آفتابنیوز : آفتاب: محمدعلي رامين ـ معاون پيشين مطبوعاتي وزير ارشاد- در نامهاي سرگشاده به محمود احمدينژاد و رييس جنبش عدم تعهد با عنوان «آقای احمدینژاد با این همه توفیقات چه میکنید؟»، بر لزوم پيگيري رهنمودهاي مقام معظم رهبري تاكيد كرد.
به گزارش ايسنا، متن كامل اين نامه به شرح زير است:
«بسم الله الرحمن الرحیم.
ایرانیان از مردان افتخارآفرین سرزمینشان، همیشه به نیکی یاد میکنند و آنان را عزیز میدارند. اگر در فرهنگ عوام زدگان “مرغ همسایه، غاز است”، در مرام مسلمانی و در مسلک جوانمردی شیعیان، اینگونه روا نمیدارند، بلکه به رسم بندگی خدا، خدمتگزاران به بندگان مستضعف را بزرگ میشمارند و از بخل و حسادت و کینه یا تحقیر و تمسخر و هر بددلی نسبت به آنان پرهیز میکنند.
آن چه مرا وامیدارد تا در این مقطع زمانی برخلاف همیشه، این بار سرگشاده به شما نامه بنویسم، ذکر نکاتی است که شاید خداوند توجه به آنها را برای دیگران نیز مفید قرار دهد:
حمایتهای مداوم و تاییدات بیدریغ امام خامنهای طی هفت سال ریاست جمهوری شما، اگر از یک منظر نتیجه اقدامات بزرگ و زحمات خستگیناپذیر شماست، از منظری دیگر ـ قطعاً ـ لطف لایتناهی خداست که این لطف الهی نباید مورد غفلت شما یا عداوت دیگری نسبت به شما واقع شود زیرا در هر دو حالت خسرانی عظیم است.
اگر کسانی که پیش از این بزرگوارانه به عنوان رفیق یا امین، مورد عنایت و حمایت نايب امام زمان (عج) قرار داشتند، شکر نعمت میگذاشتند و حریم ولایت را پاس میداشتند، نه فقط امروز ساقط نمیشدند، بلکه اینک بر بلندای تاریخ معاصر میدرخشیدند. یادآوری بعضی عملکردهای دولتهای پیشین، گرچه تلخ، اما عبرتآموز است. مثلاً در یک دوره، آرمان عدالتخواهی امام خامنهای، قربانی شعار توسعه رئیسجمهور وقت شد یا طرح راهبردی و کاربردی امام خامنهای در مورد فلسطین ـ یعنی هر فلسطینی یک رای ـ در هیاهوی شعار گفتوگوی تمدنهای رئیسجمهور وقت فراموش شد...
آیندگان شهادت خواهند داد که سهلانگاری نسبت به پیگیری رهنمودهای امام خامنهای تا کنون چه ضربات سنگینی به منافع ملی و اسلامی ما وارد کرده است.
جناب آقای رییسجمهور!
شما بهتر از دیگران درک میکنید که امروز خستگی مفرط انسانها از تنهایی و سرگردانی در چرخه بیسرانجام مادیات و نفسانیات، تهی بودن از هر آرمان و ایدهآل شایسته فداکاری، آگاهی روزافزون نسبت به عوامل تحمیل شرایط رقت بار کنونی، نفی استبداد جهانی، بیاعتمادی به سلطه زرسالاران غارتگر و مروجان فقر و فساد و تبعیض و فحشای بین المللی، اعتراض علیه اقلیت یک درصدی حاکم بر سرنوشت جهانیان، جستجوی راهی برای نجات از چنگال اختاپوس صهیونیستی، تلاش برای بازسازی هویت انسانی و بازیافت ارزش های سرکوب شده فرهنگی ـ تاریخی خویش، بازگشت به کرامت و عزت خدادادی؛ مطالبه فراگیرعدالت و آزادی ؛ جهت گیری همگرایانه در میان نخبگان ملت ها واحساس خلاء معنوی و درک ضرورت رواج هنجارهای اخلاقی در روابط حکومتگران؛ نیاز عمومی برای بازسازی سرمایه اجتماعی از طریق احیای بنیاد خانواده ورجوع به دین در راستای فطرت الهی انسان ها؛… ازجمله مولفه ها و مختصات پدیده ای را نشان می دهند که عنوان شایسته آن “عصر بیداری” است.
این “پدیده” شگرف و بی نظیر در تاریخ بشر که امروز همه انسان ها و جوامع را کم و بیش تحت تاثیر خود قرار داده و نوعی “بیداری انسانی” را نشان می دهد، آشکارا متاثر از تحولات استثنایی امت اسلامی است؛ و چون خود این تحولات در فرایند پیش روی خویش، وجوهی از انقلاب اسلامی (از جمله : آزادی از استبداد داخلی ؛ رهایی از سلطه بیگانگان؛ بازگشت به هویت ملی-اسلامی با محوریت اماکن، شخصیت ها و تشکل های اسلامی هر منطقه … ) را نشان می دهند ، پس باید خاستگاه آن را “بیداری اسلامی” نامید ؛ از سوی دیگرعمده نیازهای مطرح شده در تحولات فعلی جهان را هیچ “مکتب فکری-فلسفی” موجود بشری توان پاسخگویی ندارد و بلکه سئوالات بی پاسخ موجود منطقا نتیجه سلطه بلامنازع همین مکاتب مادی حاکم است ؛ لذا چون تنها منظومه “نظری-عملی” حاضر وفعال در جوامع بشری که می تواند و باید پاسخگوی نیازهای زمانه باشد، همانا اندیشه ناب توحیدی “اسلام” است ؛ بنابراین “مسیر و نهایت” این تحولات که باید خیرخواهانه هدایت و مدبرانه مدیریت شوند، الزاماً “بیداری اسلامی” است.
آنچه در این میان برای نظام ما و همه معتقدان به تحقق اسلام مهم است، توجه به رسالت جهانی اسلام در بهره برداری از هر شرایطی در جهت بیداری وجدان ها و پاکسازی ذهن آدمیان و دعوت عموم جوامع به تعقل و تلاش برای حاکمیت عقل سلیم فطری در روابط میان افراد و جوامع است. از دست دادن فرصت ها و دادن مهلت به تحریف گران و سلطه طلبان تاریخ، منجر به انحراف و سرکوب این پدیده مبارک و تبدیل آن به ضد خودش می شود؛ البته نگاه جامع الاطراف به چنین پدیده ای ضروری و مفید است، لیکن نباید حوادث را به گونه ای تحلیل و تفسیر کرد که نتیجه آن، مسولیت گریزی و خوش نشینی و “واگزاردن میدان و بازی” به دشمنان بشود.
جناب آقای رییسجمهور!
نظام جمهوری اسلامی محصول طبیعی تجربیات تاریخی انسان هایی است که از اسارتگاه نفس اماره و زنجیره باطل انگاره های سلاطین ظلم و کفر و نفاق، با نثار هزاران هزار قربانی عبور کرده و به یک فهم همگانی و یک آرمان جمعی جهانی نزدیک می شوند. نظام جمهوری اسلامی ، نظامی است پویا در “روش” و پایا در “منش” ؛ متکثر در نظر و متحد در عمل که با پذیرش اراده متغیر آدمیان و تنظیم آن بر اساس اراده لایتغیر الهی – یعنی متکی به رای مردم و متعهد به اوامر و نواهی پروردگار، نظمی نوین به عرصه سیاسی جهان ارائه کرده است.
تأسیس این نظام در عصر حاکمیت نفسانیات و مادیات، بر اساس توحید و برای تحقق عدالت در بستری از معنویت و عقلانیت، فرصت ممتازی در اختیار جوامع انسانی به منظور الگو گیری برای اصلاح شرایط کنونی به وجود آورده است؛ و به دنبال آن تمام قدرت های نامشروع حاکم بر جوامع کوچک و بزرگ را- خواسته و ناخواسته- با تلاطم و ترس جدی مواجه کرده است. این ترس، یک اضطراب ذاتی ناشی از تعارض رویکرد شرک آلود آنها با حقیقت است که با نصیحت برطرف نمی شود.
مقابله نفسانیت آنها با عقلانیت، مادیت آنها با معنویت، ستمگری آنها با عدالت و مشی سراسر نفاق و فریب و فتنه انگیزی و توطئه گری آنها در برابر ذات انسانی خودشان تعارضات روانی لاینحلی را در وجودشان ایجاد کرده که برای مقابله با وضعیت نامتعادل روانی خویش، پیوسته اقدام به تهدید و توطئه و تحریم و تخریب و تحریف و تحقیر دیگران روی می آورند؛ دقیقاً همین عملکرد آنهاست که ترسشان را به وحشت و کابوس مبدل کرده است؛ و در چنین شراطی هیچ کس را یارای یاری آنها نیست و اعتمادسازی با آنها یک سراب است ؛ تنها راه نجاتشان تغییر روش و اصلاح خودشان است که فقط با مقاومت ما و بیداری عمومی جامعه بشری میسر یا محتمل می شود.
جناب آقای احمدینژاد!
اجازه دهید تا به این پرسش منطقی پاسخ دهیم که آیا ارائه الگوی فعلی جمهوری اسلامی- با همه فراز و فرودهایش- می تواند مقدمه ای در جهت نیل به آرمان نهایی بشریت باشد یا خیر؟
این نظام سیاسی در عرصه جهانی رسالتی انسانی بر عهده دارد که نمی تواند نسبت به سرنوشت سایر جوامع، به خصوص در حوادث و تحولات گسترده کنونی، بی تفاوت باشد. در عین حال به طور طبیعی نسبت به سرنوشت امت اسلامی در هر شرایطی مسئولیتی مستقیم و غیر قابل اغماض دارد که باید در وسعت امکانات خود به انجام تکلیف بپردازد؛ زیرا استمرار حیات نظام اسلامی منوط به پیگیری آرمان خویش و انجام رسالت جهانی و حرکت در راستای نجات و تامین سعادت آحاد جامعه جهانی است. این رسالت الهی فراتر از نگاه های تنگ قومی،قشری،قبیله ای،نژادی، ناسیونالیستی و مرزهای جغرافیایی، افقهای فراخناکی را فراروی ما و تمام بشریت قرار میدهد.
ذکر یک مثال، روشنگر این مدعاست: قابل انکار نیست که امروز- بیش ازهر زمان دیگری- هر ملتی مشتاق، و بلکه محتاج خدمتگزارانی است که پرتلاش، خستگی ناپذیر، شجاع، صبور، بلندهمت، با اراده، پاک دست، عدالت خواه، مردمی، تجمل گریز، متواضع، ساده زیست، دشمن شناس، دشمن ستیز و متعهد به آرمانها- اصول- ارزشهای اصیل بوده و چون کوه استوار و مقاوم باشند؛ اما چرا امثال احمدی نژاد به عنوان یک پدیده سیاسی در جهان معاصر، بجز در نظام ولایی- الهی ایران، امکان بروز و ظهور در هیچ نظام دیگری نمییابند؟
کدام ساختار قدرت در اداره کشورهای جهان مدرن یا سنتی، به یک آهنگرزاده نجیب و شریف فرصت می دهد، تا اشراف زادگان مغرور و خاندان های مسلط و متکبر را به حاشیه براند و بدون پشتوانه احزاب سیاسی یا قبائل اجتماعی یا سرمایه داران ذی نفوذ، در صدر مدیریت کشور قرار گیرد و در عرصه جهانی به پشتوانه هماهنگی نسبی قوا و انسجام ملی کشورش، میدان دار عدالت خواهی و پرچم دار توحید در روابط میان ملل گردد؟…
آیا میتوان به سادگی از کنار این نکته قابل تامل عبور کرد؟
آنان که در سال ۱۳۸۸ بالاترین خیانت ها را به مملکت ایران مرتکب شدند تا مدیریت را از دست شما خارج کنند، به طریق اولی درسال ۱۳۸۴ فتنه های بزرگی طراحی کرده بودند، تا اجازه ندهند ، شما در راَس مدیریت قرار بگیرید ؛ اما این ساختاری را که مهارکننده فتنه گران، بازدارنده انواع کودتاچیان، خنثی کننده توطئه ها و هموار کننده راه مدیریت صالحان است ، چه کسی باید به جهانیان معرفی کند؟ آیا این ساختار- با همه فاصله ای که با حکومت ایده آل ما دارد-، در شرایط سلطه اشرار بر جهان و به منظور هدایت ذهن جهانیان به اوج کمال، گامی به سوی دولت یار نیست ؟
آقای دکتر احمدینژاد؛ برادر عزیز!
نظام جمهوری اسلامی ایران- طبق قانون اساسی که شما پاسدار آن (اصل۱۲۱) و مومن ومعتقد به مبانی آن (اصل ۱۱۵) هستید-، نظامی است فراتر از سیستم رایج “ملت-رهبر” یا “ملت-دولت” که توسط انگلیسی ها بر جهان تحمیل شده است؛ اساس این نظام توحیدی “امت- امامت” ، بر پایه ایمان به استمرار امامت (اصل۲) است که توسط ولی فقیه بعنوان “امام امت” و به نیابت از امام زمان (عج) (اصل۵) ، هدایت، نظارت و از طرق ساختاری آن مدیریت می شود.در این نظام، هرسه قوه زیر نظر مقام “امامت امت” اعمال می شوند (اصل۵۷) و اتفاقاً همین اصل “امامت امت” طبق اراده هیچ کس قابل تغییر نیست (اصل۱۷۷) و منحصر کردن امامت در شخص امام خمینی و مسکوت گذاشتن این مبنا برای امام خامنه ای، خلاف صریح قانون اساسی و مقابله با نص امام خمینی است (کتاب ولایت فقیه : ولی فقیه، امام مسلمین است) . . .
البته چون قانون اساسی، رییس جمهور را از ورود به موضوعاتی که مستقیماً به رهبری نظام مربوط می شوند، معاف کرده (اصل۱۱۳)، شاید اصلاح این “غفلت” که ماموریت ذاتی خبرگان امت است، وظیفه مستقیم رییس جمهور نباشد –که نیست-، اما توجه به اصول ۳ (بند۱۶)- ۱۱- ۱۱۵–۱۲۱- ۱۵۴ و مقدمه قانون اساسی، رسالتی فراتر از یک ماموریت قانونی را پیش رو قرار می دهند؛ مثلاً در مقدمه این میثاق ملی که “ولایت فقیه به مفهوم استمرار امامت” آمده، “محتوای اسلامی انقلاب، حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین در راستای تشکیل امت واحده جهانی” معرفی شده است. وقتی ما معتقدیم که “امامت” کشتی نجات است، چرا ولایت فقیه را در جهت اصلاح ساختار بین الملل و برای هدایت جامعه بشری به سوی “نجات نهایی” به مجامع جهانی معرفی نکنیم ؟
باید دانست که فلسفه وجودی ولایت فقیه با الگو گیری از اصل امامت معصوم و آماده سازی اهل زمین برای پذیرایی از امام زمان (عج) از طریق ارائه الگوی نسبی، رفع موانع میسور و ممانعت از گرفتار شدن حقیقت طلبان در دام اوهام و خیالپردازی سوءاستفاده گران است.
حال از موضع یک شهروند مسلمان که رسالت اسلام را نجات جامعه بشری می داند، باید پرسید : پیگیری این “امر جامع” که می تواند ایرانیان را برای نجات جهانیان متحد و آنان را به مثابه پرچم دار جبهه خیرخواهی، انسان دوستی، عدالت طلبی، مستضعف نوازی و مستکبر ستیزی، موفق بسازد، بر عهده کیست ؟
نجات نهایی بشریت علیرغم انبوه تجربیات تاریخی ناتمام با پیامبران و سایرمعصومان(ع)، مرحله ای گذار به مفهوم ارتقاء عدالت پذیری و تعمیق حق مداری را پیش رو دارد که قانون اساسی تحقق آن را بر عهده ولی فقیه قرار داده است تا فاصله زیاد میان مدعیان عدالت پذیری و حق دوستی را با مقام معصوم (عج)، جبران کند و همانند یک حلقه گمشده، امر مقدماتی و اجتناب ناپذیر آموزش ابتدایی برای “ولی شناسی و ولایت پذیری” بشریت را مهیا سازد؛ اما کیست که معرفی جایگاه وشخصیت ولی فقیه زمان را به جامعه جهانی، دوباره- مثل اول انقلاب-، وظیفه دینی- قانونی- انسانی خویش بشمارد و طرح اسلامی امام خمینی را برای اداره جهان تا آمدن امام زمان (عج) جدی بگیرد ؟
ظاهراً از منظر خبرگان، حوزویان، دانشگاهیان، هنرمندان، سران نظام و رسانه ها، با گذشت ۲۳ سال از امامت امام خامنه ای، یا هنوز وقت این کار نرسیده، یا اصولاً شاید- به دلیل عادی شدن ۲۳ سال سکوت غیر موجه-، دیگر اولویتی و حتی ضرورتی برای این کار وجود نداشته باشد؛… اگر چنین غفلتی در میان است ، ظلمی بزرگ بر اندیشه امام خمینی و تمام بنیان گزاران فکری این نظام در جریان است که عین کفران نعمت ولایت الهی بوده و مجازات مترتب بر آن، به زودی هیچ کس را در امان نخوهد گذاشت (سوره ابراهیم/آیه۷ و انفال/۲۵) . . .
غفلت، محافظه کاری، ناباوری و یا خودبینی و یا خودکم بینی کسانی که باید با احساس مسئولیت، این مهم را تدبیر کنند، موجب بروز اقداماتی خام و منفعلانه از سوی بی تجربگان می شود که آثار منفی آن اجتناب ناپذیر است. از سوی دیگر، وجود این اصول جهان شمول الهی- انسانی در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی که “تغییر ناپذیر” هستند (اصل ۱۷۷)، هرچند از طرف مسئولین ما ۲۳ سال “کَاَن لَم یَکُن” تلقی شده و مسکوت مانده باشند، لیکن تا رسماً از قانون حذف نشوند، آرامش و اعتماد ستمگران عالم تامین نخواهد شد. پس ادامه این وضع، سودی ندارد، اما عوارض منفی- از جمله کینه دشمن- را منتفی نمی کند.
نکته جالب توجه برای افکار عمومی جهان- علاوه بر سایر ویژگی ها – این است که وقتی ولی فقیه، صرفاً رهبر ایران نیست که رقیب سیاسی دیگری باشد ، بلکه هم رهبر انقلابی است که در تدارک ظهور است و هم به نیابت از انسان کامل موعود، امام امت بزرگ اسلامی است که تکلیف اصلیش هدایت و حمایت از مسلمانان و نصرت و نجات مستضعفان جهان است ؛ در آن صورت، نماینده چنین نظامی در مجامع بین المللی نه فقط در حد روسای جمهور سایر ملل، بلکه در اندازه “مدیر اجرایی امام امت اسلامی” بزرگ شمرده خواهد شد و تاثیرگزاری وی بسیار فراتر از یک رییس کشور خواهد بود… بهره گیری از چنین امتیازی، روحیه ای متعالی و اندیشه ای بلند و بصیرتی عمیق و همتی بزرگ را می طلبد که نگارنده، توفیق آن را در شخصیت ممتازی چون احمدی نژاد جست و جو می کند. دلیل این انتظار، صرفاً ناشی از یک ارادت شخصی نیست، بلکه منتج از مشاهده استمرار توفیقاتی از جانب خداوند متعال است که در سرآغاز آخرین سال ریاست جمهوری خود، هم تاییدات مجدد نائب امام زمان (عج) را دریافت می کنید و هم به لطف الهی، ریاست جنبش عدم تعهد را به دست می آورید.
اینک همه منتظرند تا ببینند، احمدی نژاد با این همه توفیقات بی مثال چه می کند . . .
ریاست عالیقدر جنبش عدم تعهد!
در خاتمه، فرصت را مغتنم شمرده و چند پیشنهاد دیگر بدرقه سفر مبارک شما به سازمان ملل می کنم :
۱- برای نزدیکتر ساختن زمان حاکمیت صالحان و تحدید سلطه جاهلان و نفس پرستان ، باید نقش نخبگان، فرزانگان، اندیشمندان، حکیمان دین مدار و خدمتگزاران دلسوز اجتماعی در مدیریت کشورها افزایش یابد و فلسفه سیاسی ارسطو ((دموکراسی=سلطه توده ها)) با معیارهای ارزشی افلاطونی که بعضاً از جهاتی مشابهت هایی با موازین امامت اسلامی دارند، تکمیل و تصحیح گردد؛
۲- دعوت به حاکمیت عقل و حکومت عاقلان ، گامی ضروری در جهت حذف احاطه فراگیر نفسانیت و آمادگی جوامع برای پذیرش وحی و حاکمیت شرع است؛ پس باید در مرحله اول بر ارجحیت عقلانیت عاقلان در برابر نفسانیت قدرت پرستان، تاکید و اصرار شود.
۳- خداوند دلیل خلقت متنوع و گوناگون نوع بشر را ایجاد فرصتی برای شناسایی و آشنایی آدمیان با یکدیگر معرفی می کند (سوره حجرات/آیه۱۳)؛ دقیقاً برای مقابله با این هدف خلقت، مستکبرین با کشیدن دیوارهای تصنعی در مناطق مختلف زمین خدا و جداسازی انسان ها و ایجاد مجموعه هایی غیرواقعی و غیرطبیعی بنام “ملت ها” وسپس تحمیل اراده خود ازطریق “دولت های” دست نشانده و دولتمردان وابسته به خود، فضای بیگانگی و ترس از یکدیگر و نفرت و کینه جویی را بر جوامع جهانی مسلط کرده اند. یکی از اغراض تمام تحریم ها و تحدیدها، ایجاد ممنوعیت و محرومیت انسان ها و جوامع از پیوند با همدیگر است.
راز بقای مستکبران، عدم شناخت مستضعفان از یکدیگر است.
اینک شما به عنوان رییس جنبش عدم تعهد می توانید، در ابتدا زمینه شناخت صنوف و قشرهای اجتماعی- اقتصادی- علمی- هنری- سیاسی- فرهنگی- فکری یکصد و بیست جامعه جهانی را با یکدیگر مهیا کنید و همزمان با این تلاش ارزشمند انسانی- الهی، تمام مردم جهان را به آشنایی با همدیگر فرا بخوانید و راهبرد ضد انسانی استکبار- صهیونیزم را خنثی سازید.
انشاءالله بعد از بازگشت پر برکت از اجلاس سازمان ملل، با تدبیری هوشمندانه و جامع و نیز با هماهنگی سایر بخش های نظام، تحت نظارت و هدایت امام خامنهای، تمهیدات لازم برای آشنایی ایرانیان با صنوف و قشرهای مختلف ۱۲۰ کشور عضو جنبش عدم تعهد، فراهم آورید. به امید حضرت حق، این فصلی مبارک و افتخاری مضاعف در آخرین سال ریاست جمهوری محمود احمدینژاد خواهد بود دعای خیر ما و تمام پیروان عدالت و ولایت، بدرقه راه شماست.»
چطور شده كه دوستان ديروز كه با يك انتقاد يقه چاك ميزدن امروز شدن منتقد؟؟؟؟ چرا ما همه چيز رو يا سياه سياه يا سفيد سفيد مي بينيم؟؟؟؟ نه به اون حمايت هاي بيدليل نه به اين همه انتقادهاي بيدليل!!!! چه خوب بود كه ما حق رو رعايت ميكرديم و در هر زمان اگه مشكلي ميديديم لب به سخن باز ميكرديم و اگه خوبي هم ميديديم لب به تحسين.
نميدونم توي مملكت ما چطور ميشه كه روز به به و چه چه ميكنيم ولي شب كه ميخوابيم و صيح بيدار ميشيم ميبينيم همون به به و چهچه كننده ميشه منتقد درجه يك اونم نه منتقدي كه حق گرا باشه بلكه منتقدي كه همه چيز رو سياه ميبينه.
ختم كلام اينكه حزب باد نباشيم م همه جا و در هر پستي به دنبال حق و عدالت باشيم و نه سياه ببينيم نه سفيد.
خاكستري ببينيم.