آفتابنیوز : خبر ساده است: کمپاني ريوتينتو با تأسيس «شرکت زرکوه» در ايران عمليات استخراج طلا در منطقه ساري گوني کردستان را آغاز ميکند. هفتاد در صد سهام شرکت زرکوه به کمپاني ريوتينتو تعلق دارد و 30 در صد به شرکت خدمات اکتشافي کشور (CESCO). طبق امتيازي که وزارت صنايع و معادن به کمپاني ريوتينتو واگذار کرده، مدت زمان بهرهبرداري اين شرکت از معادن طلاي کردستان 25 سال است. بهگفته يکي از اعضاي هيئت مديره شرکت زرکوه، قرارداد اوّليه براي استخراج طلاي کردستان ميان ريوتينتو و دولت ايران در سال 1379 منعقد شد.
از زمان سفر هيئت انگليسي در تير 1378، بر ميهن من چه رفته است که هولناکترين غولهاي مافيايي دنياي امروز، که تا ديروز نام شان را در کتابها ميخواندم، حضور مقتدرانه خود را در آن آشکار ميکنند. ديروز شل و HSBC، امروز ريوتينتو و فردا...؟
ريوتينتو و دو کمپاني همبسته با آن، «لونيکل» (Le Nickel) و «ميفرنا» (Miferna)، در عرصه معادن فلزي داراي همان جايگاهياند که رويال داچ شل در حوزه نفت و گاز، HSBC و بانکهاي اقماري آن در حوزه بانکداري، سن آليانس در حوزه بيمه، P&O در حوزه حملونقل،* دبيرز (De Beers) در حوزه استخراج و تجارت الماس، ويکرز (Vickers) در حوزه صنايع تسليحاتي، مارکوني در حوزه صنايع الکترونيک- نظامي. اين شبکه منسجم و همبسته، که دهها کمپاني نامدار ديگر نيز عضو آن است، به کانون مافيايي مقتدري تعلق دارد که در واژگان سياسي امروز به عنوان «صهيونيسم» شناخته ميشود. اين شبکه مافيايي جهانوطن محل تجمع سرمايه خاندانهاي زرسالاري است که در هدايت تکاپوهاي استعماري- امپرياليستي سدههاي اخير نقش اصلي را داشتند. کمپانيهاي عضو اين شبکه، همچون «بت عيار»، «هر لحظه» ميتوانند «به رنگي» درآيند و از پوشش و تابعيت هر کشوري براي انعقاد قرارداد و فعاليتهاي خود بهره جويند. شبکه کمپانيهاي فوق تنها يک مجموعه مالي- اقتصادي نيست بلکه به عنوان کانون سياسي مقتدري شناخته ميشود که نام يکايک کمپانيهاي عضو آن با دسيسههاي خونين سياسي، جنگهاي داخلي و کودتاها پيوند خورده است.
ريوتينتو، مانند ساير کمپانيهاي عضو اين شبکه، حاصل انباشت سرمايه قاچاقچيان ترياک سده نوزدهم ميلادي است؛ همانان که در سده نوزدهم جنگهاي ترياک با چين را برافروختند، ميليونها انسان را به نابودي کشاندند و امروزه همچنان هدايت تجارت جهاني اسلحه و مواد مخدر را به دست دارند. هيو ماتيسون، از اعضاي خاندان ماتيسون و رئيس وقت کمپاني جردن ماتيسون Jardine Matheson & Co. Ltd (بزرگترين کمپاني تجارت ترياک سده نوزدهم)، و خاندان روچيلد، براي استخراج معادن غني مس شمال اسپانيا، در سال 1873 کمپاني ريوتينتو را با سرمايه سه ميليون و 750 هزار پوند در لندن تأسيس کردند. بهنوشته چارلز هاروي، از آن پس سر اوکلند گدس، رئيس کمپاني ريوتينتو، به «سلطان واقعي» اسپانيا و آمريکاي لاتين بدل شد.** دکتر هاروي در کتاب فوق نقش روچيلدها در تأسيس کمپاني ريوتينتو و جايگاه اين کمپاني را در جنگ داخلي اسپانيا و حمايت از حکومت فاشيستي فرانکو مورد بررسي قرار داده است. رودلف راکر نيز در رساله تراژدي اسپانيا (نيويورک، 1937) به نقش کمپاني ريوتينتو در اسپانيا پرداخته و از خاندان روچيلد به عنوان يکي از مالکان اين کمپاني ياد کرده است. سو بولاند در مقاله «ريوتينتو: بناشده بر خون» ريوتينتو را متهم ميکند که علاوه بر همدستي با رژيم فاشيستي فرانکو، از رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي نيز حمايت ميکرد و با رژيم هاي کودتايي، از جمله حکومت ژنرال سوهارتو در اندونزِي، همکاري داشت. بولاند ريوتينتو را بزرگترين کمپاني معدني جهان ميخواند و مينويسد:
«در هر قارهاي که ريوتينتو عمل کرده، داستاني يکسان جريان داشته است: زمين بدون پرداخت وجه از مردم بومي گرفته شده، از تشکيل اتحاديههاي آزاد کارگري ممانعت شده، محيط زيست تخريب شده، و روابطي گرم با سياستمداران، دولتمردان و ديکتاتورها برقرار شده است.»
پيوندهاي عميق ريوتينتو با توني بلر و شرکاي نومحافظهکار او در ايالات متحده آمريکا را از طريق لرد سيمون ميتوان شناخت. لرد سيمون، که به عنوان يکي از گردانندگان اصلي، ولي پشت پرده، ريوتينتو شناخته ميشود، به محفل دوستان صميمي توني بلر تعلق دارد. مطلعين از «حلقهاي يهودي» نام ميبرند که لرد ياکوب روچيلد، سر اولين روچيلد، لرد مايکل لوي، لرد سيمون، روپرت مورداک (مردوخ)، ويليام فريش و چند تن ديگر اعضاي اصلي آناند و سياستهاي دولت توني بلر را تعيين ميکنند. لرد سيمون، که پيشتر رئيس بريتيش پتروليوم بود، در سال 1997 وزير تجارت اروپايي دولت بلر شد. او در اين زمان عضو هيئت مديره کمپانيهاي بزرگي چون گراند متروپوليتن، دويچه بانک، ريوتينتو و آليانس بود. او در ژوئيه 1999 از دولت بلر استعفا داد. در سال 1996 انتشار اسناد دولت کلمبيا آشکار کرد که بريتيش پتروليوم به رياست لرد سيمون در کشتار رهبران اتحاديههاي کارگري و دهقاني اين کشور با گروههاي شبهنظامي همکاري داشته و دهها ميليون دلار به ارتش کلمبيا کمک مالي کرده است. لرد سيمون همچنين متهم است که در سال 1993 به صعود حيدر علي اوف به رياستجمهوري آذربايجان ياري رسانيد و به اين دليل علي اوف قرارداد پنج ميليارد پوندي استخراج نفت درياي خزر را با کمپاني فوق امضا کرد.
آنچه گفته شد، احتمالاً، براي درک ابعاد بس مخاطرهآميز پيوند با کمپانيهاي عضو شبکه مافيايي فوق کفايت ميکند. صرفنظر از مباحث اقتصادي و تجاري، اين پرسش به جدّ مطرح است که کدام عقل سليم حضور کمپاني چون ريوتينتو را، که در کارنامه آن مشارکت در دهها و صدها دسيسه خونين سياسي ثبت شده، در منطقهاي استراتژيک چون کردستان ميپذيرد؟ آيا چنان فقير و درمانده شدهايم که بايد براي تکدي «سرمايه خارجي» با تماميت ارضي کشور خود نيز بازي کنيم؟
در پايان ذکر يک توضيح بسيار ضرور است: نگارنده بهطور اصولي مخالف جذب سرمايه خارجي نيست و وارد اين بحث تخصصي نيز نميشود که آيا به جذب سرمايه خارجي نياز داريم يا خير. سخن اين است که چرا بايد در ميان دو قطب افراطي در نوسان باشيم: زماني «خارجي ستيزي» را به اوج رسانيم و «خوب» و «بد» را به يک چوب رانيم؛ و زماني، سرخورده از افراط پيشين، ارتباط با جهان خارج را در خطرناکترين پيوندها با بدنامترين کانونهاي مافيايي جهان معاصر خلاصه کنيم؛ با همانان که در واژگان نهضت امام خميني (ره) و قاموس انقلاب اسلامي دشمنترين دشمنانشان شناخته بوديم.
------------------------------------
* «کمپاني کشتيراني شبه جزيره و شرق» (Peninsular and Oriental Steam Navigation Co.) يکي از قديميترين مجتمعهاي استعماري است که بر بنياد تجارت ترياک با چين، به رياست لرد اينچکيپ، شکل گرفت و امروزه مؤسسهاي است غولپيکر که در حوزههاي متنوع از حملونقل هوايي و دريايي تا توليد کشتي و تجهيزات نظامي فعاليت دارد. سهامداران اصلي اين مجتمع متنفذترين دودمانهاي زرسالار دو سده اخيرند؛ روچيلدها، بارينگها، هامبروها و جردن ماتيسونها مالکان اصلي اين کمپانياند. تا دهههاي اخير مديريت اين مجتمع به طور سنتي در دست خانواده اينچکيپ بود که از سهامداران مهم آن محسوب ميشود. اين مجتمع داراي پيوند با مجتمع بانکي هنگ کنگ و شانگهاي (HSBC) و از پايگاههاي مهم اينتليجنس سرويس بريتانيا است.
** Charles E. Harvey, The Rio Tinto Company: An Economic History of a Leading International Mining Concern, 1873–1954, London: Alison Hodge, 1981.