آفتابنیوز : 
وقتي كه هاشمي رفسنجاني در هنگامه مبارزه سياسي بي شكل ايرانيان با رژيم شاه كتابي درباره انديشههاي اصلاحطلبانه اميركبير نوشت، نگاه انقلابيون به سوي او جلب شد و امام خميني(ره) كه در عراق در تبعيد به سر ميبرد، تنظيم بخش عمده ارتباطات خود با فعالان و محافل سياسي ايران را به اين روحاني اصلاحطلب سپرد.
تأثير اين رابطه در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه رهبر انقلاب، هاشمي را مشاور و كارگزار اصلي خود قرار داد به خوبي آشكار شد.
ايرانياني كه پس از انقلاب اسلامي هاشمي رفسنجاني را شناختهاند از او سه خاطره بزرگ در ذهن دارند: اول پايان دادن به جنگ، دوم تشكيل دولتي كه هدف و برنامه آن دور كردن جامعه از دوران سوگ و اندوه جنگ بود و بالاخره سخنراني معروف پيش از انتخابات دوم خرداد كه دغدغه دستكاري در آراء را از بين برد و شوق شركت در انتخابات را افزايش داد.
پايان جنگ و آغاز بازسازي زيرساختهاي اقتصادي مقدمهاي بر نوسازي پارهاي از بنيانهاي اجتماعي و فرهنگي شد و درپي شكلگيري اين بنيانها تقاضا براي تغييرات سياسي روبه فزوني گذاشت. در چنين هنگامهاي كه حاميان سيدمحمد خاتمي درباره بيرون آمدن نام او از درون صندوقهاي رأي ترديد داشتند، هاشمي رفسنجاني در فرماني علني كه همه ملت شنيدند به وزير كشور خود دستور داد راه هرگونه شبهه درباره سلامت انتخابات را ببندد. آن مقدمات اقتصادي و فرهنگي و اين دستور سياسي به انتخاباتي پرشور انجاميد كه از درون آن سيدمحمد خاتمي بهعنوان رئيس جمهور بيرون آمد.
از مرداد 1376 كه دولت سيدمحمد خاتمي اداره امور اجرايي كشور را بهعهده گرفت اين داستان جهتي ديگر اما مكمل جريان پيشين يافت. وزيران و مديران اقتصادي خاتمي كه بخشي بازماندگان دولت هاشمي و برخي ديگر در زمره ياران چپگراي رئيس جمهور بودند، در جريان عمل دريافتند كه روش اقتصادي سلف آنان، انتخاب يكي از روشهاي ممكن نبوده بلكه انتخاب يگانه و ناگزير نظام سياسي براي تنظيم آهنگ اقتصادي ايران با آهنگ تحولات جهاني و خارج كردن كشور از انزواي بينالمللي بوده است. دولت خاتمي در حوزه اقتصادي دنبالهرو دولت هاشمي شد و در حوزه سياسي، چشمانداز تازهاي گشود كه با آن برنامه هاي اقتصادي سازگار باشد.
ترويج دموكراسي در داخل و تشنجزدايي در خارج دو وجهه اصلي برنامه سياسي دولت خاتمي بود. اولي ابتكار خاتمي بود و دومي دنباله سياست تنشجزدايي دولت هاشمي بود كه با بهبود روابط با اروپا و گسترش روابط با اعراب خليجفارس آغاز شده بود.
دولت خاتمي با وجود تأكيدش بر سياست، هرگز از اقتصاد غافل نماند اما رفتار اقتصادي دولت كمتر از رفتار سياسي آن نمود بيروني يافت. اين درست عين وضعي بود كه در دوران هاشمي رفسنجاني رخ داد. در آن زمان اهتمام اصلي دولت اقتصاد بود ولي سياست هرگز تعطيل نشد؛ ليكن هاشمي رفسنجاني با علم به ظرفيتهاي آشكار و پنهان نظام سياسي ميكوشيد برنامههاي سياسي و فرهنگي را بدون آشكارسازيهاي حساسيت برانگيز پيش ببرد.
برنامه هاي عمراني و فرهنگي شهرداري تهران در دوران غلامحسين كرباسچي، فعاليت هاي وزارت ارشاد در دوره سيدمحمد خاتمي، تحركات سياسي، چپگرايان در دوران وزارت عبدالله نوري، اصلاح نظام آموزشي در دوران محمدعلي نجفي، كشاندن دانشگاه آزاد به شهرهاي كوچك و دميدن روحيه شادماني به راديو- تلويزيون در دوران محمد هاشمي از جمله اقدام هاي سياسي و فرهنگي دوران هشت ساله رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني (به ويژه در چهار سال اول) است كه در سكوت رخ داد.
در دوران سيد محمد خاتمي همين وضع درباره اقتصاد رخ داد. زيرا فشار مطالبات سياسي چنان فزاينده بود كه رئيس جمهور امور اقتصادي و اجرايي را به كاردانان اين عرصه سپرد و هم خود را صرف حوزه سياسي كرد. ايجاد انضباط مالي، تأسيس حساب ذخيره ارزي، تسريع خصوصي سازي، فعال كردن بورس و اصلاح نظام مالياتي از جمله اقدام هاي اقتصادي بود كه در دوران رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي در سكوت رخ داد.
اكنون و در پس 16 سال تلاش دولت هاي هاشمي رفسنجاني و سيدمحمد خاتمي ايران به سوي انتخابات نهم رياست جمهوري پيش ميرود.
هاشمي و خاتمي ايران را از چند بزنگاه تاريخي عبور داده اند و بزنگاهي تازه پيش روي ايران است كه ماهيتاً با آنچه كه هاشمي و خاتمي پشت سر گذاشتند، تفاوت دارد. اين دو مرد سياسي يكي با تأكيد بر اقتصاد و ديگري با تأكيد بر سياست، شكاف بين اين دو وجه اساسي حيات اجتماعي ايرانيان را كاهش دادند و قرار است كشور با تعادل بين اين دو بخش به ميداني پرمخاطره در عرصه سياست خارجي يعني حل بحران هسته اي و دفع خطري بزرگ از بالاي سر امنيت ملي و منافع ملي ايرانيان، پا بگذارد. تفاوت اين بزنگاه تاريخي با انواع پيشين در اين است كه خطر بيرون از مرزها شكل گرفته و راه حل آن ضرورتاً مبتني بر تصميم دو بازيگر يعني ايران و ديگران است.
نقش تاريخي هاشمي رفسنجاني و سيدمحمد خاتمي در مقطع كنوني نقشي مكمل و ادامه كاري است كه اين دو دولتمرد در 16 سال اخير انجام داده اند. هاشمي فضاي اقتصادي و اجتماعي را براي عمل سياسي و فرهنگي خاتمي هموار كرد و خاتمي نيازهاي سياسي و فرهنگي برنامه هاي ناتمام هاشمي را برآورده كرد.
جمهوري اسلامي اكنون با كارنامه اي كه ميانگين برنامه هاي هاشمي و خاتمي است ميبايست به جامعه جهاني بقبولاند كه اولاًً ايران تهديدي براي صلح و امنيت جهاني نيست و ثانياً زيرساخت هاي متعادل ايران، آن را براي بازي مبتني بر مسئوليت بين المللي آماده كرده است. انتقال اين پيام به جامعه جهاني نقطه كانوني رسالتي است كه رئيس جمهور آينده به عنوان ادامه راه هاشمي و خاتمي پيش رو دارد. دولتمردي كه انتقال اين پيام را قرار است برعهده بگيرد لاجرم ميبايست چنان اقتداري داشته باشد كه هم بتواند نيروهاي معارض و ناسازگار با بازي جهاني جمهوري اسلامي را در داخل و خارج بي اثر كند و هم اين كه بازيگران موثر بين المللي در سيماي او اراده اقدام جسورانه و منطبق با قواعد بازي جهاني را ببينند. خاتمي چهارشنبه گذشته با قدري احتياط كوشيد به مخاطبان خود بگويد كه چنين ويژگي هايي در كدام يك از رجال جمهوري اسلامي نهفته است اما تعهد قانوني اش به بيطرفي مانع اين كار شد.