آفتابنیوز : آفتاب: استفاده از نهادهای مدنی، به عنوان حلقههای واسط بین دولت و جامعه، به منظور تسهیل ارتباط، ارائه درخواستها و مطالبات و نیز امر نظارت و پیگیری، از تجارب مثبت بشری در جوامع مختلف است که در قالب شوراها، احزاب، سندیکاها و نظایر آن نمایان میشوند. در حوزه اقتصادی نیز، تشکلها همواره جایگاه خاصی داشته و میتوانند فضای مساعدی برای تعاملی سازمان و سامان یافته، بین بنگاههای اقتصادی و حاکمیت، به وجود آورند.
به گزارش عصر اقتصاد، با توجه به این که در قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار، که اواخر سال 90 در مجلس شورای اسلامی تصویب شد، به تشکلهای اقتصادی و نقش آنها در بهبود فضای کسب و کار، توجه ویژهای شده است، در خصوص نقش تشکلها در شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی – که محور اصلی قانون مذکور است- با «جواد مصدقی»، رئیس دبیرخانه این شورا، به گفتوگو نشستیم.
گرچه اتاق ایران از حدود 5 سال پیش، به رشد تشکلها توجه ویژهای نشان داده، اما این که قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار نیز این موضوع را صریحا در خود جای داده است، حکایت از رویکرد حاکمیت به استفاده بیشتر از این پتانسیل دارد. به نظر شما چرا در این قانون، نقش تشکلها پررنگ جلوه میکند؟ بازتعریف ساختار اقتصاد کشور؛ کاهش نقش تصدیگری دولت و افزایش سهم بخش خصوصی و تعاونی در فعالیتهای اقتصادی و رابطه بین دولت و سایر بخشها، ضرورتی است که مبنای قانون اجرای سیاستهای اصل 44 قرار گرفت و پس از آن در قوانین تکمیلی آن مانند قانون بهبود مستمر فضای کسب و کار، بازتاب یافت. بدیهی است با توجه به نقش حاکمیتی، کاهش تصدیگری دولت، به معنای حذف نظارت نیست بلکه در شرایط جدید، سازوکارهای جدیدی را میطلبد. تجربه نشان داده که اقتصادهای توسعه یافته، بدون استفاده از ساماندهی فعالان اقتصادی در قالب تشکلهای اقتصادی، به منظور تعامل بهتر جامعه و حکومت، موفق نبودهاند. در واقع تشکلهای اقتصادی، حلقههای واسط میان بنگاهها و دولت هستند که در عین حال، به دلیل ویژگیهای تخصصی خود، میتوانند ابزار نظارتی مناسبی را در حوزه فعالیت خود، به کار بگیرند و در این مسیر، بار بزرگی را نیز از دوش حاکمیت بردارند.
خوشبختانه، در قوانینی که ذکر کردم، توسعه و سازماندهی تشکلها، با رویکرد اخیر، مورد توجه قرار گرفته است. الزام به ارائه پیشنویس قانون، توسط اتاق ایران، با همکاری اتاق تعاون، به عنوان دو تشکل بزرگ و فراگیر مهم اقتصادی، در قانون اصل 44، از جمله توجه به همین نوع نگاه است. در عین حال، در قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار، که اواخر سال گذشته در مجلس مصوب و ابلاغ شد، علاوه بر آن که نقش تشکلهای اقتصادی، در بهبود فضای کسب و کار به رسمیت شناخته شده، وظایف متعددی به آنها سپرده شده است.
یعنی الزام اقتصادی یا اجتماعی حاکمیت را به سوی استفاده از تشکلها سوق داده است؟ طبعا بله. هر حرکت و سیاستی، پاسخ به یک نیاز است. بحث بنده، درستی و نادرستی پاسخ داده شده به نیاز و یا شکل آن نیست. اما در هر حال، باید توجه کرد که حتما مسالهای هست که رویکرد جدیدی اتخاذ میشود. به طور مثال، نامگذاری چند سال اخیر از سوی مقام معظم رهبری نشان داده است که موضوع اصلی کشور در حال حاضر، اقتصاد است. فضای جامعه هم، چنین برداشتی را القا میکند. وقتی سال گذشته «جهاد اقتصادی» نامیده شد، قطعا حرکتهای قبلی کافی نبوده است که از مردم و مسئولان خواسته شد تا به سمت جهاد در آن حوزه پیش بروند. تجربههای اقتصادی چند سال اخیر هم نشان میدهد که باید از ظرفیتهای جامعه و فعالان اقتصادی در قالب نهادهای سازمان یافته، به صورت جهادی، استفاده کرد. از یاد نباید برد که دانش اجتماعی، از دل تجربه اجتماعی بیرون میآید.
محور و هسته مرکزی قانون بهبود محیط مستمر کسب و کار، شورای گفتوگو است. این شورا چه نقشی برای تشکلهای اقتصادی در طرح مطالبات قائل آنها است؟ در قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار، 7 ماده به طور مستقیم، به تشکلها اشاره میکند. 14 ماده و تبصره هم وظایف اتاقها را مد نظر قرار میدهد.
اتاقها هم نوعی تشکل حساب میشوند؟ بله. اصلا تعریف ما از اتاق ایران، تشکل تشکلهاست. این خود نکته مهمی است و مفاهیمی را نیز با خود به همراه دارد. در واقع تشکلی است که از نظر قانونی، هم مشاور سه قوه است هم در قوانین مختلف، جایگاه ویژهای برایش در امر نظارت در نظر گرفته شده است. اما این که قوانین تشکلها را از اتاق جدا بیان کردم، به این منظور بود که در خود قانون چنین تفکیکی در نظر گرفته شده است وگرنه در سلسله مراتب مدیریتی و در هرم راهبردی مدیریت، این تشکل تشکلها، بین دولت و سایر تشکلهای اقتصادی قرار دارد.
حالا نقش تشکلهای اقتصادی در شورای گفت و گو؟ در ماده 2 قانون بهبود، دولت مکلف شده است که نظرات تشکلها را در مراحل بررسی موضوعات مختلف اخذ کند.
سازوکاری هم برای آن پیش بینی شده است؟ مهمترین نکته قانون بهبود، وجود سامانهای است برای انجام چنین موضوعی که همان شورای گفت و گو است. درگاه این شورا نیز دبیرخانه آن است. پس ساز و کار لازم در دبیرخانه خواهد بود.
دیگر چه موادی به تشکلها میپردازند؟ ماده 3 نیز دستگاههای اجرایی را مکلف کرده هنگام تدوین یا اصلاح مقررات و رویهها، نظر تشکلهای ذیربط را استعلام کنند. در ماده 12 نیز تشکلها میتوانند درخواستهای خود برای اصلاح قوانین و یا مقررات و دستورالعملها و نظایر آنها را که مخل کسب و کار است، به همراه استدلال فنی، به دبیرخانه شورای گفت و گو ارسال و موضوع را پیگیری کنند. دبیرخانه شورا نیز موظف است که در صورت مخالفت شورا، دلایل مخالفت را کتبا به تشکل مربوط اعلام کند. دقت کنید که در اینجا پاسخ گویی به درخواست، یک تکلیف قانونی است؛ آن هم پاسخ کتبی. این موضوع، کمک خوبی به شفافسازی است. همچنین، در ماده 15، کلیه دستگاههای اجرایی مرتبط با محیط کسب و کار، و حتی سازمان ها و ادارات وابسته آن ها در استانها، موظف هستند که پاسخ گوی سوالات تشکلها و فعالان اقتصادی باشند. لذا مشاهده میشود یک سری موضوعات شورای گفت و گو از مطالبات تشکلها نشات میگیرد.
اتاقها هم در رابطه با تشکلها، وظایفی بر عهده دارند؟ مشخصا منظورم خارج از شورای گفت و گو است. تبصره بند پ ماده 1، تشخیص سراسری بودن تشکلهای اقتصادی را بر عهده اتاقها – ایران و تعاون – گذاشته است. علاوه بر این وظیفه تشخیصی، در ماده 5، اتاقها مکلف شده اند تا فهرست ملی تشکلهای اقتصادی را تهیه کرده و تغییرات را هم اعلام کنند. ضمنا اگر در فعالیت اقتصادی، تشکلی وجود ندارد، اتاقها موظف به ایجاد زمینه لازم برای ساماندهی و ثبت آنها شدهاند؛ حتی اتاقها موظف هستند که در فعالیتهایی که تشکل موازی وجود دارد، زمینه ادغام، شبکه سازی، یکپارچه سازی و انسجام تشکلهای موازی را فراهم نمایند.
البته تشکلهایی که در اتاق ثبت شدهاند. نخیر. نص صریح قانون، به همه تشکلها بازمیگردد، چه آنها که عضو اتاق هستند و چه آنها که نیستند.
پس قانون، اتاقها را به عنوان تشکل تشکلها پذیرفته است.
به نظر میرسد در مباحث تئوریک و یا حقوقی تا حدی چنین باشد اما باید دید در فرایندها و رویههای اجرایی چه اتفاقی میافتد.
قبول کردن یا نکردن این موضوع، تفاوتی هم در کارکرد اتاق دارد؟
بستگی دارد از چه منظری به موضوع نگاه کنیم. طبعا به کارگیری هر واژهای، فقط استفاده از کلمهای در دهان نیست، بلکه ساختار مفهومیای نیز در ذهن افراد دارد یا ایجاد میکند. الان با این بهایی که قرار است به تشکلهای اقتصادی داده شود و اگر بپذیریم که دولت باید در خصوص هر تشکل، نظارت تخصصی، شایسته و مناسبی را ایفا نماید، این مفهوم میتواند از یک واژه معمول فراتر رفته، کارویژههایی را بین دولت (به معنای عام آن) و اتاقها شکل دهد. آنچه در قانون بهبود مستمر محیط کسب و کار و آنچه که نیز اتاق ایران در نظر داشته، این است که تشکلها به تناسب، بخشی از فعالان و نیز بنگاههای اقتصادی را نمایندگی میکنند. حالا مجموعه زیادی از این تشکلها در کشور قرار است در زمینههای مختلف فعال شوند و نقش نمایندگی خود را ایفا نمایند. ایفای نقش نمایندگی، فقط واسطهگری برای درخواست مطالبه اعضا نیست؛ بلکه تعامل و رابطه دو طرفه و انتقال درخواست طرف مقابل نیز هست. اصل پاسخ گویی و مسئولیت پذیری نیز ایجاب میکند که تشکلها در عین انتقال خواستههای طرف مقابل (منظورم حاکمیت است)، نقش نظارتی بر اعضا را نیز بر عهده بگیرند. در غیر این صورت، نمایندگی معنا ندارد و مانند رسانهای یک سویه، برای طرح مسائل یک طرف ماجرا عمل خواهد کرد. تشکلها به دلیل آن که برآیند آرای اعضا هستند و مشروعیتی که در بین اعضا دارند و نیز تخصص مربوط، بهتر از هر نهاد دیگری میتوانند نقش نظارتی خود را ایفا نمایند. در واقع دولت باید در اینجا با سازوکارهایی، نظارت بر بخش خصوصی و تعاونی را از طریق تشکلهای مختلف اعمال نماید.
در صحبتهایتان اشاره کردید که قانون، توسعه تشکلها را خواسته است و باید در موضوعات مختلف، تشکلهای مختلفی شکل بگیرند. همین طور از الزام نظارتی تشکلها بر اعضا سخن گفتید. در اینجا این سوال پیش میآید که با این موضوع، کار دولت برای نظارت سخت تر نشده است؟ در واقع، وجود تشکلها، خود به پیچیدگیهای موجود نخواهد افزود؟ سازوکارهایی که در پاسخ به پرسش قبلی به آن اشاره کردم، دقیقا ناظر به همین موضوع است. حالا مفهوم «تشکل تشکلها»، روشن میشود. پذیرش این مفهوم، نمایندگی اتاق را از سوی تشکلها نشان میدهد. در این نمایندگی هم بعد نظارتی نهفته است. اتاقها که مطابق قانون مشاور سه قوه هستند و حتی مقام معظم رهبری نیز در دیدار سال 90 هیات رئیسه از اتاق خواسته بودند تا گزارشی مستقل از وضع اقتصادی کشور تهیه کند، در سازوکار نظارتی در شرایط جدید، میتواند جایگاه ویژهای داشته باشد. اگر دولت، نظارت اتاقها را به رسمیت بشناسد، حتما سازوکارهای آن نیز از طرف اتاق و فعالان اقتصادی به سهولت به دست خواهد آمد. پیچیدگی اقتصاد امروز نشان میدهد که دولتها باید برای تقویت و دقت در بعد نظارتی، سازوکارهای متناسب با شرایط را فراهم نمایند. اگر هدف، همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کردند، ریل گذاری جدیدی برای اقتصاد است، باید این عمل را متناسب با قطار اقتصاد و نیازهای مربوط انجام داد. تقویت بعد نظارتی اتاق را بنده در همین جهت میبینم. این موضوع، نه تنها کمک و خدمت بزرگی به دولت است، بلکه کل چرخه اقتصاد کشور از آن منتفع میشود. ضمن آن که از نظر سیاسی هم، نظارت اتاق، کمک به دولت است، زیرا نهادی که از جنس فعالان اقتصادی است میتواند بر آنها نظارت کند؛ به قول معروف، ارهای که چوب میبرد، دستهاش چوبی و ارهای که آهن میبرد، کمانش آهنی است. به هر حال، ناظر باید به وظیفه اجرای کار کاملا تسلط داشته و پیچ و خمهای آن را بداند و بدون دخالت در اجرا، بر آن نظارت کند. این یک نظارت عملی و واقعی است. تشکل تشکلها از این باب نیز بهترین محل است و میتواند کمکهای نظارتی فراوانی به دولت کند.