کد خبر: ۱۸۲۰
تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱۳۸۴ - ۰۸:۳۵

ظهور، سقوط و ظهور مجدد الیوت آبرامز

آفتاب‌‌نیوز :
آبرامز كه در ژوئن 2002 به وسيله كاندوليزا رايس، مشاور امنيت ملي آمريكا، به عنوان رئيس شوراي امور خاورميانه انتخاب شد، در اولين دوران حضور در دولت، همواره از انظار عمومي پنهان بود. او كه در دوران ريگان به عنوان يك نومحافظه كار، در كانون رسوايي ايران كنترا قرار داشت، پس از انتخابات 2004 ناگهان از سايه خارج شد. آبرامز هنگامي كه به اولين دولت بوش پيوست، كاخ سفيد به وسايل ارتباط جمعي اعلام كرد كه اين شخص جنجال برانگيز با كسي مصاحبه نمي كند.

به هرحال، اكنون آبرامز در صحنه مركزي طرح جديد بوش براي رسيدن به يك اتفاق آرا در ميان ملل اروپايي در مورد سياست هاي خود در خاورميانه قرار دارد. آبرامز به عنوان بهترين شخص براي تجديد ساختار سياستگذاري هاي دولت در مورد خاورميانه، درماه نوامبر گذشته دست كم دو سفر به خارج از كشور انجام داد.

او از سوي رئيس جمهور در ديدار با رهبران سازمان هاي يهودي- آمريكايي، از جمله كميته امور كلي آمريكا- اسرائيل، آنها را از سياست هاي قاطعانه ايالات متحده در رابطه با درگيري هاي فلسطيني ها و اسرائيل، مطمئن ساخت و اطمينان داد كه هيچ علامتي مبني بر عقب نشيني دولت از تعهدات گذشته خود در مورد امنيت اسرائيل وجود ندارد.

آبرامز با تأييد رايس، وزير امور خارجه جديد، مجدداً به وزارت امور خارجه منتقل شد تا بخشي از اراده حكومت در اين مدعا باشد كه سياست آمريكا در خاورميانه، ارتباط تنگاتنگي با استراتژي امنيت ملي آن دارد.

هنگامي كه جورج دبليو بوش، اليوت آبرامز- سرباز كهنه كار ايران-كنترا- را در سال 2001 نامزد پستي در رابطه با حقوق بشر كرد، جرقه اي بود كه سبب برپايي طوفاني از اعتراض شد. به گونه اي كه روزنامه نگار واشنگتن پست، مري مك گروري، نوشت: «اعضاي كنگره چهره خشمگين آبرامز را در كميته به ياد مي آوردند وقتي دفاعيات جوخه هاي مرگ و ديكتاتورها، انكار قتل عام ها، دروغ درباره فعاليت هاي غيرقانوني ايالات متحده در حمايت از مخالفين دولت نيكاراگوئه را مي شنيد، آنها را مسخره كرد و كور و نفهم خواند.»

آبرامز كه براي شهادت دروغ درباره تأمين بودجه براي مخالفين، مورد اتهام قرار گرفته بود، در اكتبر 1991 دو درجه تخفيف در مورد نقش سري در تأمين شبكه مخالفين گرفت و از مجازات زندان رهايي پيدا كرد.  

آبرامز و خاورميانه

هنگامي كه آبرامز به عنوان مرد موردنظر دولت ريگان در آمريكاي لاتين انتخاب شد، هيچ گونه اطلاعات كارشناسي در مورد منطقه نداشت و زبان اسپانيايي هم نمي دانست. به همين نحو نيز متخصص امور خاورميانه در ان.اس.سي (شوراي امنيت ملي ايالات متحده) شد بدون اين كه هيچ گونه تجربه اي از منطقه داشته باشد مگر وابستگي خانواده اش به اسرائيل و نيز مقاله هاي جنجالي كه براي نشريات نومحافظه كار و جناح راست صهيونيسم مي نوشت. او مي توانست روي برخي دانسته هاي خود از توطئه خاورميانه براساس تجربيات نظارتي خود بر تجارت سلاح ايران- كنترا كه در آن اسرائيل نقش واسطه اصلي را ايفا مي كرد، حساب كند.

همان انتقاد، يعني فقدان تخصص و زمينه تجربي در زمان خدمت او در دولت ريگان نيز مطرح شد. به عقيده يكي از متخصصان به نام فيليپ بورچ، زماني كه آبرامز به عنوان «دستيار رئيس امور داخلي آمريكا» خدمت مي كرد. اندك اعتبار او براي اشغال اين پست تنها براساس يك واقعيت اساسي استوار بود و آن، اين كه او يك قهرمان پر حرارت ضدمخالفين بود... آبرامز نه تجربه اي در يك پست خارجي و نه تخصصي در مورد منطقه و نه زمينه اي حرفه اي در مورد سياست خارجي نداشت. آبرامز همان گونه كه انتظار مي رفت كارهاي بسياري را پنهاني يا آشكارا انجام داد تا حمايت سازمان سيا از مخالفين در آمريكاي مركزي را افزايش دهد و بر سر راه هرگونه مذاكرات جدي با حكومت ساندينست ها در نيكاراگوئه مانع تراشي كند.»

آبرامز گرچه يك متخصص منطقه اي به شمار نمي رفت اما سرسختانه از موضع گيري ليكود در روند صلح اسلو و مذاكرات «نقشه راه» حمايت مي كرد. او پس از راه انداختن الاقصي و انتفاضه، در اواخر سپتامبر 2000، به جريان اصلي گروه هاي يهودي كه از مذاكرات صلح با مقامات فلسطيني حمايت مي كردند و اسرائيل را به آتش بس تشويق مي كردند، حمله كرد.

اليوت آبرامز به مدتي طولاني، روند صلح خاورميانه را به عنوان يك سياست آرامش بخش، دفع كرده است. او در بخش خاورميانه كتاب هاي خود، عقيده «صلح از طريق اعمال قدرت» را مطرح مي كند كه به اساس اقدامات دولت بوش تبديل مي شود. او كه پست رياست امور خاور نزديك و شمال آفريقا را در شوراي امنيت ملي به عهده داشت، مي نويسد: «قدرت نظامي ما و تمايل ما در به كار گيري آن، همچنان عامل كليدي توانايي ما در برقراري صلح خواهد بود.» وي اصرار مي ورزد: «قوي سازي اسرائيل، هم پيمان اصلي ما در منطقه، هسته مركزي سياست ايالات متحده در خاورميانه را تشكيل مي دهد. ما نبايد اجازه تأسيس يك دولت فلسطيني را بدهيم كه آشكارا سياست آمريكا در منطقه را تأييد نمي كند.»

آبرامز از سياست جورج دبليو بوش در خاورميانه خبر مي دهد و مي نويسد: منافع ايالات متحده «ايجاب نمي كند كه از فلسطيني ها به بهاي اسرائيل، پايمال كردن سياست آشكار در حمايت از گسترش دموكراسي و حقوق بشر، يا تحت الشعاع قرار دادن همه اهداف سياسي و امنيتي ديگر به خاطر موفقيت در روند صلح، اعراب- اسرائيل، حمايت كند.» آبرامز نظير همه صهيونيست هاي جناح راست، از درگيري ميان فلسطيني ها و اسرائيل نه به دليل ماهيت آن- درگيري به خاطر سرزمين هاي اشغالي فلسطيني ها- بلكه بيشتر به عنوان درگيري «عرب- اسرائيل» ياد مي كند، با اشاره ضمني به آن كه حمايت ايالات متحده از اسرائيل، نوعي سياست خارجي رو در رويي با همه كشورهاي عرب را طلب مي كند.

آبرامز در اكتبر 2000 نوشت: «يهوديان آمريكا پس از يك دهه خودفريبي بايد با واقعيت رو به رو شوند. رهبر فلسطيني ها، صلح با اسرائيل را نمي خواهد. صلحي وجود نخواهد داشت. آبرامز به سازمان هاي يهوديان آمريكايي مدافع صلح مي گويد: «سال هاي فشار ايالات متحده بر اسرائيل بايد پايان پذيرد.» همچنين به دنبال انتخاب آريل شارون به عنوان نخست وزير، نوشت شارون راه دستيابي جديدي مبني بر مقاومت در برابر خشونت يا تهديد به خشونت را شكل داده است. آبرامز، بازگشت شارون به رأس حكومت اسرائيل را به بازگشت وينستون چرچيل به حكومت، در زماني كه موجوديت بريتانياي كبير به خطر افتاده بود، تشبيه كرد.

آبرامز در دسامبر 2002 به عنوان نماينده رئيس جمهور بوش در امور خاور نزديك و آفريقاي جنوبي انتخاب شد و جانشين زلماي خليل زاد گرديد كه مانند آبرامز يكي از امضاكنندگان منشور طرح قرن تازه آمريكا بود. خليل زاد بعدها نماينده ويژه رئيس جمهور در افغانستان شد.

در تفسير انتخاب آبرامز براي هدايت سياست خاورميانه در شوراي امنيت ملي توسط رايس، مورتون كلاين، رئيس سازمان صهيونيست آمريكا مي گويد: «من معتقدم آبرامز مي فهمد كه اين جنگي بر سر مرزها نيست، بلكه براي موجوديت اسرائيل است، چيزي كه هيچ كس در دستگاه دولت آن را اعتراف نمي كند. برعكس جيمز زوگبي رئيس سازمان آمريكاييان عرب(AAI)، انتخاب آبرامز را يك «پيغام خطرناك براي دنياي عرب» مي داند.

اليوت آبرامز كه رابطه كاري نزديك با كاندوليزا رايس را بنا نهاده، رهبريت سازماندهي سياست هاي خاص دولت را در خاورميانه را در طول دومين دولت بوش به عهده گرفته است. او اراده نومحافظه كاران درباره مركزيت بخشي به اسرائيل، مأموريت ايالات متحده براي تغيير ساختار دنياي عرب و تفسير ديپلماسي عمومي گسترش آزادي و دموكراسي، را محقق مي كند.

دولت، با وجود آبرامز، بيش از آن كه يك طرفدار حكومت داشته باشد، يك عامل كار كشته سياست خارجي دارد كه با خيال راحت درباره خشونت، حقوق بشر و ديپلماسي عمومي به عنوان ابزار سياست خارجي آمريكا صحبت مي كند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین