کد خبر: ۱۷۸۲۲۷
تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۰

مديرعامل؛ قربانی طلب ۲۵ ميليونی

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: متهم كه در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شده‌، قتل را قبول كرده ‌است.

روشن نماينده دادستان تهران كه كيفرخواست را در دادگاه خوانده ‌است در مورد اين پرونده مي‌گويد: ماجراي قتل شاهرخ ارديبهشت سال گذشته اتفاق افتاده ‌است زماني كه پليس به محل رفت معلوم شد كه مقتول به ضرب گلوله جانش را از دست داده است.

به گزارش جام جم؛ اين قتل شاهدي داشت كه بازجويي از او توانست اطلاعاتي به ماموران بدهد كه در بازداشت متهم بسيار تاثيرگذار بود و توانست پرونده را سريع‌تر به نتيجه برساند.

همسر مقتول كه شاهد قتل شوهرش بود، به پليس گفت: شوهرم مديرعامل يك شركت خصوصي بود. عامل جنايت نيز يكي از كاركنان شركت است و هاشم نام دارد. او لحظاتي قبل همراه مرد جواني براي برطرف كردن اختلاف حسابي كه با شوهرم داشت آمد، اما نمي‌دانم چه شد كه يكدفعه هاشم به طرف شوهرم شليك كرد. او دو گلوله شليك كرد.

البته قبلش آنها با هم درگير شدند، اما من فكر نمي‌كردم هاشم همراه خودش سلاح آورده ‌باشد و بخواهد شوهر من را بكشد. بعد از اين كه شوهرم را زد فرار كرد.

نماينده دادستان تهران ادامه مي‌دهد: با توجه به گفته‌هاي اين زن تحقيقات آغاز شد و همزمان با آن جسد به پزشكي قانوني فرستاده شد. در حالي كه تحقيقات ماموران ادامه داشت و آنها داشتند به سرنخ‌هاي خوبي براي بازداشت متهم دست پيدا مي‌كردند متهم خود را تسليم ماموران كرد و به قتل اعتراف كرد.

اين مرد صحنه قتل را هم بازسازي كرد. همه آنچه او در اعترافاتش گفته منطبق بر واقعيت است و من به عنوان نماينده دادستان درخواست مجازات قانوني كردم.

روشن ادامه مي‌دهد: گفته‌هاي اين مرد نشان مي‌دهد او كينه‌اي عميق همراه با خشم نسبت به مقتول داشته‌ است و با توجه به اين كه همراه خود سلاح برده‌ است در واقع نه براي برطرف‌كردن اختلاف حساب بلكه براي كشتن مقتول رفته‌ بود. به هر حال جرم او محرز است و با توجه به درخواست اولياي‌دم درخواست صدور حكم قانوني براي او كرده‌ايم.

مقتول مرد خوبي بود

هاشم قبول دارد كه مرتكب قتل شده ‌است و از كرده خودش پشيمان است، اما مي‌گويد در آن زمان آنچنان عصبي بوده كه نتوانسته خودش را كنترل كند.

با مقتول آشنايي داشتي؟

بله مدت‌ها بود كه همديگر را مي‌شناختيم. او و خانواده‌اش خيلي به من لطف كرده‌ بودند.

پس چرا پسر اين خانواده را كشتي؟

ماجراي مفصلي دارد. ما ابتدا مشكلي با هم نداشتيم و خيلي هم دوست بوديم حتي زماني كه شاهرخ من را از شركت اخراج كرد اختلافي پيدا نكرديم چون من مي‌دانستم وضع مالي شركت خوب نيست و او مجبور به اين كار شده ‌است.

توضيح بده پس چه اتفاقي افتاد؟

پنج ماه قبل از اين ماجرا شاهرخ من را در شركت استخدام كرد و بعد از مدتي من ديگر نتوانستم آنجا كار كنم چون شركت وضع مالي خوبي نداشت. از من خواستند شركت را ترك كنم و من هم قبول كردم. سعي مي‌كردم براي خودم كاري دست و پا كنم. جنس مي‌فروختم، اما درآمد خوبي نداشتم.

چاره‌اي نبود بايد دوباره رو مي‌انداختم و از شاهرخ مي‌خواستم من را استخدام كند. زندگي‌ام نمي‌چرخيد.

شاهرخ قبول كرد؟

بله قبول كرد. او سخاوتمندانه قبول كرد كه كمكم كند. من دوباره به شركت برگشتم. مقداري جنس داشتم كه آن را به شاهرخ فروختم. حدود ۲۵ ميليون تومان مي‌شد. همين مسأله هم باعث اختلاف بين ما شد.

دقيقا توضيح بده اختلاف از كجا شروع شد؟

من اجناس را به شاهرخ دادم، اما او نتوانست پولش را به من بدهد و هر بار بهانه‌اي مي‌آورد.

چرا؟

من مدركي نداشتم كه ثابت كنم كه از او پول مي‌خواهم. به همين خاطر هم شاهرخ مي‌گفت پول را پس نمي‌دهد بار آخر كه سر اين موضوع با هم بحث كرديم به من گفت تو بچه گدا هستي و نمي‌تواني ثابت كني پول از من طلب داري. من هم تصميم گرفتم پولم را به زور از او بگيرم.

يعني پول را با زور اسلحه بگيري؟

اولش كه اين‌طور نبود. مي‌خواستم بترسانمش. به غرب رفتم و سلاحي خريدم حدود سه و نيم ميليون تومان. بعد برگشتم. در راه با جواني آشنا شدم كه او قبول كرد به من كمك كند و قرار شد به او پول بدهم

مرد جوان مي‌دانست تو سلاح داري؟

نه نمي‌دانست، تا زماني كه با هم به شركت رفتيم. منشي شركت گفت شاهرخ نمي‌آيد چون مريض است و من سلاح را بيرون كشيدم و او را تهديد كردم. او قسم خورد كه نمي‌آيد. در همين لحظه يك كارمند ديگر وارد شد چاره‌اي نبود بايد دست و پاي آنها را مي‌بستم. اين كار را كردم همدستم قصد داشت فرار كند. او سلاح را ديده و ترسيده‌ بود.

چه كردي كه همدستت با تو ماند؟

گفتم پايت گير است و اگر كمك نكني تو را هم مي‌كشم. او هم ساكت شد. تلفن‌هاي همراه موجود در شركت را برداشتيم و تلفن‌هاي ثابت را هم قطع كرديم تا كسي نتواند تماسي بگيرد. بعد به سمت خانه شاهرخ حركت كرديم. من منشي شركت را هم با خودم بردم.

وقتي شاهرخ را ديدي چه كردي؟

گفتم پولم را بده نداد. گفت تو مدركي نداري سلاح را بيرون كشيدم فكر مي‌كرد قلابي است و مي‌گفت كه اين حربه‌ها فايده‌اي ندارد تا اين كه يك تير شليك كردم ترسيده ‌بود. همزمان همسرش بيرون آمد.

همسرش كه گناهي نداشت چرا او را اذيت كردي؟

من كاري به آن زن نداشتم از دست شاهرخ عصبي شدم و يك تير ديگر شليك كردم كه به بدنش برخورد كرد. بعد هم فرار كردم.

چطور شد كه خودت را تسليم كردي؟

همه مي‌دانستند اين كار من است و فرار فايده‌اي نداشت دير يا زود بازداشت مي‌شدم.

مي‌داني برايت درخواست قصاص كرده‌اند فكر مي‌كني بتواني رضايت بگيري؟

نمي‌دانم اولياي‌دم من را مي‌بخشند يا نه اما از آنها خواهش مي‌كنم حلالم كنند من خيلي به خاطر كاري كه كردم پشيمان هستم. نبايد مادري را داغدار مي‌كردم و به عزاي جوانش مي‌نشاندم به خاطر اين اتفاق عذرخواهي مي‌كنم.

داغدارم كرد، گذشت نمي​كنم

مادر شاهرخ عذرخواهي‌ها را قبول ندارد و مي‌گويد هيچ وقت قاتل فرزندش را نمي‌بخشد. او مي‌گويد: پسرم در حق او برادري كرد. برايش كار درست كرد و كمكش كرد تا براي خودش كسي شود و سري بين سرها داشته‌ باشد. در بازار كسي او را نمي‌شناخت و اين شاهرخ بود كه كمكش كرد. بعد هم كه از شركت رفت همه حق و حقوقش را داد. حالا او چطور ادعا مي‌كند پسرم پولش را خورده ‌است. اين كار شاهرخ نبود. مگر مي‌شود ۲۵ ميليون تومان به كسي بدهي و مدركي از او نداشته‌ باشي. پسرم حلال و حرام را خوب مي‌شناخت و اجازه نمي‌داد مال حرام وارد زندگي‌اش شود. اين مرد نه تنها پسرم را كشت بلكه به او تهمت زد. از شركتش دزدي كرد و من او را نمي‌بخشم.

او مي‌گويد: شاهرخ جوان بود، آرزو داشت فرزندش را ببيند تازه ازدواج كرده ‌بود. او لياقت يك زندگي خوب را داشت.

جواب زن جوانش كه بيوه شده را چه كسي مي‌دهد. اين زن چه گناهي كرده ‌است. هاشم بايد تاوان كارش را پس بدهد. بايد خانواده هاشم بدانند من چه مي‌كشم به همين خاطر هم درخواست قصاص كردم و حالا هم از او نمي‌گذرم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین