آفتابنیوز : آفتاب: روانپريشي يا سايكوز به معناي وضعيت رواني غيرطبيعي است و اصطلاحي است كه در روانپزشكي براي حالتي رواني به كار ميرود كه اغلب به صورت «از دستدادن تماس با واقعيت» توصيف ميشود.
سايكوز به انواع جدي اختلالات رواني گفته ميشود كه در طول آنها بيمار ممكن است دچار توهم و هذيان شود. گاه افراد سايكوتيك اختلال شخصيت نيز دارند.
جنون يا سايكوز نوعي قطع ارتباط با واقعيت است كه بهطور مشخص شامل هذيان (عقايد نادرست درباره وقايع يا اشخاص) و توهم (ديدن يا شنيدن چيزهايي كه وجود خارجي ندارند) ميشود.
واژه سايكوز به معني وضعيت رواني غيرطبيعي است كه حالتهاي مختلفي را دربرميگيرد ولي اصليترين ويژگي آنها نوعي قطع ارتباط با واقعيت است.
كلمه روانپريشي يا سايكوز براي توصيف شرايط غيرطبيعي ذهن و وضعيت رواني به كار ميرود كه طي آن ارتباط فرد با واقعيات قطع ميشود.
در اين حالات، علاوه بر قطع ارتباط با واقعيات، اختلال در تفكر، درك و قضاوت نيز بروز ميكند. زماني كه كسي دچار حالت روانپريشي شود، روانپريش يا سايكوتيك ناميده ميشود.
روانپريشي يا سايكوز يا اختلالات شديد رواني، نوع شديد بيماري رواني است كه ويژگي عمده آن فقدان واقعيتسنجي يا قطع ارتباط با دنياي واقعي است. معمولا بيمار رفتارها و صحبتهاي غيرطبيعي دارد.
فعاليتهاي جسمي و رواني او به حدي دچار اختلال ميشود كه باعث به هم ريختگي فعاليتهاي فردي و اجتماعياش ميشود. چنين بيماري معمولا از بيماري خود آگاهي ندارد و خود را سالم ميداند و از درمان خودداري ميكند. در اين نوع بيماري اغلب ضايعه مشخصي در مغز مشاهده نميشود.
روانپريشي را به دليل تفاوت در شروع و سير بيماري، مدت بيماري و بهبود به چند گروه اصلي تقسيم ميكنند.
روانپريشي ممكن است با بيماريهاي جسمي (مثلا به دنبال ضربههاي مغزي، عفونتهاي شديد، مصرف مواد) يا بر اثر بيماريهاي رواني (مثلا اسكيزوفرنيا) همراه باشد.
اگرچه روانپريشي ممكن است در هر گروه سني ديده شود، اما بيشتر در افراد جوان اتفاق ميافتد. حدود سه تا پنج نفر از هر صد نفر حالاتي از روانپريشي را تجربه ميكنند كه اين ميزان بيشتر از ميزان شيوع ديابت (بيماري قند) است.
اغلب مردم از اين دوره بيماري رهايي پيدا ميكنند. روانپريشي ممكن است براي هر كسي اتفاق بيفتد و مثل هرنوع بيماري ديگري ميتواند درمان شود.
روانپريشي انواع مختلفي دارد مانند اسكيزوفرنيا، افسردگي روانپريشانه، اختلال خلق دوقطبي و اختلال هذياني. اسكيزوفرنيا يا شيزوفرنيا از موارد شايع بيماريهاي روانپريشانه است كه حدود 1.5 ـ 1 درصد افراد جامعه را در طول عمر مبتلا ميسازد.
روانپريشي، موجب تغييرات خلق و تفكر(بروز عقايد غيرمعمول)، قضاوت و ادراك ميشود. مجموعه اين عوامل باعث ميشوند گفتار، كردار و رفتار شخص آنچنان دچار آشفتگي شود كه براحتي نتوانيم احساسات شخص بيمار را درك كنيم.
تفكر گيج و مبهم (سردرگمي):
در اين حالت افكار روزمره فرد مبتلا مبهم شده و ارتباط معمول و منطقي خود با يكديگر را از دست ميدهند. صحبتهاي شخص نامشخص، نامفهوم يا نامربوط ميشوند. شخص ممكن است در تمركز، دنبالكردن مكالمه و يادآوري مسائل مشكل داشته باشد و سرعت افكار ممكن است بسيار تند يا كند شود.
اعتقادات غلط (هذيان):
كسي كه يك دوره روانپريشي را تجربه ميكند، ممكن است دچار عقايد و باورهاي غلط و نابجايي شود كه هذيان ناميده ميشود. در اين حالت شخص چنان به عقايد خود مطمئن است كه بحثهاي منطقي نميتواند تغييري در او ايجاد كند. به عنوان مثال ممكن است شخصي با توقف يك اتومبيل در بيرون منزلش اظهار كند كه پليس او را تحت نظر دارد.
توهم:
توهم به مفهوم درك بدون وجود محرك خارجي واقعي است.در اين حالت شخص روانپريش، چيزهايي را ميبيند، ميشنود، حس ميكند، ميچشد يا بويي احساس ميكند كه وجود خارجي ندارند. بهعنوان مثال چيزهايي ميشنود كه افراد ديگر حاضر در همان موقعيت زماني و مكاني نميشنوند يا چيزهايي ميبيند كه وجود خارجي ندارند. علائم در افراد مختلف با هم تفاوتهايي دارد كه ممكن است طي زمان تغيير كند. يك دوره روانپريشي در سه مرحله اتفاق ميافتد و طول اين دورهها از فردي به فرد ديگر متفاوت است.
مرحله يك (مقدماتي):
در اين مرحله، علائم گنگ و مبهم هستند و بسختي ميتوان متوجه آنها شد. ممكن است تغييراتي در چگونگي بيان احساس، ادراك و افكار ايجاد شود. مثلاً شخص كمي مشكوك و بدبين ميشود، دير به خواب ميرود، مرتب دلشوره دارد، انگيزه قبلي خود براي كاركردن را از دست ميدهد، و زود عصباني ميشود.
مرحله دوم (حاد):
در اين مرحله علائم روانپريشي به وضوح تجربه ميشوند. اين علائم شامل توهم، هذيان يا تفكر مبهم است.
مرحله سوم (بهبود):
گروهي از حالات روانپريشانه قابل درمان هستند. الگوي رفع علائم از فردي به فرد ديگر فرق داشته و رفع علائم تدريجي است.البته گروهي از بيماران بعد از اولين دوره روانپريشي بهبود مييابند و هرگز دوره ديگري از روانپريشي را تجربه نميكنند.
روانپريش نامي است كه به مجموعه علائم مشخص، بدون در نظرگرفتن علت بيماري گفته ميشود. تجربه هر فردي از روانپريشي متفاوت است و دادن يك نام خاص يا زدن برچسب بيماري روانپريشانه روي فرد در مراحل اوليه درست نيست. تشخيص به معناي شناختن يك بيماري از طريق تفسير علائم و نشانههاي موجود، تعيين عامل بروز بيماري و طول مدت علائم است.
برخي از انواع روانپريشي عبارتند از روانپريشي ناشي از مواد، روانپريشي به علت صدمات مغزي، روانپريشي واكنشيگذرا، اسكيزوفرنيا، اختلال شبيه اسكيزوفرني (اسكيزوفرني فرم)، اختلالات خلقي، اختلال اسكيزوفرنيا افكتيو، افسردگي روانپريشانه و اختلال روان پريشي پس از زايمان.
روانپريشي ناشي از مواد:
استفاده يا ترك موادي مانند الكل، حشيش، شيشه، قرص اكستازي و ساير مواد ميتوانند با ظهور علائم روانپريشي مرتبط باشند. گاهي اين علائم پس از رفع اثر يك ماده از بين ميروند. در موارد ديگر، بيماري ممكن است طولاني شود يا پس از ترك مواد تظاهر نمايد.
روانپريشي
به علت صدمات مغزي: در برخي موارد روانپريشي ممكن است ناشي از صدمات واردشده به سر يا مربوط به بيماريهاي جسمي ديگري كه عملكرد مغز را ميسازند(نظير انسفاليت يا التهاب مغز، ايدز يا سرطان) باشد. در اينگونه موارد، غالبا علائم ديگري چون مشكلات حافظه يا اختلال جهتيابي و همچنين علائم جسمي (مثلاً تب، درد يا جراحت) نيز وجود دارد.
روانپريشي واكنشي گذرا:
علائم روانپريشي ممكن است به طور ناگهاني و به دنبال يك استرس (فشار رواني) در زندگي فرد مثل مرگ يكي از اعضاي خانواده يا تغيير محيط زندگي بروز كنند. اين علائم ميتوانند شديد باشند اما بيشتر مبتلايان بسرعت و تنها در عرض چند روز بهبود مييابند.
اسكيزوفرنيا:
اسكيزوفرنيا نوعي روانپريشي است كه تغييرات رفتاري و علائم آن حداقل 6 ماه طول ميكشد. البته علائم و طول مدت بيماري از فردي به فرد ديگر متفاوت است.
اختلال شبيه اسكيزوفرني(اسكيزوفرني فرم):
اين بيماري بسيار شبيه اسكيزوفرنياست به استثناي اينكه علائم آن كمتر از 6 ماه طول ميكشد.
اختلالات خلقي:
اين گروه از اختلالات، اختلالات خلقي دوقطبي (مانيك ـ دپرسيو)، مانيا (شيدايي) ـ و افسردگي را شامل ميشوند. در اختلال خلقي دوقطبي، شخص به طور متناوب دچار خلق بالا (شيدايي) يا كاهش خلق (افسردگي) ميشود. در صورت بروز نشانههاي روانپريشي، اين نشانهها اغلب با خلق سازگار خواهند بود. به عنوان مثال بيماران افسرده ممكن است صداهايي بشنوند (توهمات شنوايي) كه آنها را بيكفايت، بيارزش و گناهكار ميخوانند. بيمار مانيك ممكن است بيش از حد هيجانزده يا خوشحال باشد. فكر كند كه فرد بسيار مهمي است و به بذلهگويي يا شيرينكاريهاي افراطي مبادرت ورزد.
اختلال اسكيزوفرنيا افكتيو:
اين تشخيص زماني مطرح ميشود كه فرد هم علائم بيماري خلقي (نظير افسردگي يا شيدايي) و هم علائم اسكيزوفرنيا را به صورت همزمان دارا باشد. به عبارت ديگر، علائم بيماري، شبيه هيچيك از اختلالات خلقي يا اسكيزوفرنيا (به تنهايي) نيست.
افسردگي روانپريشانه:
اين اختلال به صورت افسردگي شديد همراه با علائم روانپريشي مشخص ميشود. به صورتي كه هيچ دورهاي از شيدايي يا خلق بالا حين بيماري اتفاق نيفتاده باشد. اين نكته تفاوت اين بيماري با اختلال دوقطبي است.
اختلال روانپريشي پس از زايمان:
دوره پس از زايمان، هنگام رخدادن دگرگونيهاي فيزيكي، اجتماعي و هيجاني فراواني است. تقريبا ۸۵ درصد زنان برخي اختلالات خلقي، همانند بيثباتيهاي خلقي يا گريانبودن را تجربه ميكنند. در برخي موارد، مشكل «اندوه پس از زايمان» تا اندازه «اختلال افسردگي پس از زايمان» پيش ميرود. روانپريشي (سايكوز) پس از زايمان، به نسبت نادر بوده ولي ميتواند به عنوان بخشي از اختلال خلقي پس از زايمان يا يك رخداد جداگانه روي دهد. روانپريشي پس از زايمان همراه و همزمان با نشانههاي خلقي (افسردگي يك يا دوقطبي) رخ ميدهد. دليلرخ دادن روان پريشي پس از زايمان، هنوز به درستي شناخته نشده است.
به طور كلي روند درماني بيماري روانپريشي بسختي پيش ميرود، بخصوص اگر زمينه ژنتيكي داشته و در سنين پايين نيز شروع شده باشد و زمان زيادي بدون درمان گذشته باشد.
درمان بسته به علت جنون متفاوت است. بستريشدن در بيمارستان اغلب براي اطمينان از ايمني بيمار لازم است.
به گزارش جامجمآنلاین، داروهاي ضدروانپريشي يا داروهايي كه توهمات شنوايي صداهاي شنيده شده و هذيانها را كاهش ميدهند و تفكر و رفتار را پايدار ميكنند كمككننده هستند. گروه درماني يا مشاوره رواني نيز كمككننده است.