آفتابنیوز : آفتاب- سرویس سیاسی: نوزدهم فروردين، بابك دربيكي، عضو هيات علمي دانشگاه، دانش آموخته كامپيوتر و نيز علوم ارتباطات، مدير مسئول سابق سايت خبري آفتاب كه سابقه قلم زدن در برخي از مطبوعات را نيز دارد، به عنوان مدير روابط عمومي ستاد مردمي دكتر روحاني معرفي شد؛ كسي كه زماني از اعضاي كارگزاران سازندگي محسوب مي شد.
به گزارش آفتاب، صراحت معمول وي در گفتار، باعث شد تا در گفت و گويي نسبتا طولانی، نظر وي را در برخي مسائل انتخاباتي و ستاد دكتر روحاني جويا شويم. نکته جالب آن که وی علیرغم صراحتش در ابراز نظر، در تمام مصاحبه تاکید دارد که نظرات وی الزاما نظرات ستاد نیست و برای جویا شدن از دیدگاه آقای روحانی باید به خودش و یا سخنگویش مراجعه کرد.
اعضاي اصلي ستاد آقاي روحاني را افرادي همچون نعمت زاده، تركان، نوبخت و بانک، تشكيل مي دهند، اين تركيب به معناي آن است كه روحاني به نمايندگي از سوي هاشمي رفسنجاني به ميدان رقابت آمده؟
البته آن چه که اعلام شده است، تعدادی از اعضا هستند. اما در ستاد، افراد مختلفی با تنوع فکری وجود دارند و الزاما نمی توان ویژگی آن ها را در نزدیکی با هاشمی سنجید. با اين حال، منطقا آقاي روحاني براي پاسخ به دعوت گروه هاي مختلف سياسي و اجتماعي، با بزرگان كشور كه آقاي هاشمي هم از آن ها هستند، مشورت كرده است.
از اصلاح طلبان هم حضور دارند؟
ویژگی آقای روحانی هم در همین است که توان این را دارد افرادی را با نگاه های مختلف، حول یک موضوع مشخص جمع کرده و مدیریت كند.
یعنی همان دولت ائتلافی اما در ابعاد کوچکتر؟
اینجا بحث دولت نیست. چون تشکیل دولت ائتلافی الزاماتی دارد که در حال حاضر نمی توان درباره آن صحبت کرد، اما شاید بهتر باشد که بگوییم این مجموعه، می تواند با اجتماع مطالبات بخشی از جناح های سیاسی موجود، بخش زیادی از آن ها را نمایندگی کند.
یکی از موضوعاتی که برخی از اصلاح طلبان برای عدم حمایت خود از دکتر روحانی بر می شمارند، عدم حمایت جدی وی از آنها در مقاطع حساسی بوده است که آن ها نیاز به کمک داشته اند.
مثل چه زمانی؟
مثلا جنبش دانشجویی و ماجرای کوی دانشگاه.
اولا تاکید کنم که بنده هیچ تقدسی برای هیچ جنبش سیاسی ای قائل نیستم. اساسا جنبش ها می آیند که تحولی ایجاد کنند و بروند، اساس سیاست همین است. لذا الزاما جنبش دانشجویی هم قداستی ندارد که آن را به نوعی تابو براي بحث های سیاسی تبدیل کنیم. جنبشی به وجود آمده، خوب یا بد، قابل نقد است. ضمنا از یاد نبریم که همین جنبش دانشجویی که از آن یاد می کنیم، چه حد بازتاب مطالبات دانشجویی بوده است؟ آیا بیشتر پیوندی سیاسی با بیرون از بدنه دانشگاه نداشته است تا پيوندي صنفي با مطالبات واقعي دانشجويان؟ بحث بنده، نقد جنبش دانشجویی نیست، اما نمی توان به صرف یک موضع گیری نسبت به یک جریان در دوره ای، که از پیچیدگیهای عجیبی نیز برخوردار بوده، چنین تعمیم های متقنی بدهیم. معتقدم نقد جنبش دانشجویی نیاز به بحث بیشتر دارد اما قطعا این جنبش، تقدسی ندارد که نتیجه گیری های مادام العمری بتوان از آن ها کرد. گرچه به عنوان یک دانشگاهی، حیات سیاسی و نشاط اجتماعی جامعه را در پیوندی عمیق با فعالیت های سیاسی و اجتماعی دانشجویی می دانم. بسیاری از مطالبات سیاسی و اجتماعی از دل همین جنبش دانشجویی بیرون آمده است. قطعا وجود دانشگاهی آزاد و دانشجویانی با نشاط، ضامن نشاط سیاسی و اجتماعی است.
پس اجازه بدهید بپرسم که شما چه رابطه ای با «اعتراض» پیدا می کنید؟ جنبش دانشجویی با این موضوع پیوندی تاریخی دارد.
وجود ساز وکارهای اعتراض، ضامن امنیت و ثبات جامعه است. اگر سازوکارهای قانونی اعتراض وجود نداشته باشد، نتیجهای جز گریز بخشی از معترضان به صف معاندان و نفوذ دشمنان به صف معترضان ندارد. ایجاد این سازوکارها و حمایت از آن ها وظیفه دولت است.
یعنی دولت آینده در این خصوص کاملا باز و آزاد برخورد می کند؟
این سوال را از رئیس دولت آینده بپرسید. اما بازهم تاکید می کنم که این نوع مطالبات و نیازها، معطل نمی مانند، بالاخره دنبال راهی برای ابراز می یابند؛ چه خوب است که این سازوکارهای قانونی فراهم باشد که از این مجرا راه مناسب را بیابند. به هر حال دولت ها بايد با تمام قدرت قانوني و اقتدار سياسي شان از بسط و تنوع اين سازوكارهاي قانوني حمايت كنند. قطعا هر دولتي اگر چنين نكند، كشور را با مشكل مواجه مي كند.
پس شما این نظر که آقاي روحانی نمی تواند نامزد اصلاح طلبان باشد را رد می کنید؟
درک نمی کنم بیان این نوع پرسش ها در جامعه، منظورم مطرح کنندگان این بحث است، چه دردی را دوا می کند؛ ایشان برنامه روشن و مشصی دارند، باید آن ها را دید و بر اساس آن قضاوت کرد. در عین حال از یاد نبریم که ما قرار نیست با خاطرات و گذشته هایمان به مقابله و مبارزه با خطرات فعلی برویم. این که روحانی در فلان تاریخ فلان موضوع را گفت الان مهم تر است یا خطر تحریم و ناکارآمدی دولت و اقتصاد؟ معیشت کارگران، کارمندان و مزد بگیران مهم تر است یا این که در خاطرات فردی ما چه نقشی از چه کسی در چه موضوع نقش بسته که اساسا از جوانب آن نیز آگاه نیستیم؟ بحث بر سر آقاي روحانی نیست. مطمئن هستم که برای هر نامزد اصلاح طلبی می توان جمله ای یافت که باورهای مطرح کنندگان چنین بحث هایی را خدشهدار کند. اما به قول معروف، ما عاقل تر از آن هستیم که با خاطراتمان به جنگ خطرات برویم!
فکر نمی کنید آقای روحانی به این دلیل که بخشی از اصلاح طلبان پای صندوق های رای نیایند، عملا از حمایت آنان بی بهره باشد؟
برای استدلال شما دلیل متقنی نمی بینم. محل حل منازعات سیاسی، صندوقهای رای است و هیچ جای دیگری را در نظم دموکراتیک، برای حل مشكلات نمی بینم. بعید هم می دانم که اصلاح طلبان نیز محل منازعه دیگری را سراغ داشته باشند. قهر و عدم مشارکت، رفتاری سیاسی نیست، مگر با گفتاری که موضوع را تبیین کند. اما در شرایط حاضر، تحلیلم این است که صندوقهای رای، هنوز محل حل منازعات سیاسی هستند. به هر دلیلی که فکر کنیم حرمت این آرا شکسته شده، بازهم رفتار سیاسی اصلاحطلبانه و عقلانيت اصولگرايي ایجاب می کند، از همان محل برای بازتولید، تقویت و یا تثبیت حرمت آن استفاده کنیم. غیر از این مسیر، مطمئن نیستم راهی که پیدا شود بتواند ما را به تحقق شعارهای لحظه پیروزی انقلاب، استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی که همه بر آن اتفاق داشتیم رهنمون شود.
اینجا یک مشکل پیش می آید؛ این مجموعه بالاخره اصلاح طلب است یا اصول گرا؟ همه جای دنیا تعلق به یک جناح یا حزب، یک امتیاز است در انتخابات. فکر نمی کنید چنین نگاهی که بحث میانه و ائتلاف و نمایندگی همه را پیش بکشد، در واقع جهت و گرایشی ندارد و این ضعف است؟
اگر کسی بدون برنامه وارد انتخابات شود، حرف شما درست است؛ یعنی تاکید بر عدم تعلق، الزاما نقطه مثبتی نیست. اما وقتی شما با برنامه ای وارد می شوید که بر حداکثر اشتراکات تاکید کند، می تواند نیروهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی را در کنار یکدیگر قرار دهد. ضمن آن كه مرزبندي هاي دقيقي بين جناح هاي سياسي در كشور در مسائل مختلف وجود ندارد. تجربه شخص روحاني هم چه در مرکز تحقیقات استراتژیک و چه در مجلس و حتی در بحث هسته ای، نشان دهنده استفاده اش از نیروهای هر دو جناح و نیز حتی افراد مستقل است. در بحث هسته ای حتی مقام معظم رهبری هم بر این خصلت وي تاکید کرده اند. اتفاقا نقطه تفاوت ایشان با بسیاری دیگر در همین نکته است و سابقه ایشان کاملا بیانگر وجود این توانایی در چنین مدیریتی است و هیچ کس نمی تواند این تجارب موفق ایشان را نادیده بگیرد، امری که در عمل واقع شده و ژست انتخاباتی هم نیست.
یعنی برنامه دکتر روحانی فراگیر است؟ این برنامه اعلام شده است؟
در آیندهی نزدیک توسط خود ایشان یا سخنگوی ستاد اعلام می شود؛ اما هر برنامه ای، متاثر از بینش تدوین کنندگانش است و اولویت ها نیز بر اساس درک آنان از فهم موضوع به دست می آید؛ لذا هیچوقت کامل نیست؛ همه چیز را همگان دانند. اصلا هیچ چیزی در زندگی کامل نیست. سیاست هم همین است. دکتر روحانی هم قطعا برنامه ای که ارائه خواهد داد نه راه حل همه مشکلات است و نه قرار است همه را راضی کند، اما قرار است واقعی، مدبرانه، صادقانه، شفاف، قابل اجرا، دقیق و منسجم و با در نظر گرفتن توان بسیج امکانات کشور و در جهت حل معضلاتی با اولویت بالا و متناسب با دوره چهارساله رياست جمهوري باشد.
پس احتمالا سیاست خارجی با توجه به سابقه ایشان در راس این برنامهها است؟
سیاست خارجی قطعا برای کشور موضوع مهمی است. چه کسی می تواند نفی کند که تحریم ها کشور را دچار مشکل نکرده است؟ اما در عین حال بخش مهمی از معضلات اقتصادی کشور به ناکارآمدی دولت بازمی گردد. در هر حال، همه این ها پیوندی با هم دارند که نتیجه اش معضل اقتصادی است؛ مشکل معیشتی برای طبقه کارگر و کارمندان و مزدبگیران است؛ مشکلات پیش آمده برای کارآفرینان و سرمایه گذاران است. برنامه باید به گونه ای باشد که همه متغیرها را ببیند اما طبیعی است فرایندهای حل مشکلات و اولویت ها بسته به امکانات و نگرش ها متفاوت خواهند بود. در مجموع، این برنامه، برآیند نظرات کارشناسی افرادی است از طیفهای مختلف فکری؛ اما قطعا گرایشات شخص آقاي روحانی هم در آن دخیل است که نکات ریز آن را باید یا از زبان شخص ایشان و یا از زبان سخنگوی ستاد وي شنید.
این برنامه چه طیف هایی را نمایندگی می کند؟
اجازه بدهید برنامه ها منتشر شوند، آن وقت نیروهای سیاسی و اجتماعی خودشان بگویند که آیا این برنامه ها، می تواند نظرات آنان را در حوزه های مختلف بیان کند و آیا می تواند در نهایت پاسخی به مطالبات آن ها باشد یا خیر.
بگذارید دقیق تر سوال کنم؛ آیا برنامه دکتر روحانی می تواند حداقل همه اصلاح طلبان را راضی کند، به طوری که بتواند نامزد جناح اصلاح طلب هم باشد؟
من هنوز با واژه همه مشکل دارم. کسانی که چه در جناح اصولگرايي و چه در اصلاح طلبی تعریف می شوند، الزاما نگاه هاي يكساني را در حوزه هاي مختلف ندارند. اما یک نکته مهم را می توانم بگویم و خیال شما را راحت کنم؛ با شناختی که از دکتر روحانی و تیم همراهش در انتخابات دارم، اساسا ایشان برای اقناع افراطیون به میدان نمی آیند؛ از هر جناحی که باشند. ایشان قرار است مدافع عقلانیت و تدبیر باشند؛ نقطه تفاوت افراطیون همه جريان ها با ساير افراد آن جريان هم در همین عقلانیت و تدبیر و توجه به پیامدهای عملشان در جامعه است.
اما من پاسخ دقیقتری میخواهم.
پاسخ به این پرسش را باید اصلاح طلبان بدهند نه بنده. اما چرا فکر می کنید که دکتر حسن روحانی نمی تواند نامزد اصولگرایی باشد که مورد توجه و اعتماد اصلاح طلبان هم هست؟ بنده دلیل سیاسی برای این موضوع نمی بینم. مطمئن هستم او توانایی جذب افراد زیادی از هر دو جناح را دارند.
گفته می شود روحاني دل در گروی حمایت هاشمی و خاتمی بسته است.
هر نیتی که داشته، در حال حاضر در انتخابات حاضر و فعال است. مواضع وي، رسما و شفاف اعلام خواهد شد و بدیهی است هر نیروی اجتماعی و سیاسی ای که در چارچوب قانون بگنجد و در همین چارچوب فعال باشد، می تواند از وي حمایت کنند. بنده مطمئنم که اين نامزد انتخابات، دل در گروی حمایت همه مردم ایران دارد؛ روحاني قرار است اعتماد همه مردم را به عنوان رئیس جمهور، داشته باشد، پس قطعا نیاز به مشارکت، اعتماد و حمایت همه مردم ایران دارند.
امسال سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی است، در نگاه دکتر روحانی اولویت با کدام است؟
بنده سخنگوی ایشان نیستم، اما نظر خودم را می توانم بیان کنم؛ همین که این دو، در شعار سال، هم عرض هم آمده اند، دلیل آن است که یکی بدون دیگری ابتر است. اما توجه به سیاست، به معنای راه اندازی جنگ سیاسی نیست. بعید می دانم جامعه اساسا در شرایط فعلی توان کشش دعواهای سیاسی را داشته باشد. جامعه ای که خسته از فشار اقتصادی است را نمی توان فقط با شعارهای زیبای سیاسی به میدان آورد و یا اصلا او را به جنگ های سیاسی کشاند. باید فشار اقتصادی را از روی مردم برداشت. دولتی که با تدبیر بتواند سرمایه اجتماعی کشور را بازگرداند، جامعه را به ثبات نسبی و آرامش مطمئن کند، معیشت مردم را تامین کند، آن وقت شعار سیاسیاش هم جذاب است. الان که معیشت کارگران با مشکل مواجه است، کارخانه ها با مشکل تولید مواجه هستند، حق طبیعی مردم ماست که برنامه اقتصادی قوی را برای بازگرداندن سریع جامعه به یک وضعیت بهتر مطالبه کنند. در حال حاضر، یک دولت کارآمد نیاز است که بتواند روح امیدواری را به طور واقعی و با صداقت به جامعه بدمد. ناامیدی از آینده، بذر فروپاشی اجتماعی است؛ تزریق امید واهی با ارائه آمار نامعتبر و حرف های نادرست هم البته دست کمی از آن ندارد؛ در حالی که مردم مشکلات را به عین لمس می کنند. در عین حال نباید از یاد برد که نیازهای اقتصادی و البته نیازهای اجتماعی، به مراتب واقعی و ملموس تر از آن هستند که با نادیده گرفتن آنها توسط دولت، بدون پاسخ بمانند. لذا باید برای آن ها برنامه مناسب داشت و گرنه به اشکال مفسدهبرانگیزش مانند رانت خود را نشان می دهند. پس باید در خصوص هر یک از موضوعات، برنامه منسجمی داشت.
مشکل اصلی ناکارآمدی ای که از آن صحبت کردید را در چه می دانید؟
این بحث مفصلی است که در حوزه های مختلف باید به آن پرداخت. اما مشخصا معتقدم که مهم ترین و محوری ترین موضوعی که کشور را به مشکل کشانده، دوری بیش از حد عمل دولت از بسترهای قانونی آن است. در واقع دولت، تلاش کرده مسائل را آن طور که می فهمیده، نه از بسترهای قانونی بلکه از تفسیر به رای قانون و از طریق قدرت های سیاسی و اجتماعی که فکر می کند دارد، پیش ببرد. گرچه این موضوع مختص این دولت نیست، در دولت های قبلی آقایان هاشمی و خاتمی هم این موضوع در حد و اندازههایی دیده می شود که البته اصلا و ابدا با دولت آقای احمدی نژاد قابل مقایسه نیست. گرچه از یاد نباید برد که در این راه فقط دولت مقصر نیست. قطعا اگر نهادهای مدنی و نهادهای دیگر سیاسی، اجتماعی و مجلس نیز حساسیت لازم را در زمان مناسب به خرج می دادند، وضعیت متفاوت بود.
پس دولت مورد حمایت شما، با محور قانون میآید؟
هر دولتی که بیاید، برای برون رفت از بحران فعلی، به جز برنامه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی موثر و کارآمد، چاره ای جز بازسازی دولت قانونی ندارد. اگر این بازسازی صورت نگیرد که اصلا اتفاق عمیقی نمی افتد.
پس مردم خصوص جوانان خوب می فهمند وبه صداقت جذب می شوند و از مناظره جنجالی مضطرب.و در اوضاع کنونی همه خواهان منجی هستند که با اطمینان کامل از تخریبها گذر کرده قانونمندی مدیران و پاسخگویی به جامعه را احیا کند و اوضاع آشفته را سروسامان دهد.قطعا همه کسانی که دل در گرو آبادی ایران دارند می توانند در این جهت همکاری کنند.
امیدوارم از فضای اصلاحات احساسی که می تواند هم بسیار خوب باشد هم آسیب پذیر به اصلاحات مدبرانه ارتقاء پیدا کنیم تا در فرایند سیاست احساسی گرفتار دولتی قانون گریز همچون دولت کنونی نشویم.
چرا خود آقای هاشمی رفسنجانی کاندیدا نمی شود ؟؟؟؟؟؟؟؟
1- اگر آقايان خاتمي و هاشمي در ميان مردم آبرويي دارند به دليل اين است كه تا حدودي همراه با مردم در پيگيري مطالبات مدني ايرانيان بوده اند.
2- مردم با كسي سند سفيد امضاء نمي كنند و آقاي دكتر حسن روحاني هم به شرطي با اقبال مردم روبرو خواهد شد كه با صراحت و بدون لكنت به مطالبات مدني مردم بپيوندد و با جديت آن را فرياد بزند و اولين گام اين است كه بايد در خصوص برخي از رفتارهاي غير قانوني و شرعي بعد از انتخابات 88 اعلام موضع كند تا تكليف مردم با ايشان روشن شود.
3- هم مردم عزيز و فهيم ايران و هم نامزدهاي رياست جمهوري بايد اين واقعيت را بپذيرند كه بر پايه قانون اساسي موجود، اختيارات اين مقام اجرايي نه بدان حد است كه بتوان انتظار تغييرات گسترده و عمل به وعده هاي بزرگ از رييس جمهور آينده داشته باشند.