آفتابنیوز : آفتاب: در زمان امامت حضرت امام باقر عليه السلام ، شيعيان بدترين و سختترين دوران را تجربه مىكردند . آنان از لحاظ امنيّتى بسيار تحت فشار بودند و از هر جهت مورد تهاجم و تجاوز قرار مىگرفتند . ابن أبى الحديد به نقل از حضرت امام باقر عليهالسلام ، شرايط آن دوره را چنين بيان مىكند :
« قتلت شيعتنا بكلّ بلدة وقطعت الأيدي والأرجل على الظنّة وكان من يذكر بحبّنا والانقطاع إلينا سجن أو نهب ماله أو هدمت داره » .
در تمام شهرها شيعيان ما به قتل رسيدند ، دستها و پاها بر اساس گمان بريده شد ، و هر كس كه دوستى و علاقه خود را به ما آشكار مىكرد زندان مىشد يا اموال او را غارت مىكردند و يا خانهاش را ويران مىنمودند .
ذهبى (از علماى اهل سنّت) چنين مىنويسد ؛ از حضرت امام باقر عليهالسلام ، پرسيدند :
« كيف أصبحت ؟ قال عليهالسلام أصبحت برسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم خائفا وأصبح كلّ النّاس آمنين » .
چگونه صبح كردهايد ؟ ايشان عليهالسلام در پاسخ فرمودند : از اينكه به رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم منتسب هستم ترسان صبح كردم ، امّا ديگران در امنيّت صبح كردند .
حضرت امام محمد باقر عليهالسلام از شرايط جابجایی قدرت از بنی امیه به بنی مروان به بهترين وجه ممكن استفاده نمودند و به تبيين ، تبليغ و آموزش احكام شرعى بر وفق مبناى قرآن و سنّت رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم پرداختند . ايشان با تلاش بى وقفه ، فقه شيعه را بنيانگذارى كردند و آن را استوار نمودند و در تمام ابواب فقهى نظرات خود را بيان نمودند .
حضرت امام باقر عليهالسلام ، نه تنها باقر مطلق علوم و معدن مطلق حكمت هستند ، بلكه باقر علم الهى و معدن حكمت اللّه نيز مىباشند . واژه ي« باقر » در لغت علاوه بر معناى شكافتن ، داراى معناى توسعه دادن نيز مىباشد . حضرت امام باقر عليهالسلام داراى اين وصف نيز بودند زيرا ايشان عليهالسلام در طول زندگانى شريفشان به شرح و بسط علوم قرآنى و روايات مجمل مىپرداختند ؛ ايشان عليهالسلام غوامض و مشكلات آيات و روايات را گرهگشايى مىكردند و با بسط و شرح ؛ آنها را توسعه مىدادند .
در روايتى ابوحمزه ثمالى درباره يكى از علماى اهل سنّت به نام قتادة بن دعامه بصرى كه مبهوت عظمت حضرت امام باقر عليهالسلام شده بود ، مىگويد :
در مسجد رسول اللّه صلىاللهعليهوآله نشسته بودم كه مردى آمد و سلام كرد و گفت : اى بنده خدا! كيستى؟ گفتم: مردى از اهل كوفه هستم، چه كارى دارى؟ او گفت: آيا ابوجعفر محمدبن على[ عليهمالسلام] را مىشناسى ؟ به او گفتم : آرى... سخنم با او پايان نيافته بود كه حضرت ابوجعفر عليهالسلام وارد شدند و گرداگرد ايشان عليهالسلام اهالى خراسان و ديگران بودند كه مسائل حج را از ايشان [ عليهالسلام] مىپرسيدند . ايشان عليهالسلام به جايگاه خود رفتند و در آنجا نشستند و آن مرد هم نزديك ايشان عليهالسلام نشست . امام عليهالسلام رو به آن مرد كردند و فرمودند : كيستى ؟ او گفت : من قتادة بن دعامه بصرى هستم . حضرت امام باقر عليهالسلام فرمودند : آيا تو فقيه اهل بصره هستى ؟
او عرض كرد : آرى ، حضرت عليهالسلام فرمودند : واى بر تو اى قتاده ! خداوند گروهى از آفريدگان خود را ، بر ديگر آفريدگان خود حجّت قرار داد ، آنان لنگرگاههاى زميناند ، اوامر او را برپا مىدارند ، برگزيدگان علم او هستند ، قبل از آفرينش آنان را برگزيد ، در حالى كه سايبان سمت راست عرش الهى بودند . قتاده مدّتى دراز درنگ كرد و سپس گفت : خداوند امور شما را اصلاح فرمايد ، به خدا سوگند ، در برابر فقها و در برابر ابن عبّاس نشستهام ولى قلبم در برابر هيچ يك از آنان آن چنان كه در برابر شما مضطرب شد ، به اضطراب و لرزش نيفتاد . حضرت عليهالسلام به او فرمودند : واى بر تو ! آيا مىدانى در كجا هستى ؟ تو در برابر « خانه هايى كه خداوند فرمان داده است كه گرامى داشته و نامش در آنها ياد شود ، در آن بامدادان و شامگاهان نيايش او گويند * مردانى كه هيچ داد و ستد و خريد و فروشى ايشان را از ياد خداوند و برپا داشتن نماز و پرداختن زكات باز نمىدارد » تو آنجايى ما آنان هستيم . قتاده عرض كرد : سوگند به خداوند راست مىگوييد . خداوند مرا فداى شما كند ، به خدا سوگند اين خانهها از سنگ و گل نيست .
آن امام بزرگوار عليهالسلام علاوه بر دارا بودن علمى وسيع و گسترده ، از لحاظ تربيت شاگرد نيز حوزه علمى فعّال و پر رونقى داشتند . براساس تحقيقات ما تنها چهارصد و هفتاد و هفت نفر بدون واسطه از ايشان عليهالسلام دهها هزار روايت ، نقل كردهاند . يكى از شاگردان ايشان عليهالسلام به نام « جابر بن يزيد جعفى » مىگويد :
« حدّثني أبوجعفر عليهالسلام تسعين ألف حديثا لم اُحدّث بها أحدا قطّ ولا اُحدّث بها أحدا أبدا » .
امام باقر عليهالسلام نود هزار حديث به من فرمودند كه به هيچ كس اين احاديث را بازگو نكرده و نخواهم كرد .
حكومتهاى جائر و ظالم آن زمان هم چون بنى اميّه و بنى عبّاس ، براى بقا و دوام حكومت خود ، علاوه بر ايجاد جوّ ارعاب و وحشت نياز به توجيه مذهبى نيز داشتند ، زيرا حكومتهاى آنان رنگ و صبغه ي دينى داشت و آنان تحت عنوان خليفه پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم حكومت و قدرت را در دست داشتند . از اين رو براى توجيه افكار عمومى و انحراف اذهان از واقعيّتها ، دست به مذهب تراشى زدند و مكاتب انحرافى و فرق ضالّه فراوانى را ايجاد كردند . يكى از اين مكاتب منحرف ، مكتب مرجئه بود . بنيان اين مكتب بر دو ركن مهم استوار بود : 1 . فقط داشتن ايمان كافى مىباشد و انجام ندادن اعمال دينى ، زيان و آسيبى به ايمان نمىزند . 2 . هرگونه مخالفت با حاكم وقت حرام مىباشد . عقيده ي مأمون نيز اين بود كه :
« الإرجاء دين يوافق الملوك » . مذهب مرجئه دينى استكه باخواستههاى شاهان موافقاست.
براى جلوگيرى از توطئه اين مكاتب و فِرَق انحرافى ، حضرت امام باقر عليهالسلام به تنهايي به مبارزه با آنها برخاستند و با گسترش و ترويج معارف اهل بيت عليهمالسلام و تربيت شاگردان زبده ، ريشه ي اين مكاتب را سوزاندند . ايشان عليهالسلام در روايتى به سلمة بن كهيل و حكم بن عتيبة مىفرمايند :
« شرّقا وغرّبا فلا تجدان علما صحيحا إلاّ شيئا خرج من عندنا أهل البيت » .
اگر به شرق و غرب عالم برويد علمى درست و صحيح نمىيابيد مگر آنچه كه از ما اهل بيت عليهمالسلام صادر شده باشد .
بنابراين پيروى از مكتب اهل بيت عليهمالسلام سعادت دنيوى و اخروى را براى همه در پى دارد و در مقابل ، پيروى از مكاتب و فرق انحرافى كه سابقهاى طولانى دارند و امروزه با رنگ و لعاب جديد عرضه مىشوند ، جز گمراهى و خسران دنيا و آخرت ، ارمغان ديگرى نخواهد داشت .
و تشکر از شما