کد خبر: ۱۷۸۷
تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۱۲:۳۵

رئيس جمهور مذهبي

آفتاب‌‌نیوز : مؤمنان، نخستين رؤساي جمهوري آمريكا را چندان پرهيزكار نمي‌دانستند. جرج واشنگتن يك انگليكان اسمي بود و به ندرت در مراسم عشاي رباني شركت مي‌كرد. جان آدامز نيز پيرو كليساي يونيتاري بود كه معتقدان به تثليت از آنها به علت ارتداد بيزار بودند.

توماس جفرسون هم كه به‌عنوان خداشناس و كافر شناخته مي‌شد در واقع خداشناس بود ولي از مذهب تنظيم شده دل خوشي نداشت، جيمز مديسون كه خود پيرو كليساي اسقفي بود، تنظيم‌كننده قانون آزادي مذهبي ويرجينيا محسوب مي‌شد. جيمز مونرو نيز مانند مديسون عمل مي‌كرد.

جان كونيسي آدامز، عضو كليساي يونيتاري و اهل ماسو‌چوست بود. اندرو جكسون نيز در دوره خود توسط كشيشان تحت فشار بود تا روزي ملي براي روزه گرفتن اعلام كند تا به اين طريق با اپيدمي وبا مقابله كنند، او با مخالفت با اين امر پاسخ داد: من نمي‌توانم آنگونه كه شما مي‌خواهيد عمل كنم زيرا همواره احساس خواهم كرد امنيت فعلي مذهبي حاكم بر اين كشور تا حدودي مخدوش خواهد شد و اكنون در كشور ما مسائل ديني كاملاً از موضوعات سياسي جدا هستند.

در قرن 19 تمامي رؤساي جمهور به سمت خدا بازگشته و خواستار موهبت‌هاي الهي شدند اما مذهب، حضور اساسي در زندگي آنها نداشت كه البته نيكلن استثنا بود. اين افراد هيچ‌گاه از مذهب به‌عنوان عاملي براي كسب رأي استفاده نمي‌كردند چنانكه جيمز گارفيلد مي‌گفت: من ترجيح مي‌دهم شكست بخورم تا با توسل به دين به قدرت برسم. از سوي ديگر هيچ خواسته مردمي مبني‌بر وجود اعتقاد و ايمان در سياستمداران ابراز نمي‌شد. در سال 1876 جيمز بلين كه خواستار نامزد شدن جمهوري‌خواهان براي كسب كرسي رياست جمهوري بود، سرهنگ رابر اينگرسل را براي سخنراني نامزدها انتخاب كرد. اين فرد سخنوري نامي بود اما به تمسخر مذهب شهرت داشت. به اين ترتيب مؤمنان وي را به عنوان «كافري بزرگ» شناخته و از وي بيم داشتند.

در طول قرن 20، رئيس جمهورهاي بسيار معتقدي به قدرت رسيدند. وودرو ويلسون كاملاً مطمئن بود كه خداوند متعال، آمريكا و او را براي رهايي و رستگاري نوع بشر به وجود آورده است. جيمي كارتر نيز مانند بوش پسر بود ولي رونالد ريگان با اينكه هميشه در مراسم كليسا شركت نمي‌كرد، پيرو سرسخت انجيل بود. با اين حال ويلسون، كارتر و ريگان هيچگاه مذهب را در مورد مسائل سكولار به كار نبرده و همچنين از اعتقادات ديني خود براي رسيدن به مقاصد سياسي استفاده نكردند.

اينگونه مسائل محور موضوعاتي را تشكيل مي دهد كه رئيس جمهور بوش كاملاً از آنها فاصله گرفته است.

تمركز حزب جمهوري‌خواه در جنوب و افزايش پيروان انجيلي به عنوان قدرتي سياسي سبب بازسازي سياست آمريكا شده است.

هنگامي كه جوان بودم، قشري‌ها اقليت كمي را تشكيل داده و به سبب كمربند انجيل خود مايه خنده و شوخي بودند. اما به‌طور قطع قشري‌ها ضد كاتوليك و يهود ستيز بودند به‌طوري كه در سال 1928 عليه ال‌اسميت و در 1960 در برابر جان اف كندي مبارزه كردند و همينطور لئوفرانك را در سال 1915 بدون محاكمه اعدام نمودند.

ولي در سال‌هاي اخير راستي‌هاي مذهبي ائتلافي با كاتوليك‌هاي راستي درباره سقط جنين و با يهودي‌هاي راستي در مورد سرزمين مقدس تشكيل داده و از اين رو پيروان انجيل (تبشيري) كمي آوازه سياسي به‌دست آورده‌اند. به‌رغم اينكه آمار مذهبي واقعاً قابل اطمينان نيستند اما احتمالاً بنابر مركز پژوهشي پيو و رسانه‌ها تعداد اين افراد از پروتستان‌ها بيشتر است. اين راست مذهبي پايه سياسي بوش است كه نتيجه آن هم ايجاد نخستين رياست جمهوري برپايه ايمان در كل تاريخ آمريكا است.

يكي از دستورات اوليه بوش، ساخت دفتر جامعه و مذهب در كاخ سفيد بود. در سال 2003 به گفته وي، دولت فدرال بيش از يك ميليارد دلار به سازمان‌هاي مذهبي كمك كرده است. بوش از جهت استفاده گسترده از مذهب در موارد سكولار نيز در ميان رؤساي جمهور ديگر منحصر به فرد است. به همين جهت اخيراً 48 نفر از برگزيدگان نوبل آمريكايي با انتشار بيانيه خواستار تغيير روش ها در واشنگتن شدند. مخالفت با تحقيقات سلول بنيادين كه سبب ناراحتي همسر ريگان شده است نمونه‌اي از موارد فوق است. اين تحقيقات در واقع در جهت تسريع درمان بيماري‌هايي چون آلزايمر، ديابت، ايدز، پاركينسون و نمونه‌هاي مشابه انجام مي‌گيرد اما پيروان سرسخت انجيل از جمله جرج بوش با اين مسائل مخالف هستند.


يكي از ديگر موضوعات نگران‌كننده، استفاده از كليساها براي رسيدن به اهداف سياسي است. به نوشته نيويورك تايمز در يكي از اسناد مبارزاتي بوش آمده است: برنامه‌اي سريع براي تعداد كثيري از حاميان كليسا تهيه شود تا از «كليساهاي محافظه‌كار» و پيروان آن پشتيباني شود.

اين كار كاملاً انتقادات شديد ران ريگان پسر رئيس جمهور اسبق را در مراسم خاكسپاري پدرش توجيه مي‌كند كه گفت: رئيس جمهور ريگان هيچ‌گاه اشتباهات مهلك بسياري از دولتمردان را مرتكب نشد و از اعتقادش براي كسب منافع سياسي بهره نگرفت.

البته در مورد صحت تغيير مذهب بوش ترديدي وجود ندارد. بدون تجربه تولدي دوباره كه به زندگي او معنا، هدف و مسيري جديد داد، او نمي توانست به رياست جمهوري برسد. رستگاري او باتوجه كامل به مسيح از او يك مرد و يك رهبر ساخت. اما چنانكه باب وودوارد در كتابش به نام بوش در جنگ مي‌نويسد: بوش مأموريت خود و كشورش را بخشي از اهداف الهي مي‌دانست. از اين‌رو درباره اظهارات رئيس جمهور ما، اطميناني پيامبرگونه وجود دارد.

در ميان همه رؤساي جمهور آمريكا، لينكلن دقيق‌ترين ديد مذهبي را داشت. او از فاصله سنجش‌ناپذير ميان خداوند و بندگان خطاكار او كاملاً آگاه بود مانند هاشورن و معتقد بود كه اعلام آگاهي از مسائل الهي نتيجه اي جز ارتكاب گناهي نابخشودني ندارد. لينكلن اگر تعريف دولي را از متعصب مذهبي مي‌دانست مسلماً خوشحال مي‌شد به گفته دولي متعصب يا تندروي مذهبي كسي است كه كاري را انجام مي‌دهد كه تصور مي‌كند اگر خداوند هم از حقايق امر آگاه بود، همان كار را صورت مي‌داد. به اين ترتيب خطرناك‌ترين افراد در دنيا امروز آنهايي هستند كه خود را متقاعد كرده‌اند در حال اجراي اراده خداوند هستند.

لينكلن از وضعيت موجود چنين برداشتي داشت كه هر دو نيمه در حال جنگ ايالات متحده، يك انجيل را خوانده و به خداوندي يكسان ايمان داشتند. هر يك از دو طرف از خداوند درخواست كمك براي مقابله با طرف مقابل مي‌كردند. از اين‌رو لينكلن گفت: فكر نكنيد كه بر اعمال ما، داوري صورت نمي‌گيرد چرا كه خداوند اهداف خودش را دارد. او در پاسخ به نامه ويد نوشت: انسان با نشان‌دادن اينكه ميان اهداف خداوند و آنها اختلاف وجود دارد، خوشحال نمي‌شود.

خداشناس بزرگ آمريكايي در قرن 20، رينهلد نيبهر نام داشت. او مي‌نويسد: چنين تلفيقي از عزم و اراده اخلاقي را درباره موارد موجود با آگاهي مذهبي از ابعاد معني و داوري موضوعات، بايد بهترين نمونه وظيفه دشوار و البته نه ناممكن، معتقد ماندن و مسؤوليت در برابر ارزش‌هاي اخلاقي يك تمدن دانست در حالي كه فرصت‌هاي مذهبي ديگري در جنگ وجود داشت اما ما كه خود را انسان‌هاي پرهيزكار زمان مي‌دانيم هيچ‌وقت از وسوسه‌ها در امان نيستيم و خيلي ساده خداوند را تقديس كننده اعمالي مي‌دانيم كه خود مشتاقانه درپي انجام آنها هستيم. از اين‌رو احتمالاً بوش بايد نوشته‌هاي نيكلن و نيبهر را بخواند تا از محدوديت دانش انسان درباره اهداف الهي آگاهي پيدا كند. 

*– آرتور شلسينگر، تاريخدان آمريكايي، يكي از معاونان جان اف كندي بود. آخرين كتاب او در واقع خاطرات وي است به‌نام : «زندگي در قرن 20: آغازي معصوم، 1950 – 1917»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین