آفتابنیوز : آفتاب: روزنامهها خبر از آن میدادند که این اطلاعیه از طرف «اداره دادرسی نیروهای مسلح شاهنشاهی» صادر شده است و متن خبر از آزادی گروهی از زندانیان به واسطه «عفو ملوکانه» حکایت داشت. اما آنکه این فرمان را به زیردستانش داده بود شاید خود نیز میدانست، دوران «بزرگ ارتشتاران» به سر آمده و مُلک از دست مَلک خارج شده است. اوضاع عادی نبود، هرچند مقامات و رسانههای حکومتی تلاش بزرگی را برای عادی جلوه دادن شرایط آغاز کرده بودند.
بعد از ماجرای آتشسوزی در سینما رکس و راهپیمایی روز عید فطر و بعد از آن ماجرای میدان ژاله دیگر شرایط به پیش از این وقایع بازنگشت. نوعی التهاب در جامعه به وجود آمده بود که به هیچ ترفندی التیام نمییافت. گویی زخم آنقدر کاری بود که جز فریاد مرهمی برای آن پیدا نمیشد.
محمدجعفر شریفامامی که چندی پس از ماجرای سینما رکس در روز ۵ شهریور ۱۳۵۷ جانشین جمشید آموزگار در سمت نخستوزیری شد، شعارش «آشتی ملی» بود. آشتی ملی او به سرعت تیتر رسانهها شد و خود او نیز در کنار نامهنگاری و پیغام و پسغام با مخالفان دولت که حالا دیگر مخالفان حکومت بودند، نطقی پر طمطراق در مجلس شورا [که خود پیشتر رییس آن بود] ایراد کرد و با بیان اینکه «من شریفامامی بیست روز پیش نیستم»، ضمن یادآوری وابستگیاش به خاندان روحانیت از مردم خواست تا برای تشکیل «دولت آشتی ملی» بپاخیزند. او گفت: «دولت تمام سعی خود را مصروف به ایجاد نظم و امنیت کشور خواهد نمود و کوشش خواهد کرد بین طبقات ملت تفاهم به وجود آورد و در حقیقت دولت یک دولت آشتی ملی خواهد بود که تمام تلاش خود را به کار خواهد برد وسایلی فراهم کند که همه طبقات آشتی و تفاهم داشته باشند.»
دولت شریفامامی در بازی خود خوب شروع کرد اما در ادامه ماجرا نتوانست تصویر مقبول و تازهای از رژیم سلطنت به نمایش بگذارد. شاه که تصور میکرد شریفامامی فرشته نجات او از منجلاب سقوط است، تمام قد پشت نخستوزیر ایستاده بود. او نیز همچون رییس کابینه، نقطه ضعف حکومتش را [هرچند دیر] دریافته بود و بر «تعظیم به شعائر دینی» تأکید میکرد. شریفامامی در ابتدای نخستوزیری حتی برای جلب نظر مردم به چند اقدام از قبیل تغییر استانداران، تغییر تقویم شاهنشاهی به هجری شمسی، برکناری وزیر دربار و دادن امتیاز به کارمندان، اعطای آزادی به مطبوعات و رادیو تلویزیون برای نشر حقایق، دادن امتیاز به کارمندان، عزل مدیران نالایق و انحلال حزب رستاخیز و تعطیل مراکز فساد، قمارخانهها و نظایر آن نیز اقدام کرد، اما این اقدامات ثمری نداشت چرا که تنها ۱۲ روز بعد از آغاز صدارت او «دم خروس» نمایان شد و کشتار میدان ژاله در روز ۱۷ شهریورماه تصویری که او و دولتش قصد تبلیغ آن را داشتند در هم شکست.
آزادی زندانیان سیاسی؛ از شاهنشاها سپاس تا رهایی بیشرط
برقراری حکومت نظامی در تهران و ۱۱ شهر دیگر کشور، کشتار ۱۷ شهریور و بازداشت گروههای بزرگی از مردم معترض بار دیگر حکومت را در موضع دفاعی قرار داد و اوضاع را از پیش بدتر کرد. عجیب هم نبود. «آشتی ملی» با حکومت نظامی و کشتار و هزاران زندانی سیاسی شعاری به غایت خالی از مفهوم به نظر میآمد.
صدای انقلاب آنقدر بلند شده بود که نشنیدنش استعداد خاصی میخواست. استعدادی که حالا کمتر کسی چون ژنرال غلامرضا ازهاری [یکی از فرماندهان ارتش که پس از شریفامامی نخستوزیر شد و صدای اللهاکبر شبانه معترضان را صدای نوار ضبط شده میدانست] از آن بهره برده بود. این چنین بود که حکومت برای اعاده حیثیت به ترفندی دیگر روی آورد. ترفندی که نه تنها تصویر نظامی مقتدر را به دست نداد که اوج اضمحلال دیکتاتوری پهلوی را به نمایش گذاشت: آزادی زندانیان...
این اولین بار نبود که حکومت پهلوی به آزادی زندانیان دست میزد. در سالهای ۵۳، ۵۴ هم حکومت گروهی از زندانیان سیاسی را از زندانها آزاد کرد، اما به شرط طلب عفو. حبیبالله عسگراولادی از اعضای هیاتهای موتلفه درباره این نوع از آزادیها میگوید: «در سال ۱۳۵۴ به دلیل اختناق سیاسی جامعه و شرایط نگرانکنندهای که از این اختناق سیاسی احساس میشد، دولت آمریکا به شاه فشار آورد که فضای سیاسی را باز کند. لذا رژیم ناگزیر بود تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کند. به واسطه بعضی از علمای بزرگ سفارشهایی از امام(ره) به ما رسید که شما یک مطلب سادهای بنویسید تا آزاد شوید. بنده یک عذرخواهی ساده نوشتم...»
افرادی که شامل این گروه از آزادیها میشدند، پس از نوشتن عفونامه، به مراسمی برده میشدند با عنوان «شاهنشاها سپاس». مراسمی که به نوعی تشکر آنها را از شاه نشان میداد. این تصویری بود که شاه در سال ۵۴ از خود میساخت. تصویر حاکمی که آنقدر مقتدر است که در صورت درخواست عفو مخالفان موجودیتش، بیهیچ هراسی از عواقب این کار، آنان را آزاد میکند. ماجرای آزادیهای سال ۵۷ اما از این جنس نبود. این آزادیها «بیقید و شرط» و «ناگهانی» انجام شد. زندانیانی که در آبان ۵۷ آزاد شدند نه تنها برای نوشتن عفونامه پیشنهادی دریافت نکردند که حتی آزادیشان آنقدر ناگهانی و بیمقدمه بود که غافلگیر شدند.
حسین علایی: میخواستند فضا را آرام کنند
حسین علایی، تحلیلگر سیاسی، از سرداران سابق سپاه پاسداران و زندانی سیاسی رژیم پیشین از جمله افرادی بود که در آبان ماه ۵۷ از زندان آزاد شدند. او که در دوران رژیم پهلوی دو بار بازداشت شده بود، درباره دلایل بازداشتش به «تاریخ ایرانی» میگوید: «بار اول پس از پایان تظاهرات تاریخی مردم تبریز در روز ۲۹ بهمن ماه سال ۱۳۵۶ بود که توسط ساواک تبریز دستگیر و به ساختمان ساواک منتقل شدم. در آن زمان دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تبریز و در مبارزات اسلامی دانشجویی فعال بودم. مأموران مسلح ساواک پس از اذان صبح روز ۳۰ بهمن ماه با لباس شخصی به دنبال من آمدند و مرا در اتاق ۳۰۹ خوابگاه شاهید که روبروی درب غربی دانشگاه بود دستگیر و روانه زندان کردند. مدتی در زندان ساواک بودم و در آنجا متوجه شدم که تعداد دیگری از دانشجویان دانشگاه نیز دستگیر شدهاند. چند هفته بعد و قبل از رسیدن عید نوروز اکثر دانشجویان از جمله من آزاد شدیم. بار دیگر در بهار سال ۱۳۵۷ به دلیل اعتراض به حضور مادر فرح همسر شاه در دانشگاه تبریز توسط گارد دانشگاه به همراه تعداد دیگری از دانشجویان دستگیر شدم که این بار به زندان شهربانی منتقل شدم...»
علایی که به هیچ گروه سیاسی خاصی وابسته نبود و به گفته خودش «چون مقلد امام خمینی بودم، راه مبارزه با رژیم سلطنتی را در پیش گرفتم»، درباره اینکه این بازداشتها در نهایت به صدور چه حکمی علیه او انجامید، میگوید: «ما را به دادگاه نبردند ولی گفتند که برای شما وکیل تسخیری گرفتهایم و محاکمه خواهید شد. اما این محاکمه با حضور من انجام نشد زیرا آنقدر اعتراضات و تظاهرات مردم اوج گرفته بود و هر روز بر تعداد زندانیان افزوده میشد که ظاهرا امکان برگزاری دادگاه را نداشتند. زندان هم آنقدر شلوغ بود که ما را در چند روز اول در راهروهای زندان جای داده بودند و روی زمین سرد میخوابیدیم. بعدها که میخواستند ما را آزاد کنند، گفتند دادگاه شما را غیابی تشکیل دادهایم ولی من از محتوای حکم مطلع نشدم...»
علایی یکی از هزاران مخالفی بود که در سال آخر حکومت پهلوی به اتهامات واهی و گاهی بدون حکم ماهها در زندان به سر بردند. او که دوران محکومیت خود را در بازداشتگاه ساواک و زندان پادگان تبریز گذرانده است، درباره روز آزادی و چگونگی آن میگوید: «متوجه این موضوع نشدم. احتمالا به دلیل شدت گرفتن اعتراضات مردم انجام شد و شاه میخواست تا با آزادی زندانیان سیاسی در فضای ملتهب آن ایام اثر بگذارد و مردم را آرام کند. من دور از پدر و مادر و شهرم زندانی بودم و به یکباره به ما اعلام کردند که میتوانید بروید. احتمالا به همراه آقای حسن برکتین آزاد شدیم و طبیعتاً خیلی خوشحال شدیم زیرا احساس میکردیم این آزادی نتیجه فشار مردم بر دستگاه استبداد است.»
گرانپایه: شاه ناگزیر شد آزادمان کند
بهروز گرانپایه، روزنامهنگار و پژوهشگر اجتماعی از جمله دیگر مخالفانی بود که در آبان ۵۷ از زندان رژیم پهلوی آزاد شد. او که در زمان دستگیری [۵ اردیبهشت ۵۶] دانشجوی رشته ماشینآلات کشاورزی دانشگاه شیراز بود، درباره دلایل بازداشتش میگوید: «بعد از نطق شاه در بزرگداشت جشنهای ۲۵۰۰ ساله که جمله مشهور «کورش بخواب، ما بیداریم» را بر زبان آورد من این سخنرانی را دستمایه نقدی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی قرار دادم و مقالهای علیه شاه نوشتم. این دستنوشته به سرعت توسط دانشجویان دیگر تکثیر و در دانشکدههای مهندسی، ادبیات و کشاورزی دانشگاه شیراز پخش شد. متن دستنوشته در حمله ماموران به خوابگاه یکی از دانشجویانی که در تکثیر آن مشارکت داشت، کشف شد و به هر حال نام من به عنوان نویسنده آن لو رفت...»
گرانپایه در پی لو رفتن نامش شبانه در خانهاش بازداشت و به کمیته شهربانی شیراز منتقل شد. او به «تاریخ ایرانی» میگوید ۱۷ روز در سلول انفرادی بود و در این مدت مورد آزار و شکنجه قرار گرفت: «این همزمان شد با ورود هیاتهای حقوق بشری به ایران. ما را به زندان عادلآباد منتقل کردند و یکی دو هفته بعد محاکمه شدم. در دادگاه نظامی هم با استناد به همان دستنوشته مرا به اتهاماتی از قبیل توهین به شخص اول مملکت و اقدام علیه امنیت کشور به تحمل ۴ سال حبس محکوم کردند.»
گرانپایه ۱۸ ماه در زندان ماند و در دوران حبس خود در بند عمومی زندان عادلآباد مدتی را با گروهی از زندانیان ملی- مذهبی از جمله عزتالله سحابی که از تهران به برازجان و سپس شیراز تبعید شده بودند، همبند شد، تا اینکه در جریان عفو زندانیان در آبان ۵۷ نامش در فهرست آزادیها قرار گرفت: «مبارزات انقلابی مردم به گونهای بود که شاه ناگزیر شد به مردم امتیاز بدهد و آزادی زندانیان سیاسی یکی از اقداماتی بود که به اجبار به آن تن دادند. ما هم همراه گروهی از زندانیان که آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، مهندس سحابی و گروهی دیگر جزو آنها بودند از زندان آزاد شدیم.»
آیتالله منتظری: این آزادی را مرهون ملتایم
با اعلام عفو زندانیان سیاسی از سوم آبان ماه به تدریج گروه گروه از زندانها آزاد میشدند و از آن جمله آیتالله طالقانی و منتظری که هشتم آبان ماه با خروج از در آهنی زندان به جمع استقبالکنندگان پرشماری که در مقابل دیوارهای بند اوین تجمع کرده بودند، شادی زایدالوصفی بخشیدند.
آزادی زندانیان سیاسی مشهوری چون طالقانی و منتظری نشانهای بود از تغییر شرایط؛ تغییری که پیروزی مردم را نوید میداد. همچنان که آیتالله طالقانی نیز همان روز در اولین گفتوگویش پس از آزادی با قاطعیت گفت: «سرانجام مردم مسلمان ایران در این پیکار مقدس پیروز خواهند شد. ما از خداوند متعال توفیق مردم مسلمان ایران را مسالت داریم.»
آیتالله منتظری هم پس از آزادی از زندان، این رهایی را مدیون ملت دانست و گفت: «من رهین منت ملت فداکار ایران هستم. من و همه زندانیان سیاسی که بدون هیچ دلیلی در زندان بودیم، مبارزه بیامان ملت بزرگمان را تعقیب میکردیم. نگرانی من در حال حاضر برای بقیه زندانیانی است که هنوز در زندانها به سر میبرند و بسیاری از آنان به سبب شکنجههای طاقتفرسا در شرایط بد جسمانی و روحی به سر میبرند. این زندانیان که به قول دستگاه جرم سیاسی مرتکب شدهاند باید آزاد شوند.»
آزادی آیتالله منتظری و آیتالله طالقانی در روزهای اوجگیری انقلاب و در ادامه سیاست فضای باز و آشتی ملی دولت شریفامامی برای خروج رژیم پهلوی از بحران صورت گرفت. آزادیهایی که با رهایی صفر قهرمانیان و جمع دیگری از زندانیان از جمله محمدجواد حجتی کرمانی، عزت شاهی، هادی حسینی خامنهای، عبدالمجید معادیخواه، محمدمهدی ربانی، محمدحسین دانش آشتیانی، سید علی غیوری، محمدرضا مهدوی کنی، محمدتقی مروارید، محسن رشید، زرتشت فروهر، عباسعلی اختری، محمد بلوری، حسین شریعتمداری، بهرام تاجگردون، مهدی ممکن، اعظم سماواتی، فریدون شهبازی، اصغر سیف، فرجالله چراغی، ناصر کاخساز، سید محمدکاظم موسوی، میرمحمود یگانلی، مهدی فیروزان و... آغاز شده بود و یک روز پس از آزادی طالقانی و منتظری با آزادی غنی بلوریان فعال سیاسی، پس از ۱۹ سال زندان، ادامه یافت.
آزادی زندانیان سیاسی؛ نوید پیروزی نهایی
همان روزها یعنی ۱۰ آبان ماه ۱۳۵۷ بود که روزنامهها از قول حسین نجفی، وزیر جدید دادگستری از آزادی تمامی زندانیان سیاسی در آینده نزدیک خبر دادند. نجفی که روز ششم آبان در مقام دادستان کل کشور به خانوادههای زندانیان سیاسی که در دادگستری تجمع کرده بودند، قول داده بود که طی ده روز جواب قانعکنندهای برای مساله آزادی زندانیان سیاسی پیدا کند، پس از انتخاب به سمت وزیر دادگستری در یک گفتوگوی رادیویی اعلام کرد: «مساله آزادی زندانیان سیاسی مساله مورد توجهی است. چند روز قبل به مناسبت چهارم آبان عده کثیری از زندانیان سیاسی آزاد شدند. البته باید توجه داشت که موضوع رسیدگی به پروندههای زندانیان سیاسی در صلاحیت دادرسی ارتش است اما به موجب طرحی که در دست اجراست امیدواریم تا روز ۱۹ آذرماه امسال که روز جهانی حقوق بشر است تقریبا همه زندانیان سیاسی از زندانها آزاد شوند.»
آزادیها ادامه یافت اما نه تنها به بهبود اوضاع حکومت پهلوی یاری نرساند که مردم را که پیروزی شیرینی به دست آورده بودند در ادامه راه مبارزه علیه حکومت مصممتر کرد. این چنین بود که کمتر از ۴ ماه بعد همان طور که حسین نجفی وزیر وقت دادگستری پیشبینی کرده بود، همه زندانیان سیاسی آزاد شدند اما نه به «اراده ملوکانه»، که به دست مردمانی که پایان رژیم سلطنت را اراده کرده بودند.
منابع:
آرشیو مجله خواندنیها، آبان ۱۳۵۷
روزنامههای اطلاعات و کیهان، شهریور، مهر و آبان ۱۳۵۷
خاطرات حبیبالله عسگراولادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تاریخ ایرانی/ امید ایرانمهر