کد خبر: ۱۷۴۲۸۱
تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۷

همه چیز درباره آبراهام «لینکلن» اسپیلبرگ؛ حضور لینکلن در 300 فیلم و سریال!

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: اسپیلبرگ در معرفی فیلم جدیدش گفت: «این فیلم برای من سفری متفاوت بود، سفری در دل تاریخ که دوست داشتم هرگز تمام نشود». با اینکه فیلمبرداری لینکلن پاییز سال گذشته آغاز شده بود، اما هنوز هم کار ساخت آن پایان نپذیرفته است، لذا از منتقدان و حاضرین جشنواره نیویورک درخواست شده است که ریویوی رسمی منتشر نکنند. اما ساعاتی پس از نماش فیلم علاقه مندان سینما در وبلاگ ها و توئیتر نظرشان در مورد یکی از مهمترین فیلم های سال 2012 را منتشر کردند.

به گزارش کافه سینما؛ اولین واکنش ها به لینکلن بسیار مثبت بوده است و توصیفاتی همچون «عالی» ، «بی نظیر و جالب» و «شانس بالای اسکار» در بین آنها بسیار دیده می شود. تعریف از بازی «دنیل دی لوئیس» و «تامی لی جونز» تقریبا نقطه اشتراک تمام نظرات است. حتی وبلاگ نویسی که از فیلم را «خسته کننده» خوانده ، در ادامه افزوده است که: «اما لینکلن را بیش از آنچه فکر می کردم دوست داشتم، در نتیجه دیدنش پیشنهاد می شود». 

استیون اسپیلبرگ در آخرین فیلم خود تصویری سینمایی از نبرد آبراهام لینکلن در راستای غیر قانونی کردن برده داری ارائه داده است؛ فیلمی که تک نمایش جشنواره ای پیش از اکران آن، گمانه زنی برای کسب جوایز احتمالی توسط ستاره اش، دانیل دی لوئیس، را به شدت تقویت کرده است.
بعد از نمایش فیلم در جشنواره فیلم نیویورک، اسپیلبرگ از مشکلات موجود برای ساخت فیلمی درباره یکی از محترم ترین شمایل سیاسی امریکا پرده برداشت، و از پاسخ به سوالاتی درباره ارتباط این فیلم با شرایط سیاسی موجود در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ششم نوامبر طفره رفت.

اسپیلبرگ برای خنداندن تماشاگران گفت او تعمدا به دنبال آن بود که از چنین دردسرهای دست و پا گیری دوری کند و به همین دلیل اکران عمومی فیلم را به بعد از برگزاری انتخابات موکول کرد. «لینکلن» قرار است اکران محدود خود را از نهم نوامبر آغاز کند؛ زمانی که سه روز بعد از برگزاری انتخابات و مناسب برای دیده شدن در فصل جوائز هالیوود است.

«فیلم من یک فوتبال سیاسی نیست.» کارگردان برنده اسکار گفت که او پخش کننده ها را مجبور به قبول خواسته خود کرد، و اشاره کرد که جنبه «گیج کننده» فیلم نشان می دهد چگونه احزاب سیاسی امریکا در زمان لینکلن؛ «موقعیت های سیاسی را در طول یکصد و پنجاه سال گذشته معامله کردند.» 

بر خلاف امروز، حزب جمهوریخواه که لینکلن هم بدان تعلق داشت توسط فعالان ضد برده داری تاسیس شده بود و غالبا هم به جمهوریخواهان انگ «رادیکالها [تند روها]» زده می شد.

دانیل دی-لوئیس، بازیگر توانایی که تاکنون دو بار برنده جایزه اسکار شده، لینکلن را در قالب سیاست مداری کاریزماتیک، سخنور، مصمم و زبردست به تصویر می کشد که محبوبیت خود را با تلاش در جهت به دست آوردن آرای کافی برای تایید شدن اصلاحیه سیزدهم در مجلس نمایندگان امریکا به خطر می اندازد؛ این رویداد مهم در ماه های آخر سال 1865 رخ داد و اصلاحیه سیزدهم همان بندی بود که برده داری را غیر قانونی می کرد. 

دی-لوئیس ایرلندی/انگلیسی و سال فیلد که نقش همسرش، مری تاد لینکلن، را بازی می کند در سالن نمایش حضور داشتند و پس از پایان فیلم با تشویق ممتد تماشاگران مواجه شدند و به احترام آنها از جا برخواستند. تدابیر امنیتی شدیدی در محل نمایش فیلم لحاظ شده بود و سینمارو ها حدود یک ساعت برای شروع فیلم انتظار کشیدند. 

به گزارش کافه سینما به نقل از رویترز، اسپیلبرگ دی-لوئیس را «هنرمندی در حد کمال» توصیف کرد و برداشت او را از «نوعی ویژه از منزلت و تشخص در بشر دوستی لینکلن» ستود و توانایی این بازیگر را در وفادار بودن به گویش تاریخی لینکلن با تُن صدایی طنین انداز، رعشه دار و در عین حال فرمان دهنده تحسین کرد.

گویشی که با صدای واقعی خود دی-لوئیس فرسنگها فاصله داشت و او تلاش زیادی برای نزدیک شدن به آهنگ صدای تاریخی لینکلن کرد که به گفته اسپیلبرگ اگر چنین نمی بود، مورخین بی درنگ لبه تند انتقادها را متوجه آن می کردند.

این فیلم به شدت دیالوگ محور نگاهی درونی دارد به پروسه غالبا خشک قانونگذاری، و این واقعیت که چگونه اصرار لینکلن بر اصلاحیه ضد برده داری می توانست پایان جنگهای انفصال را به خطر بیندازد.

بدون نمایش مجدد بسیاری از سخنرانی های مشهور لینکلن، فیلم بر اهمیت وزیر امور خارجه آن زمان ایالات متحده، ویلیام سووارد با بازی دیوید استراترن، و نیز نماینده لیبرال کنگره، تادئوس استیونس با بازی تامی لی جونز، تاکید می کند. نقش آفرینی جونز آنچنان محکم برآورد شده است که از همین حالا از مدعیان اسکار نقش مکمل به شمار می رود.

تحقیق و بررسی در راستای قانونگذاری در حالی در این فیلم مطرح می شود که قانونگذاران در امریکای امروز غالبا به خاطر به توافق نرسیدن و طولانی شدن پروسه وضع قوانین مورد انتقاد قرار می گیرند.

اسپیلبرگ شصت و شش ساله گفت که پیش از پایان فیلمبرداری هم این فیلم را «سفری متفاوت از هر سفر دیگر» در طول دوران فعالیت حرفه ای خود خوانده بود.

«همگی مان حقیقتا احساس می کردیم که به تصویر کشیدن شخصیتی متعالی مانند لینکلن کار دشواری است.» اسپیلبرگ درباره انتظارات و جزئیات مورد نیاز برای ساخت این فیلم، که تماما در ایالت ویرجینیا فیلمبرداری شد، گفت.

در انحرافی دیگر از کتب تاریخی، سالی فیلد بازیگر و تونی کوشنر فیلمنامه نویس تصویری سمپاتیک از همسر لینکلن در قالب زنی مقتدر و حامی ارائه می دهند. در گذشته غالبا از همسر لینکلن به عنوان زنی یاد می شده است که همانقدر درگیر مشکلات روحی احتمالی بوده که فردی وفادار به سیاستهای همسرش.

«من شواهد فراوانی در دست دارم که نقش او در به حرکت در آوردن لینکلن بسیار مهم و برجسته بود.» کوشنر در مصاحبه این جمله‌ها را گفت و در ادامه به فقدانهایی «بیان نشدنی» اشاره کرد که بانوی اول آن زمان ایالات متحده از آنها رنج می برد؛ مواردی چون از دست دادن بسیاری از فرزندانش پیش از مرگ خود و نیز وارد آمدن آسیبی جدی به سر او که سر درد های شدیدی را به دنبال داشت. کوشنر در انتها اضافه کرد: «فکر می کنم این دیدگاه که او دیوانه بوده است منصفانه نیست.»

آبراهام لینکلن از آن دسته شخصیت‌هایی است که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شوند. طبق آن چه در سایت IMDB قابل مشاهده است، در طول تاریخ بیش از 300 فیلم سینمایی، مجموعه و فیلم تلویزیونی ساخته شده که کاراکتر آبراهام لینکلن در آن‌ها نقش داشته است. در همین سال 2012، آثاری چون «آبراهام لینکلن: شکارچی خون‌آشام» (تیمور بکمامبتوف)، فیلم ویدیویی «آبراهام لینکلن علیه زامبی‌ها» (ریچارد شنکمن) و البته از همه مهم‌تر، «لینکلن» (استیون اسپیلبرگ) با گرایش‌های مختلف درباره این رئیس‌جمهور مطرح آمریکا ساخته شده‌اند. «لینکلن» با بازی دنیل دی‌لوئیس و کارگردانی اسپیلبرگ درباره آبراهام لینکلن سیاستمدار جنجالی کلاسیک آمریکا و رئیس‌جمهور وقت این کشور به پایان تولید خود رسید. این درام شرح حال گونه شانزدهم نوامبر سال 2013 اکران عمومی می‌شود.

استیون اسپیلبرگ که «لینکلن» را در سکوت کامل خبری جلوی دوربین برد، حالا که فیلم به پایان مرحله تولید رسیده، سکوت خود را شکسته است. کمپانی دریم ورکز تهیه‌کننده این درام شرح‌حال‌گونه تاریخی، اعلام کرد اسپیلبرگ دهم اکتبر در یک گفت‌وگوی رسمی، درباره این فیلم صحبت می‌کند. اسپیلبرگ می‌گوید قصد دارد یک اکران خصوصی ویژه در تاریخ نهم نوامبر برای این فیلم خود بگذارد. اهل فن پیش‌بینی می‌کنند اکران عمومی «لینکلن» با سر و صدا و جنجال همراه باشد. این لیست،‌ نمایانگر چند تا از فیلم‌های مطرحی است که در آن شخصیت آبراهام لینکلن یکی از نقش‌های کلیدی را بر عهده داشته است.

تولد یک ملت (دیوید وارک گریفیث، 1915): شاهکار حماسی و تأثیرگذار گریفیث، همان‌طور که از نامش پیدا است، داستان شکل‌گیری آمریکای نوین را روایت می‌کند. از پیش از دوران جنگ‌های داخلی تا شکل‌گیری گروه مخوف کوکلوس‌کلان‌ها. پس طبیعی است که آبراهام لینکلن، نقش مهمی در این فیلم داشته باشد.

هر چند موضع‌گیری‌های گریفیث در قبال اکثر آدم‌های فیلم کم و بیش مشخص است، اما این اتفاق درباره کاراکتر آبراهام لینکلن نمی‌افتد. گریفیث رویکردی محافظه‌کارانه و بی‌طرفانه را در مقابل او پیش می‌گیرد. «تولد یک ملت» دیدگاهی افراطی و نژادپرستانه دارد. آن‌چه که فیلم نشان می‌دهد این است که با شکل‌گیری کوکلوس‌کلان‌ها بود که امنیت و عدالت در منطقه مورد بررسی فیلم برقرار شد. عده‌ای حتی احیای فرقه کلان‌ها در میانه دهه 1910 را از تبعات نمایش «تولد یک ملت» می‌دانند. بنابراین در نگاه اول به نظر می‌رسد رویکرد گریفیث در این فیلم در قبال فرمان آزادی بردگان که توسط لینکلن صادر شد، منفی باشد. اما با توجه به گرایشات سیاسی محافظه‌کارانه گریفیث، او به واسطه اقداماتی که لینکلن برای حفظ تمامیت ارضی ایالات متحده انجام داد، از طرفداران لینکلن بود و این طرفداری را بعدها در فیلم دیگری به نام «آبراهام لینکلن» به اثبات رسانید. حمایت گریفیث از وارن جی. هاردینگ، جان کالوین کولیج و هربرت هوور، رؤسای جمهور آمریکا بین سال‌های 1920 تا 1932 که همگی جمهوری‌خواه بودند، این نظریه را تقویت می‌کند که او از طرفداران حزب جمهوری‌خواه بوده است. به همین دلیل است که لینکلن در «تولد یک ملت» نه تنها هرگز به عنوان یک کاراکتر منفی مورد بررسی قرار نمی‌گیرد، بلکه اقدام او در آزادی بردگان سیاه‌پوست هم به عنوان یک اقدام ناگزیر و قابل انتظار نمایش داده می‌شود.

سکانس ترور لینکلن در سالن تئاتر فورد از به‌یادماندنی‌ترین سکانس‌های «تولد یک ملت» به شمار می‌رود. نکته جالب این است که نقش جان ویلکیز بوث، قاتل لینکلن را در این فیلم رائول والش بازی کرد. جان فورد (که بعدها در دو فیلم مطرح خود، چهره لینکلن را هم به تصویر کشید) نیز نقش کوتاهی در این فیلم ایفا کرده بود.

اسب آهنی (جان فورد، 1924): ماجرای احداث اولین راه‌آهن سراسری قاره آمریکا برای فورد فرصت مغتنمی جهت نمایش مضامین مورد علاقه‌اش بود: نگاهی رمانتیک به تاریخ آمریکا، تقابل بدویت و تمدن نوظهور، بررسی ذات منفعت‌طلب انسان، اهمیت خانواده و البته نوعی سیر و سلوک روحی که شخصیت‌های اصلی اکثر فیلم‌های مهم فورد طی می‌کنند. آبراهام لینکلن در این فیلم زمان کمی را به خود اختصاص می‌دهد. چیزی حدود 10 دقیقه از 134 دقیقه «اسب آهنی». نویسندگان مجموعه، خیلی زود لینکلن را از داستان حذف می‌کنند و پس از امضای قانون گسترش خط آهن سراسری، تنها به وسیله یک میان‌نویس یادآوری می‌کنند که لینکلن در سال 1865 به قتل رسید اما این اتفاق تأثیری بر ادامه روند ساخت راه‌آهن سراسری آمریکا نگذاشت.

با این وجود، در همین مدت کوتاه، فورد موفق می‌شود تصویری تحسین‌برانگیز از لینکلن ارائه دهد. لینکلن کسی است که در سال 1862 با امضایش باعث می‌شود فرایند احداث خط آهن سراسری آمریکا حالت رسمی پیدا کند. آن هم در اوج جنگ‌های داخلی آمریکا. در همان زمان کوتاه حضورش در فیلم، لینکلن به یک نکته کلیدی اشاره می‌کند. این که نباید در دوران جنگ پروژه‌های بزرگ‌تر دوران صلح را فراموش کرد. وگرنه این جنگ، بی‌حاصل خواهد بود. نکته‌ای که در انتها این‌گونه به اثبات می‌رسد که احداث راه‌آهن سراسری، همان اتفاقی است که خیلی‌ها را با هم متحد می‌کند و لینکلن احتمالاً اولین کسی بود که این نکته را درک کرد. به همین دلیل است که بعد از به سرانجام رسیدن پروژه احداث راه‌آهن سراسری در آمریکا، «اسب آهنی» با نمایش تصویری از آبراهام لینکلن به پایان می‌رسد. این‌گونه نقش او به عنوان یکی از پیشگامان این ماجرا مورد توجه قرار گرفته و فیلم عملاً به او تقدیم می‌شود.

جمله‌ای که در انتها روی تصویر لینکلن نوشته می‌شود، این است: «HIS TRUTH IS MARCHING ON». پس تمام فیلم،‌ به نمایش مسیری اختصاص داشت که لینکلن از بنیانگذاران آن بود و به پیشرفت آمریکا انجامید.

آبراهام لینکلن (گریفیث، 1930): در میان فیلم‌های مهمی که با حضور کاراکتر لینکلن ساخته شده‌اند، این فیلم زیبا و قدر نادیده گریفیث، جامع‌ترین نگاه را به زندگی لینکلن دارد. در واقع گریفیث در این فیلم، داستان زندگی لینکلن را از بدو تولد تا زمان ترور به تصویر می‌کشد. گریفیث در ابتدای فیلم با ایجازی مثال‌زدنی و با کمک دوربینی که مدام در حال حرکت است، اوضاع نابسامان آمریکا و رفتار نژادپرستانه مردم و همچنین منازعات سیاسی در زمان تولد لینکلن را به تماشاگر نشان می‌دهد. اقدامی که تأثیرش بر تماشاگر با استفاده به‌جا از افکت صدای باد روی تصاویر بیشتر هم می‌شود. پس از آن، وارد داستان اصلی فیلم می‌شویم. نکته کلیدی فیلم این است که گریفیث لینکلن را به صورت انسان صلح‌دوستی نشان می‌دهد که در مواقع نیاز به خوبی می‌تواند از قدرت خود استفاده کند. این نکته را در اولین سکانسی که از دوران جوانی لینکلن می‌بینیم، به راحتی درک می‌کنیم.

جایی که لینکلن (با بازی والتر هیوستن که بیشتر تماشاگران او را به خاطر بازی در فیلم گنج‌های سیرامادره به کارگردانی پسرش جان هیوستن به خاطر دارند) به این اشاره می‌کند که انسان صلح‌دوستی است و بلافاصله در دعوایی که پیش می‌آید از زور بازوی خود استفاده و البته بلافاصله با رقیبش صلح می‌کند. گریفیث همچنین چیزی بیش از یک‌سوم فیلم را صرف نمایش زندگی شخصی لینکلن در دوران جوانی می‌کند. به خصوص رابطه نافرجامش با دختری به نام آن راتلج که با مرگ ناگهانی آن پایان می‌پذیرد. گریفیث چند دقیقه‌ای را صرف نمایش بحران روحی که پس از مرگ آن در زندگی آبراهام لینکلن رخ داد می‌کند.

این تأکید (و تأکیدهای مشابه بر زندگی شخصی لینکلن) باعث می‌شود تا در ادامه فیلم، زمانی که اقتدار لینکلن را به عنوان یک رئیس‌جمهور می‌بینیم، به یاد بیاوریم که این قدرت، ناشی از رنجی است که او در دوران جوانی‌اش تحمل کرده است.

آقای لینکلن جوان (فورد، 1939): فورد پیش از «آقای لینکلن جوان»، یک بار در فیلم «زندانی جزیره شارک» به موضوع ترور لینکلن پرداخت. اما آن فیلم درباره پزشکی بود که به اشتباه به اتهام ترور لینکلن محکوم به حبس ابد می‌شود. اما در «آقای لینکلن جوان»، فورد این فرصت را پیدا می‌کند که خود آبراهام لینکلن را مرکز ماجرا قرار دهد. بر خلاف کاری که گریفیث در «آبراهام لینکلن» انجام داد، فورد بیشتر روی مسائل کاری لینکلن (با بازی هنری فوندا) تکیه می‌کند و از روی خیلی از مسائل شخصی لینکلن (از جمله ماجرایش با آن راتلج که خیلی‌ها از آن به عنوان یکی از نقاط عطف زندگی لینکلن نام می‌برند) عبور می‌کند. فورد در «آقای لینکلن جوان» تقریباً همان هدفی را دنبال می‌کند که گریفیث در «آبراهام لینکلن» پی گرفته بود: این که لینکلن چگونه توانست به آن فرد مصمم و متعهد تبدیل شود؟ تفاوت در این است که گریفیث ریشه این استحکام را در زندگی شخصی لینکلن جستجو کرد، اما فورد سعی کرد این ویژگی را ذاتی و بالفطره نمایش دهد. به سبک چند تا از مهم‌ترین فیلم‌های فورد، آبراهام لینکلن این فیلم فردی است که به ظاهر در انتهای فیلم تفاوت چندانی با ابتدای آن ندارد. اما در مسیر حرکتش در طول فیلم توانسته برخی از خصوصیات مهم خودش را شناسایی کند.

این روزها «آقای لینکلن جوان» جایگاه خود را به عنوان یکی از آثار برجسته فورد به دست آورده است. اما خیلی‌ها این فیلم را به چشم یک اثر ایدئولوژیک می‌دیدند (و می‌بینند) که در آستانه انتخابات سال 1940 ریاست‌جمهوری آمریکا، سعی می‌کرد توجه مردم را به سمت حزب جمهوری‌خواه جلب کند. شاید حرف این دسته از منتقدان چندان دور از واقعیت هم نباشد. اما چه فرقی می‌کند وقتی فورد توانسته با یک تراولینگ ساده و با چند نمای معمولی در همان ابتدای فیلم، به شکل استادانه‌ای گذرا بودن روابط میان آبراهام لینکلن و آن راتلج را به تماشاگر نشان داده و حتی رنگ تقدیرگرایی هم به این سکانس بزند؟ سکانسی که تنها یکی از هنرنمایی‌های فورد به عنوان کارگردان در «آقای لینکلن جوان» است.


لینکلن (استیون اسپیلبرگ، 2012): در این چند دهه، ده‌ها پروژه با محوریت کاراکتر لینکلن ساخته شده است. آثاری که معمولاً نتوانسته‌اند جایی برای خود در سیاهه آثار مطرح تاریخ سینما باز کنند. از فیلم‌هایی با مضامین جدی تا چند اثر با مضمونی طنزآمیز مثل مجموعه تلویزیونی «خانواده سیمپسن» و فیلم «شب در موزه 2». آن‌چه که اکثر این آثار در آن اتفاق نظر داشتند، نمایش لینکلن به عنوان یک رهبر بالفطره است. حتی در فیلمی مثل «شب در موزه 2» هم کسی که مهم‌ترین درس را به لری (بن استیلر) می‌دهد، آبراهام لینکلن است! اما بدون شک، پروژه اسپیلبرگ درباره لینکلن با بازی دانیل دی‌لوئیس در نقش اصلی، از همه پروژه‌های دیگری که در این سال‌ها درباره لینکلن ساخته شده، مهم‌تر است. اتفاقی نیست که اسپیلبرگ پروژه «لینکلن» را بعد از «اسب جنگی» می‌سازد؛ فیلمی که انگار روح جان فورد در آن دمیده شده است. اخبار رسیده حاکی از این است که اسپیلبرگ تمرکز خود را بر دوران ریاست‌جمهوری لینکلن گذاشته است. آیا اسپیلبرگ می‌تواند مثل جان فورد، مسیر حرکت آبراهام لینکلن را به یک سیر و سلوک روحی تبدیل کند؟

منتقدان تاکنون چه گفته اند؟ 

اولین واکنش منتقدان به فیلم جدید اسپیلبرگ را در ادامه مطلب بخوانید:
«اسکات فینبرگ» نویسنده هالیوود ریپورتر فیلم را از رقیبان اصلی اسکار دانسته است:«با اینکه فیلم دو ساعت و 25 دقیقه است، اما تمام سکانس ها ضروری و مهم احساس می شود» او درباره بازی «دنیل دی لوئیس» در نقش رئیس جمهور لینکلن می نویسد:«هر لحظه بازی او به بزرگی هنرنمایی ماندگار هنری فوندا در فیلم آقای لینکن جوان(1939) است و از خیلی جهات بهتر.» 

«بیلج ابیری» منتقد مجله نیویورک و والچر:«لینکلن اسپیلبرگ بهترین فیلمی است که روبرتو روسلینی (کارگردان فیلم رم شهر بی دفاع) هر گز نساخت و از بهترین هایی که اسپیلبرگ تا به حال ساخته است.»

ووپی گلدبرگ نیز فیلم را فراتر از عالی توصیف کرده است و بازی لی جونز را بدون نقص دانسته است و اعتقاد دارد لینکلن فیلمی است که دموکرات ها ، جمهوری خواهان و مستقل ها باید ببیند و از آمریکایی بودن خود احساس غرور کنند.

«کلیتون دیویس» ادیتور Awards Circuit اعتقاد دارد لینکلن بهترین فیلم اسپیلبرگ در سال های اخیر است و آن را مستحق نامزدی در رشته های بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر اسکار دانسته است.

«استیون زیتچیک» نویسنده لس آنجلس تایمز هم برای دی لوئیس و لی جونز شانس بالای اسکار قائل شده است و اعتقاد دارد با اینکه داستان فیلم لینکلن برای زمان گذشته است اما اشاراتی نیز به شرایط سیاسی روز آمریکا نیز دارد. 

«مت پچس» ادیتو سایت hollywood.com لینکلن را فیلمی کاملا سیاسی برشمرده است: «من فیلم هایی که به پشت پرده سیاست مداران می پردازد را دوست دارم و فیلم نامه تونی کوشنر در تمام ابعاد آن نفوذ کرده است. لی جونز در لینکلن بسیار عالی است.»

«لو لومنیک» منتقد نیویورک پست: «دی لوئیس در لینکلن عالی است اما لی جونز کسی است که فیلم را از آن خود کرده است.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین