطقه، كاملاً برضد منافع امنيتي ايران قرار ميگيرد.
درباره ادعاهايي كه در مورد سلاحهاي كشتار جمعي در ايران مطرح ميشود بايد گفت كه در شرايط فعلي جهان، ساخت و گسترش سلاحهاي كشتار جمعي نه تنها امنيت ايران را تأمين نميكند بلكه براي منافع امنيتي ايران بسيار مضر است. اين مسأله ژئواستراتژيك ايران را واداشت كه در سال 1974 ميلادي به لزوم ايجاد خاورميانه عاري از سلاحهاي هستهاي اشاره كند و از آن زمان، همين سياست را در پيش بگيرد.
همين مسأله به NPT، CWC، BWC و امضاي CTBT منجر شد و نشان داد ايران نسبت به ساير كشورهاي منطقه، بيشتر به خلع سلاح بينالمللي متعهد است.
ما تاكنون راه طولاني را طي كردهايم تا صلحآميز بودن برنامههاي هستهاي خود را به جهان اثبات كنيم. ما اكيدترين مكانيسمهاي پادماني مثل پروتكل الحاقي را امضا كرديم و آن را حتي قبل از تصويب به اجرا در آورديم. محدوده و تعداد بازرسيهايي كه از سوي آژانس بينالمللي انرژي اتمي از تأسيسات هستهاي و غيرهستهاي ما به عمل آمد، در تاريخ آژانس انرژي اتمي بيسابقه است. عليرغم آنكه ما در اين مورد، حق طبيعي داريم، دولت ايران داوطلبانه به تعليق موقت غنيسازي اورانيوم روي آورد هرچند كه اين جريان، معيار درستي را به نمايش نميگذارد و از لحاظ سياسي نيز نادرست است.
با اين وجود، دولت ايران كاملاً از نگرانيها در مورد برنامه هستهاياش با خبر است و ترديدها در اين خصوص را بسيار جدي ميانگارد. ما به اين ترتيب، بهطور فعال و شفاف، مشغول همكاري با آژانس انرژي اتمي بودهايم تا آژانس بتواند درك بهتري از تمام ابعاد برنامههاي هستهاي ما به دست آورد. به اين طريق، بازرسان آژانس، دسترسي نامحدود، بلامانع و سريعي به هر مكان و هر تجهيزاتي در خاك ايران، داشتند.
ما خوشحاليم كه تلاشهايمان در رابطه با آژانس، بيفايده نبوده است. آژانس در آخرين گزارش خود در 15 نوامبر 2004 تأييد كرد كه بازرسان اين آژانس، هيچ مدركي در مورد برنامههاي سري هستهاي يا برنامه تسليحات اتمي در ايران بهدست نياوردهاند. اين گزارش نشان ميدهد كه «تمام مواد اعلام شده در ايران، توجيه شده هستند و بنابراين چنين موادي به فعاليتهاي ممنوع هستهاي منجر نشدهاند.»
اين گزارش در كنار توافقات اخير ما با سه كشور اروپايي و اتحاديه اروپا، تعهد كامل ايران به معاهدات منع گسترش هستهاي بهخصوص NPT را نشان ميدهد.
هدف اصلي توافقات ما با فرانسه، بريتانيا و آلمان در ماه نوامبر گذشته، آن بود كه به مذاكرات مؤثري روي آوريم كه راه را براي ايجاد همكاري متقابل در عرصههاي سياسي و اقتصادي فراهم كند. اين توافقات، تاكنون نتيجه چهار جريان متفاوت بوده است: حقوق، وظايف، نگرانيها، همكاريها.
در اين توافقات، حق ايران در چارچوب NPT مورد تأكيد است. باتوجه به اين وظايف، ايران خود را متعهد به همكاري كامل و شفاف با آژانس و اجراي داوطلبانه پروتكل الحاقي در زمان قبل از تصويب آن دانسته است.
در مورد اين تعهدات، ايران هر معيار مؤثري را در مورد نگرانيها و توجهات جامعه جهاني به كار گرفته است. اين نگرانيها، در سطح فرضيه باقي ميمانند اما بازرسيهاي بلامانع و ناگهاني آژانس، يك واقعيت است. اين واقعيت و نيز اثبات صلحآميز بودن فعاليتهاي ايران از سوي آژانس، كاملاً چنين فرضيههايي را نقض ميكند.
حق ايران كه در چارچوب معاهدات بينالمللي تعيين شده است نبايد به خاطر فرضيههاي اثبات نشده نقض شود.
در مقابل، ما نياز داريم كه گامهاي مناسبي را براي تأمين حق ايران در چارچوب NPT و پيشبرد همكاريهاي ايران و اتحادیه اروپا برداريم.
در همين حال، مذاكرات با هدف رسيدن به توافق طولاني مدت در حال انجام است و چارچوب فعاليتهاي سه گروه كاري كه از سوي طرفين در عرصههاي هستهاي، سياسي و امنيتي و همكاري در امور تكنولوژيكي تعيين شدهاند ادامه دارد. ما معتقديم كه در صورت وجود تمايل سياسي لازم و آمادگي غرب براي سرمايهگذاري در روابط متقابل، همكاري موردنظر به وجود خواهد آمد.
در پايان، اجازه دهيد تأكيد كنم كه ايران به پروسه رفع سوءتفاهمات در روابط خود با اتحاديه اروپا وارد شده و قصد دارد آن را به نتيجه برساند. باتوجه به حسننيت هر دو طرف، ما به نتيجه اين پروسه اميدواريم. ما معتقديم كه هر تعاملي بين ما و اروپاييان ميتواند به پيشبرد تفاهم و احترام متقابل و در نتيجه، پيشبرد روند مذاكرات كمك كند.