آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه کیهان امروز یکشنبه 91/2/3 در ستون اخبار ویژه خود نوشت: علی اکبر جوانفکر (مدیر ایرنا و سرپرست روزنامه ایران) برای چندمین بار به مصاحبه با نشریات زنجیره ای پرداخت. پیش از این (آبان90) مصاحبه وی منجر به توقیف موقت روزنامه زنجیره ای اعتماد شده بود.
جوانفکر در مصاحبه با شرق، ضمن ترویج خط حلقه انحرافی در زمینه ایجاد تقابل درون نظام گفته است: آیا آقای احمدی نژاد باید برود در مجمع تشخیص مصلحت نظام در کنار فردی بنشیند که چشم دیدن او را در قامت رئیس جمهور ندارد و از همه ابزارهای در اختیارش برای تخریب شخصیت وی چه در قبل از انتخابات 84 و چه در سال های پس از آن استفاده کرده است؟... کسی را به جای او در شهرداری تهران قرار دادهاند، که رقیب ناکام او درانتخابات بوده است و همچنان از موضع مدعی و رقیب با او تعامل می کند. در راس قوه مقننه با کسی باید تعامل کند که با وجود برخورداری از حمایت اصولگرایان، در انتخابات ریاست جمهوری سال 84، آرای ناچیز آورده است و البته قرار داشتن دو برادر در راس دو قوه مقننه و قضاییه نیز تجربه سخت و سنگینی برای او بوده است...
این اظهارات مغرضانه و آنارشیستی در حالی است که رئیس جمهور برخلاف میل حلقه انحرافی، روز گذشته در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشت. همچنین اظهارات از موضع بالا و غیرمنطقی مدیر ایرنا در تناقض با انتخاب مردم است، چرا که اگر انتخاب مردم محترم است- که قطعا چنین است- همان مردمی که رئیس جمهور را برگزیده اند، به نمایندگان مجلس و شورای شهر تهران نیز رأی داده اند که برآیند رأی آنها انتخاب رئیس مجلس و شهردار تهران بوده است (فارغ از نقد و انتقادی که به عملکرد هر یک از مسئولان میتوان داشت).
طبق اظهارات اختراعی آقای جوانفکر که هیچ پایه و مبنایی ندارد، منطقا باید قانون اساسی را تعطیل و تفکیک قوا و نهادها را تعطیل کرد و رقبای هر کس را که رئیس جمهور می شود، به جرم رقابت با نامزد برنده کاملا از کار بیکار و بازنشسته کرد!
جوانفکر در مصاحبه با روزنامه شرق نکته جالبی نیز درباره نقش مشایی گفته است: الان با حضور مشایی در کابینه، دیدگاه فنی دولت تا حدود زیادی متزلزل شده و مدیران با بحث های عرفانی روی کار آمده اند که باعث مشکل برای دولت شده اند...
تمایل مکرر جوانفکر برای مصاحبه با روزنامه شرق در حالی است که احمدی نژاد پیش از این گفته بود روزنامه های کیهان و شرق را نمی خواند. با این حال معلوم نیست چرا مدیر ایرنا با روزنامه های زنجیره ای از این دست- برای چندمین بار- احساس صمیمیت می کند و بحث های انحرافی و اختلاف افکنانه را پیش می کشد.
وی اسفندماه گذشته در حالی که به یک سال صبر و محرومیت از 3 سال فعالیت مطبوعاتی به خاطر جرایم ارتکابی ضدامنیتی محکوم شده بود، اقدام به برگزاری مصاحبه مطبوعاتی کرد و کوشید در پوشش حمایت از رئیس جمهور، از مسئولیت تخلفات خود شانه خالی کند. جوانفکر در آن مصاحبه مدعی شده بود هیئت تشکیل شده برای نظارت بر اجرای قانون اساسی، حتی می تواند بر عملکرد شورای نگهبان نظارت کند؛ این در حالی است که طبق قانون اساسی این شورا، شورای نگهبان قانون اساسی و تنها نهاد معتبر برای تفسیر این قانون عالی است.
روزنامه تحت مدیریت جوانفکر پیش از این هم با انتشار ویژه نامه تلاش کرده بود برخی از متهمان پرونده فساد بزرگ بانکی را به حاشیه ببرد و به زعم باطل خود آنها را به حاشیه امن ببرد.
وی قبلا گفته است: محکومیت من به نفع مصالح نظام نیست(!)
این نکته نیز شایان ذکر است که حلقه انحرافی در حالی که به ایجاد چالش و تقابل در درون نظام دامن می زند، برخی پیوندها را با جریان فتنه و بازیگران عمده آن برقرار کرده است.
همه شان نوکر سرشکسته اند غیر از ما که چاکریم!
ارگان حلقه لندن، نشست اخیر شماری از عناصر فراری در لندن را نشانه «شکست سخت» اپوزیسیون دانست.
«جرس» ضمن تبرئه خود و با تصریح بر اینکه طیف هایی از اپوزیسیون دنبال جلب حمایت های آمریکا و اسرائیل هستند، نوشت: «هدف غرب و به ویژه اسرائیل سرنگونی رژیم است. آن ها برای تحقق این هدف به اپوزیسیونی نیازمندند که بتواند پروژه دلخواه شان را در ایران پیاده کند. اما اپوزیسیون پیکره یک پارچه ای نیست. نگاهی به پیکره اپوزیسیون خارج نشین نشان می دهد که مجاهدین خلق دارای ساختاری ضد دمکراتیک استبدادی است. اما همین سازمان ضد دمکراتیک اینک به طور کامل در اختیار نهادهای امنیتی «غرب» قرار دارد و از همه گونه کمک های مالی و سیاسی آن ها بهره مند است. همچنین سازمان های مختلف سلطنت طلب که خواهان بازگشت سلطنت پهلوی به ایرانند که شاه فراریش با کودتای 28 مرداد به قدرت بازگشت وعده می دهند در صورت بازگشت به قدرت رفتاری دموکراتیک خواهند داشت. به آنها می توان کومله و پژاک را هم اضافه کرد. با این حال اسرائیل و آمریکا می دانند که این هر دو گروه در میان مردم ایران و به ویژه جوانان پایین تر از 30 سال که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می دهند، بدنامند. پس برای آن که بتوان جبهه ای را به وجود آورد که نیروهای بدنام بتوانند ستون فقرات ائتلاف سیاسی دلخواه امپریالیسم را تشکیل دهند و در زیر یک چتر و ستاد فرماندهی مشترک علیه رژیم کار کنند، به نیروهائی نیاز است که نقش «محلل» یا واسطه را بازی کنند. نقش نشست های لندن و استکهلم و واشنگتن ایجاد فضای مناسب برای آغاز همکاری مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و گروه های قومی است. به عبارت دیگر، با پادرمیانی این واسطه های به ظاهر خوشنام ازدواج سیاسی شاهزاده رضا پهلوی با خانم مریم عضدانلو(رجوی) می تواند تحقق یابد».
جرس بدون اشاره به حضور شبه اصلاح طلبانی نظیر حقیقت جو، افشاری، تهوری، غفوری و... در این مراسم ازدواج ربع پهلوی و قجر عضدانلو گزارش می دهد: در کنار این تلاش ها برنامه ریزان «غرب» کوشیدند در حوزه سیاسی نیز نیروهای مخالف رژیم اسلامی را با خود همراه سازند. در حال حاضر تقریباً تمامی سازمان های سیاسی ضددمکراتیک کم و بیش با «غرب» همکاری می کنند و بخشی از آنان در رابطه با منافع این کشورها در ایران به خرابکاری و ترور مشغولند. در کنار آن دولت های «غرب» با ایجاد پروژه های دانشگاهی مختلف همچون پروژه های «دمکراسی برای ایران» می کوشند بخش دیگری از نیروهای آکادمیک سکولار را با سیاست ضد ایرانی خود همراه سازند. برگزاری کنفرانس های مختلف در لندن، پاریس، کلن، استکهلم و اینک در واشنگتن نشان از این موضوع است. با این حال برگزاری کنفرانس واشنگتن در روزهای 7 و 8 آوریل آشکار ساخت برنامه ای که توسط برخی برای بخشی از اپوزیسیون خارج نشین تدارک دیده شده بود، با شکستی سخت روبه رو شد.
سایت وابسته به محسن کدیور و عطاءالله مهاجرانی در ارائه این گزارش و در توضیح دلایل شکست نشست واشنگتن خاطرنشان کرد: دلیل اول اینکه یک تیم 7 نفره از 70 تن برای شرکت در این کنفرانس دعوت کرده بود، اما به روایتی فقط 20 تن از دعوت شدگان در این کنفرانس شرکت کردند. عکس ها و فیلم هائی که از این کنفرانس پخش شده اند، نشان می دهند که بیش تر صندلی های سالن کنفرانس خالی بود. دو دیگر آن که برخی از اعضاء سازمان های «چریک های فدائیان خلق- اکثریت»، «اتحاد فدائیان خلق»، و «جمهوری خواهان دمکرات و لائیک» که در گذشته به صورت فردی در کنفرانس های مشابه ای شرکت کرده و این بار نیز به این کنفرانس دعوت شده بودند، گویابنا بر تصمیم های تشکیلاتی از شرکت در کنفرانس واشنگتن خودداری کردند.
جرس همچنین درباره هزینه های نشست نوشت: هیئت برگزار کننده کنفرانس واشنگتن گفته بود هزینه این سمینار توسط ایرانیان «دموکراسی خواه» و کسانی که به کنفرانس دعوت شده اند، تامین خواهد شد. اما سخنگوی هیئت برگزار کننده در مصاحبه با برنامه افق «صدای آمریکا» گفت: با بودجه ای که در اختیار داشتند، نمی توانستند با بیش از 60 تن کنفرانس را تشکیل دهند. «ایرانیان دموکراسی خواه» نیز پدیده ای مه آلود و ناشناخته است. از سوی دیگر، هر چند آقای شهریار آهی عضو کمیته برگزار کننده این کنفرانس نبوده است، اما او در این گونه نشستها رضا پهلوی رانمایندگی می کند. کسی که در تازه ترین موضع گیری هایش «از اسرائیل» خواست تا «منابع مالی، تکنولوژیکی و منابع دیگری» را در اختیار مخالفان رژیم ایران قرار دهند!!»
جرس در ادامه تأکید کرد: چون برخی از شرکت کنندگان در کنفرانس واشنگتن به نارسیسم، یعنی خودشیفتگی بیمارگونه و آلوده به نخوتی فزاینده دچارند، پس می پندارند هر کاری که می کنند، باید کاری باشد کارستان. به همین دلیل برخی از این خانم ها و آقایان خود را «استراتژیست های» اپوزیسیون برون مرزی رژیم نامیدند که پس از 30 سال به این در و آن در زدن و از این ریسمان به آن ریسمان آویزان شدن، با آن که نتوانسته اند یک کنفرانس 70 نفره را سازمان دهی کنند، اما مدعی اند که گویا در کنفرانس واشنگتن توانسته اند اسم رمزی را بیابند که می تواند موجب شکستن «طلسم» فروپاشی گردد.
این پایگاه اینترنتی در ادامه درباره ارزیابی واقعی غرب نوشت: هدف غرب برخلاف موضع اسرائیل نه تعطیلی کامل نهادهای علمی و صنعتی هنر ایران بلکه مهار آن است. از سوی دیگر غرب می داند که ایران به خاطر داشتن منابع غنی و موقعیت ژئوپولتیک، یکی از بازیگران مهم در سیاست خاورمیانه است و چنین دولتی را نمی توان با تحریم و تهدید به جنگ در منطقه منزوی کرد. حتی میلیتاریزه کردن خاورمیانه نیز گرهی از مشکل آمریکا باز نخواهد کرد.
یادآور می شود برخی اعضای حلقه لندن، خود پیوند وسیعی با سرویس های اطلاعاتی غربی دارند و افشاگری هایی از این دست را برای بالا بردن موقعیت خود در سرویس های اطلاعاتی متبوع خویش انجام می دهند.
ناگهان پرده برانداختهای یعنی چه؟!
رفتار موذیانه و ضد حرفه ای بی بی سی فارسی صدای اعتراض گویانیوز را درآورد.
گویانیوز با مرور عملکرد چند روز گذشته شبکه بی بی سی فارسی، تصریح کرد که این شبکه به اصطلاح «فارسی» در قبال موضوع «خلیج فارس» و جنجال رژیم امارات عربی و شیخ نشین های همسو علیه جزایر ایرانی، به طور مطلق جانب شیخ نشین ها را گرفته و به سانسور مواضع روشن مقامات ایرانی دراین باره پرداخته است. به گزارش گویانیوز این در حالی است که بی بی سی ضمن 5 گزارش، کوچک ترین موضع گیری های مقامات اماراتی را با لحنی جانبدارانه پوشش داده است. این پایگاه اینترنتی خاطر نشان کرد: در گزارش های بی بی سی فارسی هیچ اشاره ای به صدها سند و مدرک صریح تاریخی درباره مالکیت صدها ساله ایران بر این جزایر که در آرشیو ملی دولت بریتانیا نیز موجود است نشده است. بی بی سی فارسی، رسانه ای زیرنظر دولت بریتانیا است و به راحتی می تواند به اسناد و مدارک تاریخی آن دسترسی داشته باشد. تمام این اسناد و مدارک نشاندهنده مالکیت و حاکمیت کامل و قطعی ایران بر جزایر خلیج فارس و فارس بودن نام این خلیج در سده های مختلف تاریخی است.
یادآور می شود جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک طی قرن های متمادی- از زمان صفویه و افشاریه تا روزگار فتحعلی شاه بخشی از سرزمین و حاکمیت ایران بزرگ شناخته می شده اما به دلیل بی کفایتی حاکمان قجری و پهلوی، انگلیسی ها جزایر مذکور را به اشغال خود درآوردند و در سال 1971 نیز به هنگام تخلیه منطقه کوشیدند ضمن به راه اندازی کشور جعلی به نام امارات عربی، بذر اختلاف را در منطقه پراکنده کنند.
شبکه بی بی سی رسما از سوی سرویس جاسوسی ام آی6 و وزارت خارجه انگلیس مدیریت می شود.
تحلیل گران معتقدند جنجال بی پایه دولت امارات، در راستای انحراف افکارعمومی از ناکامی بزرگ آمریکا و انگلیس در مذاکرات اسلامبول حکایت دارد. اما اگر این خیمه شب بازی از شیوخ اماراتی پذیرفته باشد، به مدیریت بی بی سی که دستپاچه شده و هویت واقعی خود را- بدون نقاب- لو داده اند باید گفت «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه؟!».
آنقدر غصه شما را می خوریم که نگو و نپرس!
مهدی کروبی سه شنبه گذشته به کاشان سفر کرده بود.
به گزارش پایگاه اینترنتی گروهک ملی- مذهبی، ظاهراً یکی از فرزندان کروبی وی را در این سفر همراهی کرده است.
انتشار خبر این سفر تفریحی در حالی است که پیش از این رسانه های ضدانقلاب از حضور میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در یکی از مناطق ویلایی شمال کشور در ایام نوروز و ملاقات با فرزندان خود در شمال خبر داده اند. تصویر این سفر هم اکنون در عرصه اینترنت منتشر شده اما مورد سانسور رسانه های مدعی حمایت از فتنه سبز قرار گرفته است.
به گزارش جام نیوز یکی از کاربران بالاترین ضمن انتشار تصویر فوق در پست خود نوشت: «چندی است عکسی از میرحسین موسوی منتشر شده است که وی را در ویلایی در شمال کشور نشان می دهد. گفته می شود وی در جریان دیدار نوروزی با فرزندانش به روستایی در شمال کشور رفته است. این اصلاً چیز بدی نیست ولی نکته عجیب این است که طرفداران آقای موسوی اصرار دارند که وی همچنان در حبس خانگی بوده است و حتی لینک هایی که تحت این عنوان به بالاترین فرستاده شده، تحت عنوان «خبر غیرواقعی»[!] حذف گردیده اند. به راستی چرا مدعیان طرفداری موسوی از انتشار عکس وی در ویلای شمال هراس دارند؟ آیا فکر می کنند اگر موسوی به شمال کشور رفته، مرتکب گناهی شده است یا خدای ناکرده تقدسش مخدوش گشته است؟»
این خبرها در حالی منتشر می شود که سیدمحمد خاتمی نیز روز جمعه 12 اسفند 90، محافل تحریم کننده انتخابات مجلس را قال گذاشت و ضمن حضور در ویلای شخصی برادر خود در یکی از روستاهای اطراف دماوند(روستای وادان) رای خود را در صندوق انداخت. شبکه بالاترین که همچنان با وجود سپری شدن 50 روز از انتخابات مجلس، از خاتمی عصبانی است، خطاب به وی نوشت: ما را به خیر تو امید نیست، شر نرسان. آقای خاتمی سیاست را ببوس و بگذار کنار، تو مرد مبارزه نیستی و بهتر است به همان کارهای فرهنگی و استراحت در باغچه دماوند بپردازی.
به فرموده منوشه امیر؛ البته واضح و مسلم و مبرهن است که...!
«تحلیل های منتشره در محافل اپوزیسیون رژیم، شکل انشانویسی مدرسه ای، رفع تکلیفی و زور زورکی پیدا کرده است.»
این تحلیل را پایگاه اینترنتی گروهک «حزب مشروطه (لیبرال- دموکرات)» منتشر کرد و تأکید نمود اغلب نوشته های منتشره در رسانه های اپوزیسیون از عبدالکریم سروش و مسعود بهنود گرفته تا ابراهیم نبوی و محمد نوری زاد، انشا نویس هایی در حد آسمان و ریسمان بافتن است. سایت irancpi در ارزیابی خود خاطرنشان می کند: انشانویسی در میان مخالفان رواج پیدا کرده است؛ مطالبی که شکل ندارد و فاقد استدلال است. انشا نویس عمدتاً می خواهد حرف بزند بی آن که چیزی بگوید، صفحه را سیاه کند و نمره بگیرد. از نظر محتوا آشفته و شلخته است. می توان هر بخشی از آن را حذف کرد بی آن که به کلیتش ضربه بخورد و چرا که اساساً کلیتی در کار نیست. انشانویس،عالم نماست و حرف های قلمبه سلمبه می زند اما چیزی به آگاهی مخاطب نمی افزاید. در حالی که سعی می کند جالب باشد، حرف جدیدی نمی زند. سر هم بندی کلیشه های تکراری است.
به گزارش فارس، نویسنده ادامه می دهد: این انشاء ها به تمامی گرفتار سفارشی، اجباری و مصنوعی بودن است . موضوع، واژه ها و گفته های آن، همه صوری و دستوری هستند. آغاز آن «البته واضح و مبرهن است که...» و پایان آن «پس ما نتیجه می گیریم که...» انشا برای همین کش می آید که پیام خود را لابه لای پرگویی های بی در و پیکرش گم کند و همه شلختگی هایش را بپوشاند. این قالب به کرات در جنبش سبز دیده می شود. دل نوشته های اینان حرف های تکراری است که می توان با دستکاری نام ها، تاریخ ها و اماکن، یکی را از آن دیگری جا زد. بهنود کسی است که به معنی واقعی کلمه آسمان و ریسمان به هم می بافد. نمونه دیگر ابراهیم نبوی و سروش هستند. نبوی به مرور جای شوخی و فکاهه را با تدریس ایدئولوژی تدوین استراتژی و تاکتیک عوض کرده و سروش به لفاظی علاقه وافری دارد. اما انشانویس محدود به اینان نیست. در میان دیگر گرایش های اپوزیسیون هم به کرات از این انشاءها که از سر تکلیف و زور زورکی نوشته می شود، دیده می شود.