آفتابنیوز : آفتاب: علي شکوهي، فعال سياسي و روزنامهنگار منتقد از نخستین افرادی بود که پیش از حضور آیت الله هاشمی در عرصه انتخابات، طی نامه ای خواستار کاندیداتوری وی شد. او اینک و پس از عدم احراز صلاحیت هاشمی معتقد است باید همچنان در عرصه انتخابات حضور داشت و پای صندوق های رای رفت.
وی تنها راه حل در شرایط فعلی کشور را کناره گیری عارف به نفع روحانی دانسته و معتقد است باید هاشمی و خاتمی از روحانی حمایت کنند.
او می گوید: ظرفيت بالقوه رايآوري روحاني بيش از عارف است و دکتر روحاني بهتر از دکتر عارف ميتواند اميدوار به جذب آراي مردم باشد. اين را هم بيفزايم که در صورت انتخاب شدن آقاي روحاني، ما ميتوانيم دکتر عارف را هم در کابينه ببينيم اما معکوس آن، کمتر احتمال دارد.
این فعال سیاسی می افزاید: دکتر روحاني در سوابق خود، اجتهاد، دکتراي حقوق اساسي، مبارزات قبل از انقلاب، همکاري نزديک با آيتالله هاشمي رفسنجاني در جنگ تحميلي، چندين دوره نمايندگي مجلس، عضويت در جامعه روحانيت مبارز تهران، 16 سال دبيري شوراي عالي امنيت ملي و 20 سال نمايندگي رهبري در اين شورا، عضويت در مجلس خبرگان، مسئوليت مرکز مطالعات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام و ... را دارد که به ايشان جايگاه برجستهاي در ميان نامزدهاي کنوني ميبخشد. از طرفي يک چهره روحاني است و علما و روحانيون زيادي به حمايت از ايشان به صحنه خواهند آمد. رسما يک اصلاحطلب محسوب نميشود ولو آن که اصلاحطلبان هم از او حمايت کنند و بنابراين قادر به جذب راي جريان اعتدالگرا و حتي اصولگرايان معتدل هم خواهد بود.
متن مصاحبه انتخاب با علی شکوهی - که بخش هایی از آن حذف شده - در پی می آید:
- شما از افرادی بودید که قبل از ثبت نام آقای هاشمی به ایشان نامه نوشتید و تاکید کردید که به صحنه بیاید و البته دیدیم که موضوع به رد صلاحیت ایشان ختم شد. آیا اکنون این اقدام را موفق میدانید؟ آیا باعث ضربه به حیثیت و اعتبار آقای هاشمی نشد؟بله. همينطور است. من در تاريخ 12 ارديبهشت ماه نامهاي سرگشاده خطاب به آقاي هاشمي رفسنجاني نوشتم و در همان نامه دلايل چندگانهاي را ذکر کردم که آمدن آقاي هاشمي را توجيه ميکرد. وضعيت نگران کننده جهاني و منطقهاي و اوضاع ناگوار داخلي، به صحنه آمدن يک چهره برجسته انقلاب در اين شرايط را ضروري ميساخت و هنوز هم آن ضرورتها موضوعيت دارند. مهمترين دليل اين که بايد به چهرهاي مثل آقاي هاشمي رفسنجاني دل ميبستيم اين است که ايشان يکي از دو چهره برجسته در ميان ياران امام خميني بود که سخت مورد توجه امام بود و در مسئوليتهاي سنگيني از سوي ايشان گمارده شده بود و نقش اعتدالي و فراجناحي ايشان براي همگان محرز است. از سوي ديگر، يک جريان افراطي و تنگنظر با تحليل غلط و انحرافي از صفبندي دوستان و دشمنان انقلاب، بر حذف همه نيروهاي سياسي اصلاحطلب و اعتدالگرا اصرار دارند و همين جريان با آمدن آقاي هاشمي رفسنجاني به صحنه رقابت انتخاباتي مخالف بود .
فکر ميکنم آقاي هاشمي با اعلام نامزدي، تشخيص خودش را مبناي عمل قرار داد و در وضعيتي که همه آحاد جامعه منتظر حضور يک چهره باسابقه و توانمند و مدير و دلسوز در صحنه انتخابات بودند، مانند آبي شد که به کام تشنهاي ريخته شود. به همين دليل بود که يکباره موجي از حمايت همراه با رضايت و خوشحالي در جامعه ايجاد شد که اگر ادامه مييافت ميتوانست بسياري از مسائل کشور را سامان دهد.
شخصا فکر نميکنم که پس از ردصلاحیت، آقاي هاشمي چيزي از آبرو و حيثيت خود را از دست داده باشد بلکه بعکس، دوباره آبروي وي احيا شد. همه آمارها نشان ميداد که آقاي هاشمي رفسنجاني در دور اول با حدود 70 درصد کل آرا، رئيس جمهور خواهد شد. احزاب و گروههاي زيادي به حمايت از ايشان قصد ورود به صحنه انتخابات را داشتند. بسياري از مراجع و علما هم از رد صلاحيت ايشان بشدت ناراحتند. بيت امام رسما وارد صحنه شد. از همه مهمتر اين که آقاي هاشمي به تکليف خود عمل کرد و مردم را اميدوار ساخت و اينک بايد کساني پاسخگو باشند که ايشان را کنار گذاشتند و مردم را مايوس ساختند.
- ظاهرا شما هم از حامیان طرح باقی ماندن منتقدین وضع موجود در صحنه و حمایت آقایان هاشمی و خاتمی از گزینه اجماعی آقایان عارف و روحانی هستید. لطفا این طرح را شرح دهید و استدلال خود را برای آن بیان کنید.بله. فکر ميکنم راي دادن و مشارکت در انتخابات رياست جمهوري امري ضروري است و کنار کشيدن از صحنه سياسي کشور اصلا به صلاح نيست و به نفع مردم و کشور و انقلاب تمام نميشود، بخصوص در اين شرايط که غالب اصلاحطلبان و اعتدالگرايان و بخشي از جريان اصولگرا، به درکي نزديک به هم رسيده و ارزيابي مشابهي از مشکلات و راههاي برونرفت از وضعيت کنوني کشور دارند.
در روند عادي سياسي، حدود نيمي از مردم ما در انتخابات رياست جمهوري شرکت ميکنند و راي ندادن را به عنوان يک روش مدني اعتراضي، بر نميتابند. طبعا اگر کمي هم فضاي رقابت انتخاباتي داغ شود، گروه بيشتري در سر صندوق راي حاضر خواهند شد. از طرفي روش اصلاحطلبان هم ايجاد تغيير از طريق روندهاي قانوني است و انتخابات رياست جمهوري، مهمترين اين اهرمها محسوب ميشود بخصوص انتخابات امسال که در کنار خودش، انتخابات شوراها را هم دارد. انتخابات شوراها، انگيزه سر صندوق رفتن را در مردم زيادتر کرده است و در شهري مثل تهران، انتخابات شوراها کم از انتخابات رياست جمهوري ندارد. بنابراين بنده معتقد به شرکت در همين انتخاباتي هستم که متاسفانه در آن چهرههايي مانند هاشمي و خاتمي حضور ندارند.
در ميان نامزدهاي موجود از طيف اصلاحطلبان و اعتدالگرايان، آقايان عارف و روحاني حضور دارند که اميدي به برنده شدن آنان در مرحله اول انتخابات وجود ندارد و ضروري است دستکم يکي از آنان به مرحله دوم راه پيدا کند. البته مطلوب اين است که يکي از آنها بتواند در مرحله اول به پيروزي برسد يا هر دوي آنان به مرحله دوم راه پيدا کنند اما واقعيت چيز ديگري را نشان ميدهد. واقعيت اين است که اگر بتوانيم يکي از اين دو نفر را به مرحله دوم برسانيم کار بزرگي کردهايم. براي رسيدن به مرحله دوم انتخابات، حتما بايد دو اتفاق بيفتد: اول تفاهم و مصالحه آقايان روحاني و عارف براي اين که در نهايت، تنها يک نفر از آنان در رقابت باقي بماند. دوم حمايت جدي و همهجانبه آقايان هاشمي رفسنجاني و خاتمي از نامزد مورد توافق تا دوباره مردم به صحنه بيايند و از تماشاگر بودن خارج شوند. در اين صورت يا اصولگرايان هم به وحدت ميرسند و انتخابات در همان دور اول، به صورت دوقطبي در ميآيد و احتمالا تکليف آن روشن خواهد شد و يا کار به دور دوم ميکشد که باز هم در دور دوم، نامزد مورد حمايت آقايان هاشمي و خاتمي، شانس زيادي براي پيروز شدن دارد. بنابراين، بنده طرفدار حضور در صحنه رقابت و منفعل نماندن آقايان هاشمي و خاتمي هستم. اميدوارم اين عزيزان، فرصت ايجاد شده را مغتنم بشمارند و آقايان روحاني و عارف هم اشتباهات نامزدهاي اين جريان در سال 84 را تکرار نکنند و با ايجاد وفاق و رسيدن به وحدت، مردم را به نتيجه راي خود اميدوار سازند تا يک حماسه سياسي از نوعي که در سال 76 شاهد آن بوديم، رخ دهد.
- آيا به اعتقاد شما خود آقایان هاشمی و خاتمی در انتخابات آینده - با توجه به وقایع روی داده- و نیز پیامدهای رای خاتمی در مجلس نهم، رای خواهند داد؟من بعيد ميدانم که شرکت نکنند و باز بعيد ميدانم که اين فرصت مهم را به آساني از دست بدهند. ما حدود 10 روز فرصت داريم تا براي 8 سال آينده تصميم بگيريم. آقايان هاشمي و خاتمي هم اين نکته را ميدانند که اگر اين فرصت از دست برود، ضايعهاي براي انقلاب و کشور و مردم است. روش آقاي هاشمي رفسنجاني، هميشه اين بوده است که از کمترين امکان هم براي تحقق نظرات خود بهره بگيرد و مردم را اميدوار نگه دارد. نقش ايشان در اميدوار کردن مردم را در هنگام ثبتنام ايشان ديديم و خود ايشان هم نااميد شدن مردم را بعد از رد صلاحيتشان شاهد بودند. بنابراين حضور يا عدم حضور آقاي هاشمي در انتخابات، در ميزان مشارکت مردم و سمت و سوي اين مشارکت بسيار ميتواند موثر باشد. از طرفي نبايد اجازه دهند که اين موج اعتراضي ناشي از رد صلاحيت ايشان، فرو بنشيند يا به هرز رود و از تاثير بيفتد. بايد اين موج را جهت داد و بهترين روش اين است که ايشان، دو نامزد مورد حمايت را به اجماع و مصالحه سوق دهد و همگان را به مشارکت در انتخابات و حمايت از نامزد اجماعي تشويق کند. طبعا آقاي خاتمي هم با همين روش، مانوس است و قهر از انتخابات نخواهد کرد.
به هر حال آقای هاشمی مطابق مشی خود و برخلاف انتظار برخی، بسیار راحت با موضوع رد صلاحیت کنار آمدند. البته یک موج خشم و نارضایتی از این موضوع در بین اقشار مختلف مردم و نخبگان و حتی اصولگرایان به وجود آمد که یک پتانسیل بالقوه است و برخی آن را نوعی پیروزی هاشمی در عرصه تاریخ میدانند. اگر هاشمی وارد حمایت از یکی از کاندیداها شود، این احتمال به قوت وجود دارد که او رای نیاورد و میتوان گفت «نه» به او، «نه» به هاشمی تعبیر خواهد شد و بازی برده را خواهد باخت.
اين پرسش شما مرا به ياد سخني از امام انداخت که در مورد اختلاف خودشان با يکي از شاگردانش گفته بودند. ايشان گفته بودند که فلاني ميخواهد تاريخ خود را خوب بنويسد و من ميخواهم تکليفم را انجام بدهم. بعيد ميدانم که آقاي هاشمي، تکليف مهمي که بر دوش دارد را ناديده بگيرد تا مثلا وجهه و آبروي احيا شده خودش را در تاريخ نگه دارد. البته احتمال تاثير و موفقيت، در بسياري از موارد خودبخود منجر به وجوب تکليف ميشود اما واقعيت اين است که ما بايد با دستان خودمان، اين احتمال تاثير را بسازيم. براي برخي خواندن اين آيه که «لايکلف الله نفسا الا وسعها»، راهي براي گريز از مسئوليت است اما واقعيت اين است که تعيين ميزان وسع و به تبع آن ميزان تکليف، به دست خودمان است. ما ميتوانيم وسع خودمان را افزون کنيم و در آن صورت تکليف ما هم زيادتر است. الان آقاي هاشمي بيش از زمان ثبتنام تکليف دارد چون ميزان استقبال مردم از ايشان و شور و شوقي که ايجاد شد و حمايتي که علما و مراجع از ايشان کردند و در مقابل وضعيتي که اکنون بر فضاي سياسي کشور حاکم شده است، نشان داد که ميزان وسع آقاي هاشمي خيلي زياد است و طبعا تکليف ايشان هم زيادتر شده است.
از طرفي بعيد ميدانم ايشان و آقاي خاتمي و بسياري از مراجع و علما و روحانيون و احزاب سياسي و نخبگان و هنرمندان وارد صحنه بشوند و نتيجه نگيرند. اکنون مردم از عملکرد اصولگرايان، ناراضي هستند. در ميان نامزدها هم افراد قدرتمندي که محبوبيت بالايي داشته باشند، نداريم. در اين شرايط اميد به موفقيت هم هست. البته اين احتمال هست که مردم، راي به نامزد مورد حمايت آقاي هاشمي را مانند راي به خودشان تلقي نکنند اما بايد تمهيدي فراهم کرد که اين وحدت و يگانگي به باور مردم منتقل شود و واقعا نقش آقاي هاشمي در دولتي که شکل ميگيرد، بسيار بزرگ و وسيع باشد. در آن صورت مردم باور خواهند کرد که به هاشمي راي دادهاند ولو آن که راي به ديگري داده باشند.
- همان گونه که میدانید، توان آقایان عارف و روحانی، صرف نظر از میزان رایآوری، به لحاظ دیپلماسی خارجی، اقتصاد، ظرفیت بکارگیری نخبگان و ایجاد وفاق، حمایت مرجعیت و روحانیت و ... بسیار کمتر از آقای هاشمی و در مواردی یک به ده است. این آیا باعث نمیشود حتی در صورت پیروزی آنها و در دست گرفتن دولت، بدنامی ناتوانی به نام هاشمی و خاتمی نوشته شود؟ برخی با توجه به روحیات آقایان روحانی و عارف و عدم مقاومت در برابر برخی خواستهای جناح حاکم، همراهي آنها را حتی بیشتر از امثال ولایتی يا قالیباف میدانند. قطعا ميان ظرفيت آنان تفاوت وجود دارد اما مگر قرار است تا ابد از توان افرادي مانند آقاي هاشمي استفاده شود و ظرفيتهاي ديگر جريان اصلاحطلبي و اعتدالگرايي به صحنه نيايد؟ کارآمدي، حاصل تجربه و دانش و مهارت عملي است و طبعا آقايان عارف و روحاني در اين زمينه کم ندارند. بقيه ظرفيتها هم با گذشت زمان و تلنبار شدن سوابق، پديد ميآيد. اگر دولتي که شکل ميگيرد تنها به يک اصل دو مولفهاي يعني اتخاذ تصميمات کارشناسانه جمعي، تمکين کند يعني هم تن به نظرات کارشناسانه بدهد و هم به صورت جمعي، تصميمسازي و تصميمگيري کند، از نظر کارآمدي صد گام از دولت احمدينژاد جلوتر خواهد بود. از طرفي اگر رئيس جمهور بعدي – خواه روحاني و خواه عارف – بتواند هنرمندانه با مسائل برخورد کند و از ظرفيت آقايان هاشمي و خاتمي، بهره بگيرد در آن صورت ميتواند بسياري از مشکلات منطقهاي و جهاني و نيز مسائل داخلي از جمله در محورهايي که برشمرديد را به کمک آنان، رفع و رجوع کند.
در زمينه همکاري يا تقابل با کساني که شما جناح حاکم ناميديد، بنده تاکيد ميکنم که به تعامل با ديگر نيروهاي سياسي درون حاکميت اعتقاد دارم و هر گونه رويارويي ميان نيروهاي جبهه انقلاب را به زيان کشور ميدانم. بايد بناي بر همکاري گذاشت و از رودررو قرار گرفتن نيروهاي سياسي، پرهيز کرد. مطالبات درست را هم بايد در همين بستر پيگيري کرد. اکنون کوهي از مشکلات داخلي و خارجي در مقابل ما قرار دارد و دلسوزان نظام اگر در کنار هم و با تمام توان هم به صحنه بيايند، باز برداشتن اين کوه عظيم مشکلات از سر راه ملت، دشوار است چه رسد به زماني که تعارضات داخلي هم بر مشکلات اضافه شود. ما قرار است با روي کار آوردن يک نيروي سياسي عاقل و توانمند، کدورت نيروهاي انقلاب را کم کنيم و چتر دوستي و همکاري فراگيري را بگشاييم که تعداد بيشتري از نيروهاي سياسي جامعه را پوشش دهد برخلاف جريان اصولگرايي که متاسفانه در زير چتر کوچک اصولگرايي آنان، حتي خودشان هم جا نميشدند.
در بین آقایان عارف و روحانی ترجیح با کدام است؟ چه دلایلی برای این امر دارید؟من فکر ميکنم ظرفيت آقاي روحاني براي راي آوردن بيش از آقاي عارف است. دکتر روحاني در سوابق خود، اجتهاد، دکتراي حقوق اساسي، مبارزات قبل از انقلاب، همکاري نزديک با آيتالله هاشمي رفسنجاني در جنگ تحميلي، چندين دوره نمايندگي مجلس، عضويت در جامعه روحانيت مبارز تهران، 16 سال دبيري شوراي عالي امنيت ملي و 20 سال نمايندگي رهبري در اين شورا، عضويت در مجلس خبرگان، مسئوليت مرکز مطالعات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام و ... را دارد که به ايشان جايگاه برجستهاي در ميان نامزدهاي کنوني ميبخشد. از طرفي يک چهره روحاني است و علما و روحانيون زيادي به حمايت از ايشان به صحنه خواهند آمد. رسما يک اصلاحطلب محسوب نميشود ولو آن که اصلاحطلبان هم از او حمايت کنند و بنابراين قادر به جذب راي جريان اعتدالگرا و حتي اصولگرايان معتدل هم خواهد بود.
دوستان اصلاحطلب در شرايط کنوني با عقلانيتي که انتظار داريم اصرار ندارند که حتما يک نيروي سياسي اصلاحطلب را مورد حمايت قرار دهند. آنان به شرايط بحراني کشور عالمند و خروج از اين شرايط نامناسب جهاني و منطقهاي و نيز از ميان رفتن وضعيت شبهامنيتي داخلي را مطلوب کشور و مردم ميدانند و اين کار به دست هر کسي صورت گيرد، حتي به دست يک رئيس جمهور اصولگراي عاقل، از آن استقبال ميکنند. بنابراين ظرفيت بالقوه رايآوري روحاني بيش از عارف است و دکتر روحاني بهتر از دکتر عارف ميتواند اميدوار به جذب آراي مردم باشد. اين را هم بيفزايم که در صورت انتخاب شدن آقاي روحاني، ما ميتوانيم دکتر عارف را هم در کابينه ببينيم اما معکوس آن، کمتر احتمال دارد.
تا الان مشخص شده که آقای هاشمی و خاتمی در حمایت از یکی از دو کاندیدا (عارف و روحانی)، تردید دارند. چون حتی قبل از اینکه آقای هاشمی ثبت نام کنند، مشخص شده بود که عارف و روحانی، به طور قطعی قصد آمدن دارند. چه چیزی باعث شد که آن موقع خاتمی و هاشمی از روحانی یا عارف، حمایت نکنند؟ طبعا اگر امکان حضور چهرههايي مانند آقاي هاشمي يا آقاي خاتمي در صحنه رقابت وجود داشت، ما هرگز به سراغ آقايان روحاني يا عارف نميرفتيم. اين دو بزرگوار، از ظرفيت بسيار بيشتري براي حل مسائل کشور برخوردار بودند اما در شرايط کنوني ما بايد از دکتر روحاني حمايت کنيم تا امکان تاثيرگذاري عملي بر فضاي سياسي کشور و انتخاب يک رئيس جمهور کارآمد و عاقل و باتدبير فراهم شود. حتي خود آقاي روحاني و آقاي عارف هم از قبل پذيرفته بودند که در صورت حضور آقاي هاشمي، به نفع ايشان کنار بروند و عملا هم چنين اتفاقي افتاد و بسياري از ستادهاي آقاي روحاني در سطح کشور عليرغم کنار نکشيدن رسمي آقاي روحاني، به ستادهاي آقاي هاشمي پيوستند.
اکنون هم من بعيد ميدانم که آقايان هاشمي و خاتمي، صرفا تماشاگر صحنه باشند و در تاييد يا حمايت از نامزدي آقاي روحاني يا عارف کاري نکنند.
اگر اکنون مثلا هاشمی و خاتمی از عارف یا روحانی اعلام حمایت کنند، چطور باید این تناقض را پاسخ دهند؟کدام تناقض؟ اين که تناقض نيست. هر تصميمي تابع شرايط و وضعيت زماني است. اعلام نامزدي فردي مانند روحاني پيش از اعلام نامزدي آقاي هاشمي، مشکلي ايجاد نميکرد زيرا آقاي روحاني، عملا آقاي هاشمي را پدر فکري خود ميداند و به عنوان بزرگ خود قبول دارد و طبعا اگر آقاي هاشمي ميآمد، روحاني کنار ميرفت. اکنون که به دليل اقدام سياسي شوراي نگهبان، آقاي هاشمي امکان حضور در صحنه رقابت را نيافت، بودن آقاي روحاني يک فرصت است که آقاي هاشمي نبايد آن را از دست بدهد ولو آن که يقين داشته باشد که روحاني به اندازه ايشان، راي نخواهد آورد. اين مسئله در باره آقايان عارف و خاتمي هم صادق است. بگذريم که در اين انتخابات، اصلاحطلبان از سر عقلانيت به اين نتيجه رسيدند که آقاي خاتمي به صحنه نيايد و براي عبور دادن کشور از بحران، به جريانهاي معتدل اميد ببندد. در اين شرايط، حمايت اصلاحطلبان از دکتر روحاني هم کاملا توجيهپذير است و باعث ريزش نيروهاي هوادارشان نخواهد شد.
گزینه حمایت از قالیباف برای مقابله با جلیلی را چگونه ارزیابی می کنید؟ البته بدون حمایت رسمی اصلاح طلبان.بنده به اين گزينه اصلا فکر نميکنم. البته شخصا معتقدم که آقاي جليلي، فرد محترمي است اما رجل سياسي نيست و سابقه مديريت کلان ندارد و نبايد تاييد ميشد اما اکنون هم از ظرفيت لازم براي راي آوردن برخوردار نيست و ميزان ظرفيت قاليباف از او بسيار بيشتر است و نياز به حمايت ندارد. البته بنده اکنون قاليباف را کمتر از گذشته مناسب رياست جمهوري ميدانم و بر اين باورم که او قادر به حل مشکلات اساسي کشور از جمله به صحنه آوردن بخش بزرگي از مردم و نيروهاي سياسي به صحنه نيست. بخصوص از وقتي که آقاي هاشمي به صحنه رقابت آمد، قاليباف به شکلي با ايشان برخورد کرد که شايسته نبود و نشان داد که آقاي قاليباف هم يک احمدينژاد در درونش پنهان دارد.
در وضعيت کنوني بهتر است به وحدت عملي همه دلسوزان نظام که در تحليل مشکلات موجود و در انتخاب راهحل اين معضلات به همديگر نزديک شدهاند، انديشيد. اکنون عمده اصلاحطلبان و نيز غالب نيروهاي اعتدالگرا و نيز بخش قابل اعتنايي از اصولگرايان، به تحليل واحدي از مسائل کشور رسيدهاند و بايد در حمايت از روحاني به صحنه بيايند. روحاني ظرفيت خوبي با توجه به شرايط دارد و ميتواند فراگير عمل کند. ما انتظار معجزه از کسي نداريم ولي اگر کسي بتواند بخشي از مسائل کنوني کشور را حل کند و جامعه را گامي به پيش ببرد و فضاي سياسي کشور را مناسب فعاليت همه نيروهاي انقلاب کند و کدورتهاي سال 88 را کاهش دهد ...