آفتابنیوز : آفتاب: در اینجا این سۆال مطرح می شود که آیا پیمان شکنی به واقع مرگ ارتباط زوجین است؟ آیا خیانت، یک بیماری لاعلاج است که چاره ای به جز طلاق ندارد؟ آیا پیمان شکنی درمان هم دارد؟
در پاسخ به این پرسشها باید گفت، درست است که پیمان شکنی، نقض یک طرفه ی تعهدات متقابل زناشویی است که برخی آسیبهای روانی را هم برای زوج موردِ خیانت واقع شده به همراه می آورد، اما این مطلب به آن معنا نیست که پیمان شکنی، پایان قطعی یک زندگی مشترک است. نگاهی بر دستاوردهای روانشناسی بالینی نشان می دهد که امروزه بسیاری از زوج درمانگران معتقدند که تقریباً دو سوم از زوجهایی که به دلیل پیمان شکنی دچار آسیب در ارتباط شده اند، می توانند با طی یک دوره درمان به بهبودی قابل قبولی دست یابند. البته اینکه آیا یک فردی که به اعتماد وی خیانت شده، بتواند بعد از پیمان شکنی همسر خود مجدداً به وی اعتماد کند و به زندگی مشترک با او ادامه دهد به عوامل بسیاری بستگی دارد مانند نظام ارزشهای فردی، توانایی وی در عفو و گذشت، و اینکه آیا فردی که مرتکب پیمان شکنی شده است، واقعاً خواستار جلب اعتماد مجدد همسر خود می باشد یا خیر. در این راستا راهکارهای درمانی مختلفی نیز شناخته شده و به کار گرفته می شوند که از جمله معروفترین آنها، گذشت درمانی و درمان شناختی رفتاری (CBT) می باشد.
از طرف دیگر، زوجی که در گذشته مرتکب خیانت شده و در حال حاضر، تصمیم به تلاش برای از سرگیری یک ارتباط سالم و وفادارانه با همسر خود دارد، بایستی متوجه این مسئله باشد که عمده ترین آسیبی که در این قبیل موارد به همسر وارد می شود، کاهش شدید اعتماد او است. بدیهی است، زمانی که فردی اعتمادش را نسبت به کسی از دست می دهد، جلب مجدد اعتماد وی مشکل نه، بلکه بسیار مشکل می شود اما مسلماً غیر ممکن نمی شود. بنابراین همسرانی که از پیمان شکنی خود پشیمان می شوند می توانند با بهره گیری از راهنمایی متخصصان و استفاده از برخی راهکارها برای بازسازی اعتماد از دست رفته همسرشان نسبت به خود، تلاش نمایند.
بازسازی اعتماد، تنها جلب اعتماد همسر به شیوه ی کلامی و یا رفتاری نیست، بلکه علاوه بر اینها موارد شامل جلب اعتماد عاطفی آنهاست که معمولاً دشوارترین بخش بازسازی اعتماد است
نمونه ای از برخی راهکارهای بازسازی اعتماد در زیر ارائه شده است:
**سعی در برقراری ارتباط بیشتر با همسر، ضمن احترام به شرایط وی در برخورداری از آمادگی لازم برای از سر گرفتن مجدد رابطه.
** اختصاص وقت بیشتر برای درک همسر و همدلی کردن با وی. همدلی یعنی نگاه کردن به موضوعات و قضایا از دیدگاه فردی دیگر. همدلی با همسر، فرصت لازم را برای جایگزین کردن احساس امنیت به جای ترس و بی اعتمادی فراهم می کند.
** صداقت در روابط. صداقت همیشه به بازگرداندن اعتماد کمک می کند. به خصوص زمانی که همسر متوجه حساسیت شما برای صداقت در روابط متقابلتان می شود.
** تمرین مهارت" گوش کردن " به همسر و یک " گوش کننده ی" خوب بودن. شنونده بودن کافی نیست. گوش دادن مستلزم توجه به تمام جنبه های ارتباطی طرف مقابل است، مانند زبان بدن وی، لحن سخن گفتن وی، شناسایی احساسات و نیازهای همسر از طریق گوش کردن.
**
نشان دادن حمایت بیشتر از همسر و در دسترس او بودن در مواقع لزوم. حمایت کردن، پذیرفتن بی قید و شرط همسر با تمام ویژگیهای موجود و نشان دادن وفاداری خود به او می تواند در بازسازی اعتماد ، کمک کننده باشد.
مطلب مهم دیگری که در این زمینه به خصوص برای همسرانی که از خیانت زناشویی آسیب دیده اند لازم به ذکر است این است که، بلافاصله پس از پی بردن به خیانت همسر، فرصت مناسبی برای اتخاذ تصمیمات مهم درباره ی ادامه زندگی مشترک و یا جدایی و طلاق نیست، چرا که این اقدام عجولانه، در درجه نخست فرصت بهره گیری از مشاوره های مناسب جهت بررسی راهکارهای منطقی برخورد با این مسئله را از فرد سلب می کند. البته در مواردی ممکن است که طلاق بهترین راه برای جلوگیری از عواقب آتی خیانتهای زناشویی باشد اما این موارد متداول نیستند. بنابراین کمک گرفتن از متخصص از همان زمانِ پی بردن به خیانت همسر و نیز از آغاز تصمیم فرد پیمان شکن به بازسازی اعتماد زوجی که مورد خیانت واقع شده است، جهت تصمیم گیری درست و منطقی، ضرورت مطلق است.
تبیان
البته چاره ی درد مسلما تنها و تنها طلاق نیست اما خیانت کننده چه مرد و چه در مواردی زن او باید بفهمند که خطایی نابخشودنی مرتکب شده اند. چطور است که اگر زنی مرتکب خیانت شود به او لقب زناکار داده می شود؟ اما در شرایط برابر به ندرت مردان را زانی می نامند؟!
پس اگر زنی بعد از پی بردن به ارتکاب به خیانت همسرش تصمیم گرفت علی رغم گناه همسرش از طلاق بگذرد به عنوان مثال با در نظر گرفتن مصلحت فرزندانش در وحله ی اول نباید سعی کرد خیانت هعمسر را یک موضوع ساده تلقی کرد و با تکیه بر سادگی آن توقع داشت که همسر از طلاق درگذرد! بلکه مرد و همینطور همسر او باید بدانند که مرد گناهی بزرگ مرتکب شده است و با علم به این مسئله سعی کنند زندگی خود را دوباره بسازند
هر رابطه ای با غیر همسر برای مرد که همیشه گناه نیست اصلا خیانت نیست
گاهی مرد حرکت مستحبی رو تعقیب می کند که زن تصور می کند این خیانت حساب می اید و مرد را متهم به خیانت می کند
بعدشم شما میگید پای یه زن در میونه! درسته حرفتون اما اون زن دیگه ای که شما میگید اگه مجرد باشه که وضعش معلومه اگرم متاهل یه زن خیانتکاره! و توی همین دسته قرار میگیره!! چرا همه مردا فقط بلدن خودشون رو توجیه کنن!!! من همسرم بهم خیانت کرد اما مجبور شدم با این قضیه کنار بیام و چشمم رو روی این قضیه ببندم اما اگ ورق برعکس بود چی؟؟ تازه الان با وجود اینکه دو سال از این قضیه گذاشته می ترسم باز اینکارو بکنه! شما که جای من نیستید!