کد خبر: ۱۴۶۱۵۷
تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۲
نگاه تاريخی عضو شورای مركزي حزب اعتدال و توسعه به پديده انحراف سياسی

دهقان: از دل بي‌قاعدگي سياسي، جريانات انحرافي زاييده مي‌شوند

آفتاب‌‌نیوز :

آفتاب: پرداختن به موضوعات سياسي از نقطه نظر تاريخي، يك حسن بزرگ دارد و آن اين است كه مي‌توان، مشابهت آن در دوره معاصر و حتي قبل از آن را مورد بازخواني قرار داد. غلامعلي دهقان، عضو شوراي مركزي حزب اعتدال و توسعه معمولا در گفت‌وگوهاي خود در مباحث سياسي، نقبي تاريخي نيز به مسايل مي‌زند؛ حزبي كه نزديك به رييس مجمع تشخيص مصلحت و رييس مركز تحقيقات استراتژيك مجمع است.

دهقان مديرمسوول سايت آفتاب نيز هست و چهره‌اي رسانه‌اي به شمار مي‌آيد. پاسخ‌هاي او به پرسش‌هاي «شرق» در ادامه مي‌آيد: 

چه اتفاقي مي‌افتد كه يك زير مجموعه سياسي - فارغ از ميزان ثبات يا شناخته شده بودن- پس از رسيدن به قدرت دچار انشعاب از جريان اصلي شده و بعضا با آن به اختلاف مي‌خورد؟ آيا رقابت‌ها و كشمكش‌هاي دروني باعث آن مي‌شود كه انگ منحرف شدن از باورهاي اصلي به جريان پيرو يا زير مجموعه زده شود يا واقعا در مواردي اين اتفاق افتاده كه از ارزش‌هاي شناخته شده منحرف شده‌اند؟

جريان فكري و سياسي كه يك سالي است در فرهنگ سياسي اصولگرايان به‌عنوان انحرافي از آن نام برده مي‌شود، بايد از زواياي مختلفي مورد بررسي قرار گيرد. اصولا مجموعه دلايلي نياز است تا يك جريان بتواند از جريان ديگر انشعاب كند و مورد طرد جريان اصلي قرار گيرد. مساله‌اي كه درباره جريان موسوم به انحرافي اتفاق افتاده در تاريخ ما مسبوق به سابقه است. دليل آن هم اين است كه فعالان حركت‌هاي فكري و اجتماعي يكصد سال اخير مي‌دانستند كه چه نمي‌خواهند اما دقيقا نمي‌دانند كه چه مي‌خواهند؟

در قضيه ملي‌شدن نفت، همه نيروهاي ملي و مذهبي، سخن از ملي‌شدن نفت مي‌گويند اما پس از مدتي يكي از اين رجال سياسي يعني دكتر مظفر بقايي‌كرماني، سر بزنگاه راه خود را از مرحوم دكتر مصدق جدا مي‌كند و حتي سر قضيه قتل رييس شهرباني دكتر مصدق به اسم افشار توس، قرائن نشان مي‌داد كه پاي اين شخصيت به ظاهر ملي در ميان است.

همين مساله باعث شده دكتر بقايي در تاريخ يك سده اخير خوشنام نباشد اما در مقطعي به‌عنوان يكي از رجال قابل احترام سياسي از وي ياد مي‌شده است.

‌حزب زحمت‌كشان كه او موسس آن بوده هم حالت يك جريان پيرو و منشعب شده از جريان اصلي را دارد؟ 

بله، آنها هم پس از انحلال حزب توده، چون مي‌خواستند شعارهاي اين حزب را سر دهند و از سوي ديگر از دل جبهه ملي بيرون آمد دچار تناقضاتي شدند و اتفاقا جالب است كه يكي از مشتركات همه اين گروه‌هايي كه از آن به‌عنوان جريان‌هاي ابن‌الوقت و خلق‌الساعه نام برده مي‌شود اين است كه بعضا در تاريخ بعد از انقلاب، يك شبه روييده‌اند و گاهي هم از مولفه‌هاي اصلي منحرف شده‌اند و همچنين پوپوليسم و شعارهاي مردم فريب سر داده‌اند. به هر حال دكتر مظفر بقايي‌كرماني يكي از اركان جبهه ملي اول قبل از ملي‌شدن نفت است منتها خوشنامي دكتر مصدق در تاريخ ما را ندارد. بعدها بين جريان حامي ملي‌شدن صنعت نفت انشعاب رخ داد چون در يك مقطعي همه سياستمداران مي‌گفتند نفت ما نبايد در اختيار شركت نفت ايران و انگليس باشد اما در جريان قدرت، برخي جريان‌ها به سمتي رفتند كه بعضي از آنها نشان دادند ملي هستند و منافع ملي را به‌عنوان اولويت مد نظر داشتند و برخي هم از اين امر عدول كردند.

در جريان انقلاب اسلامي هم مشابه اين اتفاق ديده شد. نفي سلطنت مد نظر همه گروه‌هاي مبارز بود و مي‌بينيد يك سازماني كه بنيان‌گذاران آن يعني افرادي مانند سعيد محسن و بديع‌زادگان، مسلمان بودند در زماني كه نهضت به پيروزي مي‌رسد، تغيير روش مي‌دهند و مجاهدين خلق به منافقان تبديل مي‌شوند در حالي كه در مبارزات دهه 50 ، بنيان‌گذاران آن الگوي مردم ما بودند و خود را جرياني ضدامپرياليستي نشان مي‌دادند. درخصوص جرياني هم كه به انحرافي مشهور شده، چنين رويه‌اي قابل رويت است.

‌اما برخي هم اعتقاد دارند كه از ابتدا، چنين گرايش‌هايي در ميان آنها وجود داشت و نيازي نبود فرصت داده شود تا آن را بروز دهند.

من با نقل قول شما موافقم اما در مقطعي كه يك جريان سياسي حالت كارناوليستي دارد، يك اشتراك منافعي با برخي جريان‌هاي اصلي سياسي پيدا مي‌كنند كه وقتي كه به قدرت مي‌رسند، سهم‌خواهي از يك قدرت مي‌تواند منويات آنها را بروز بدهد. اينكه مي‌بينيد ناگهان فرصت بروز پيدا مي‌كنند، دليل آن انحصار قدرت است.

درخصوص اين جريان هم، ابتدا شما همراهي كامل با اصولگرايان را در آنها مي‌بينيد اما به تدريج، اختلافات خود را نشان مي‌دهد.

‌اين رويه تاريخي كه به آن اشاره كرديد، بعد از انقلاب هم مصاديقي دارد؟ 

بله، اينكه بعد از انقلاب چه مي‌خواهيم باز نشده بود و در جريان مبارزه، همه چيز كلي بود و حتي جرياني كه خيلي شعارهاي تند انقلابي سر مي‌داد در مقابل رهبران قرار گرفت. تا پيش از آن عكس امام(ره) را كنار آرم خود مي‌زدند و وانمود مي‌كردند بازوي ايشان هستند اما بعدها به ترورهاي كور روي آوردند. در دوم خرداد نيز اصلاحات دقيقا تعريف نشده بودند و همه نيروهاي همراه جنبش، مي‌دانستند وضعيت موجود را نمي‌خواهند و نظر آنها اين بود كه توسعه سياسي و جامعه مدني در كشور ايجاد شود اما جرياني يك دست نبودند. 

در همه جريان‌هاي سياسي، ممكن است عده‌اي ابتدا اعتقاداتي داشته باشند و بعدا به گونه‌اي ديگر عمل كنند اما زمام امور اجرايي دست آنها داده نشد و عزل و نصب همه اركان دولت، با نظر آنها صورت نگرفت. 

بله، تفاوت جريان انحرافي فعلي با جريان‌هايي كه نام برديم اين است كه قدرت اجرايي هم دارد. اما فراموش نكنيم وقتي مي‌گوييم جريان سياسي، بيشتر منظور ما، ليدرهاي فكري و سياسي اين جريان است تا آدم‌هايي كه كار اجرایی را در دست دارند. به هر حال اين اشاره، ما را از بحث اصلي دور نكند. اما جريان انحرافي كه سوژه اصلي گفت‌وگوست به واسطه موج اجتماعي سياسي كه راه افتاد، به قدرت رسيد و با اين پارامترها موجي درست كرد كه بخشي از سياستمداران، اشرافي فكر مي‌كنند و ما ضد آن هستيم. مي‌گفتند نسل جديد مديران را وارد عرصه مي‌كنيم. دايره بسته مديران را مي‌شكنيم.

جرياني كه فعلا به انحرافي مشهور است، در مقطعي با فرصت‌طلبي و عوام‌گرايي از دل اصولگرايان بيرون مي‌آيد اما هر‌چه جلو مي‌آيد، نيات خود را نشان مي‌دهد. همان‌طور كه مظفر بقايي از آرمان جبهه ملي فاصله گرفت يا بعد از دوم خرداد، برخي گروه‌هاي افراطي از جمهوري عرفي و سكولار سخن گفتند تا جناح رقيب، اصلاح‌طلبان اصيل را زير سوال ببرند اين جريان انحرافي هم برآمده از اصولگرايي است. 

‌مولفه‌هاي اين جريان مورد اشاره اصولگرايان كدام‌ها هستند؟ 

فاقد انديشه بوده و ابن‌الوقت است برخلاف جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب كه شناسنامه دارند. 

جريان‌هاي بي‌شناسنامه بيشتر امكان انحراف دارند. اما چرا جريان‌هاي شناسنامه‌دار، بايد در بازي آنها بيفتند؟ 

اساسا آسيب نهضت‌هاي ما از زمان مصدق، افرادي هستند كه مي‌آيند و حركت‌هاي اصيل را با عملكرد خود زير سوال مي‌برند؛ حالا اين حركت‌ها چه ملي، انقلابي، اصلاح‌طلبي يا اصولگرايي باشند. اينكه مي‌گوييد هشدار داده شد، بله، در حركت‌هاي قبلي هم برخي مظفر بقايي را به فرصت‌طلبي متهم مي‌كردند. به نظر مي‌رسد اين جريانات در بستر زماني ماهيت خود را بروز مي‌دهند. اشتباه اين جريان هم با طرح مكتب ايراني به اوج خود رسيد. 

‌اگر از بحث‌های معمول درون اصولگرايان كه بي‌شباهت به رقابتي سياسي نيست بگذريم مشكل اساسي كه باعث پديد آمدن اين جريانات مي‌شود، در كجاست؟ 

نداشتن تحزب قوي، عامل است. وقتي چارچوب و شعارهاي سياسي مشخص نيست و ضدتحزب بودن ارزش شود از دل اين بي‌قاعدگي، جريانات انحرافي مي‌توانند زاييده شوند. 

‌موضوعي هم در برخي محافل سياسي مطرح شده است كه برخي اتفاقات اخير را يك تسويه‌حساب داخلي با دولت مي‌دانند كه جريان اصولگرا به‌دليل كم توجهي‌هاي رييس دولت به آنها، آن را تدارك ديده است. 

اگر اين فرض هم دور از ذهن نباشد اما قرائن و شواهد حاكي از آن است كه اين رگه‌ها وجود دارد. وقتي مكتب ايراني طرح مي‌شود آن هم در كشوري كه هويت اسلامي‌-‌ايراني پيدا كرده و به قول دكتر شريعتي، تشيع تلفيقي است بين ايران باستان و اسلام پس از ورود اعراب مسلمان به ايران، آنگاه «مكتب ايراني» بايد مورد سوءظن باشد. اينكه بگويند نسل جديد به سمتي ديگر مي‌رود و حرف‌هايي بزنيم كه خوششان بيايد و در كشوري كه هويت تاريخي اسلامي‌-‌ايراني دارد چنين موضوعي مطرح شود، سخني شك‌برانگيز است. به هر حال جرياني كه انحرافي ناميده مي‌شود نظريه سياسي ندارد اما از نظر پراتيك، خوب عمل مي‌كند و تاكتيك دارد. جريان نظري نيست و بيشتر عمل‌گراست اما فراموش نكنيم در عالم سياست كساني مي‌مانند كه با شناسنامه، صادق و مردمي هستند. مثلا مظفر بقايي نفر اول كرمان در انتخابات مجلس شوراي ملي شد، در نهضت ملي‌شدن نفت حاضر بود و در مجلس شانزدهم، نفر سوم تهران شد اما به‌عنوان عنصر خوشنام در تاريخ ايران شناخته نمي‌شود. جريان انحرافي دست به يك ريسك بزرگي زده و سرانجام خوبي هم نخواهد داشت. 

حامد طبیبی

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین