آفتابنیوز : آفتاب: کیوان کثیریان در خبر نوشت: حالا واجب تر ازشما نبود که به گونترگراس نامه بنویسد؟ اصلا شما حوزه کاریات ادبیات است؟ سیاست خارجی است؟ انرژی هسته ای است؟ اصلا شما گونترگراس را میشناسید آقای عزیز؟ اصلا شعرش را خوانده اید؟ زبان آلمانی که می دانم بلد نیستید. چه کسی برایتان ترجمه کرده؟ با چه ترجمه ای خوانده اید؟ واقعا خواندهاید؟ بله، درست. گراس از سیاست های جنگ طلبانه صهیونیست ها انتقاد کرده، از اشغالگری شان و شهرکسازی شان هم. اسراییل اتمی را هم خطرناک دانسته. همه اینها درست. دمش هم گرم. اما از آنطرف مستقیما دارد به سران مملکت ما توهین می کند، بعد شما می گویید: "جاری شدن مسئولیت انسانی و تاریخیتان را از قالب واژگان و ادبیاتی که به زیبایی هشدار میدهد خواندم". اگر خواندید کجایش را خواندید؟ کجایش را نخواندید؟ این بخش اش را واقعا خواندید؟: "ادعا میشود که زدن ضربه اول به مردم ایران و چه بسا محو کردن آنها از صحنه گیتی حق است، زیرا گمان میرود در قلمرو ..... خلقی اسیر در یوغ .... به هلهلههای اجباری وا داشته،.. یک بمب اتمی ساخته میشود."
منظورش را فهمیده اید که نامه نوشتید؟ فکر کرده اید هرچه اسراییلی ها را عصبانی کرد، لزوما به نفع ماست؟ فکر نکردید ممکن است کسی با هردوطرف ماجرا مشکل داشته باشد؟ این قسمت شعر را چطور؟ خواندهاید؟: "و نمیخواستم نام اسرائیل را بر زبان برانم. که خود را با آن همبسته میدانم و به آن وفادار خواهم ماند."
خبر مصاحبههای گراس بعد از انتشار شعرش را چطور؟ خواندهاید؟: " گراس در گفتوگوهای تلویزیونی توضیح داد که در شعر خود درباره خطر جمهوری اسلامی چیزی نگفته، زیرا همه با دروغهای ...انه مقامات ایران آشنا هستند، اما کسی از تهدیدات اسرائیل چیزی نمیگوید.", این یکی را چطور؟: " گراس در گفتوگوی دیگری در رد موضع ضداسرائیلی گفت: اگر شعر را دقیق بخوانید، در آن نگرانی من برای آینده اسرائیل و حق موجودیت آن محسوس است."
بعد میگویید: "بیتردید شما نیز در یک مقطع حساس تاریخی و در اوج قله شهرت و توانایی و فروتنی باردیگر نشان دادید که نگاه و دغدغه انسانی یک هنرمند میتواند چقدر ضامن بقای سعادت و خوشبختی بشر باشد."
حال شما خوب است آقا؟ فکر کرده اید هرآنچه شما و اطرافیانتان دوست دارید بفهمید، حقیقت است. کسی که در مسایل ساده حوزه تحت مدیریت خود حداقل ذکاوت را بروز می دهد، چه اجباری است در حوزه های دیگر سرک بکشد؟ این شهوت نامهنگاری به خارجیها از کجا می آید؟ آخر کسی که مسوول سینمایی کشور است باید تا این حد ساده اندیش باشد؟ چه کسی به ایشان مجوز داده که هروقت دلش خواست نامه نگاری کند و آبرو و حیثیت یک ملت را ببرد؟ چرا کسی با این سوء رفتار برخورد نمی کند؟ بار پیش که با نامه ناشیانه و حمایت بی جهت از فون تریه و واکنش تحقیرآمیز فیلمساز دانمارکی، حیثیت برای ما باقی نگذاشت، این بارهم با این موضع گیری در برابر شعر گونترگراس، همان آبروریزی تکرار شد.
آخر وقتی مسوول بلندپایه فرهنگی یک مملکت تا این اندازه ناشی باشد، روی مردم آن کشور چه حسابی می کنند؟ با این همه سوء مدیریت در ماجرای اکران نوروز حالا شما باید طبیعتا سر در گریبان شرم و خجالت فروبرده باشید. چطور وقت می کنید شعر گونتر گراس بخوانید و نفهمیده، نامه فدایت شوم بنویسید؟ فرصت طلبی و بی دقتی تا چه حد؟
جالب آنکه حوزه هنری هم گاف مشابهی داده و برای گراس بیانیه منتشر کرده و گفته: "حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، این حرکت متهورانه و جسورانه را که از درک عمیق این نویسنده آلمانی نشأت میگیرد، میستاید و امیدوار است دیگر نویسندگان و هنرمندان بزرگ جهان نیز با درک شرایط سیاسی موجود جهان و با موضعگیریهای عالمانه و دقیق خود معاملههای سیاسی ناعادلانه و نابخردانه جهان امروز را بر هم بزنند و با ارائه آثاری اینچنینی، تحلیلی منطقی و خردمندانه در اختیار افکار عمومی جهان قرار دهند."
واقعا جای تاسف است که یک مترجم درست و درمان در مجموعه عریض و طویل حوزه وجود ندارد که حداقل آقایان شعر را درست و کامل بخوانند، بعد برای گونترگراس، یقه بدرانند.