آفتابنیوز : با توجه به حضور شما در مركزي كه نظارت بر عدم تكثير تسليحات هسته اي را برعهده دارد، آيا تصور مي كنيد اتهامات ايالات متحده عليه ايران مبني بر تعقيب فعاليت هاي غير صلح آميز واقعيت دارد؟ آيا به عنوان كارشناس ارشد اين حوزه شواهدي دال بر اين موضع در اختيار داريد؟ چنين شواهدي وجود ندارد. ترديدهاي موجود تنها مربوط به برخي فعاليت هاي ايران است كه مي تواند كاربردي دوگانه داشته باشد. به عبارت ديگر برخي فعاليت هاي هسته اي ايران مي تواند همزمان در راستاي مصارف صلح آميز و يا نظامي مورد استفاده قرار گيرد. در حال حاضر تنها نگراني ها مربوط به اين مسأله است و ايران مي تواند با همكاري هاي بيشتر اين ترديدها را رفع كند. در مورد برنامه هاي هسته اي ايران، اما شواهدي قطعي دال بر تعقيب مقاصد نظامي وجود ندارد.
ارسال سيگنال هاي متناقض در قبال ايران، تبديل به رويكردي ثابت در سياست خارجي آمريكا شده است. از يك سو گزارش هايي مبني بر حمايت دولت آمريكا از مذاكرات اروپا و ايران منتشر مي شود و از سوي ديگر، وزير خارجه آمريكا خواهان فشار بيشتر اتحاديه اروپا بر ايران مي شود. سياست نهايي ايالات متحده در اين ميان چيست؟ همراهي با اروپا يا اتخاذ رويكردي جداگانه؟ ايالات متحده و اروپا در اين مورد كه بايد ايران را تشويق به كنار گذاشتن غني سازي اورانيوم كند، به توافق رسيده اند. البته توجه داشته باشيد كه آنها خواهان تنها كنار گذاشته شدن غني سازي اورانيوم هستند، نه پايان بخشيدن به تمامي برنامه ها و فعاليت هاي هسته اي ايران. برخي موارد مانند راكتور آب سنگين ايران كه مي تواند براي مقاصد نظامي مورد استفاده قرار گيرد، از جمله مواردي است كه اروپا و آمريكا هماهنگ با هم خواستار توقف فعاليت آن هستند. هيچ كس با استفاده ايران از انرژي هسته اي براي توليد برق يا ايزوتوپ هاي كاربردي مخالفتي ندارد. طرفين در حال حاضر در مورد اين كه ايران بايد تشويق شود كه اين فعاليت ها را متوقف كند به توافق رسيده اند.
ايالات متحده سعي داشته پرونده ايران را به شوراي امنيت ارجاع دهد. در اين مورد با توجه به تداوم مذاكرات ميان ايران و آژانس بين المللي انرژي اتمي و نيز اتحاديه اروپا، چه نظري داريد؟
با توجه به وضعيت موجود و تداوم مذاكرات، ارجاع پرونده را به شوراي امنيت محتمل نمي دانم. اين امر تنها درصورتي مي تواند امكان پذير باشد كه ايران از مذاكرات خارج شده و به آن پايان دهد. به هرحال در شرايط فعلي، حداقل تا انتخابات رياست جمهوري آتي ايران تصور نمي كنم چنين اقدامي صورت بگيرد.
ايران اما به موجب معاهده عدم تكثير از حق غني سازي اورانيوم برخوردار است. علت فشارهاي وارد شده بر ايران را در چه مي دانيد؟ در مورد اين موضوع، از نگاه من مسأله «حق ايران» مطرح نيست بلكه مسأله «منافع ايران» بايد مورد بحث قرار بگيرد. شايد به نفع ايران باشد كه با جلب اعتماد جامعه جهاني برنامه هاي صلح آميز هسته اي خود را پيش ببرد. به هر حال ايران بايد محاسبه هزينه- فايده كند و ببيند آيا هزينه تأكيد بر «حق غني سازي» ارزش دستاوردهاي آن را خواهد داشت يا خير. در نظر داشته باشيد كه جامعه جهاني كاملاً بر سر عدم دستيابي ايران به تسليحات هسته اي و يا حتي تعقيب برنامه هاي مشكوك به كاربردي دوگانه اجماع دارد. به هرحال محاسبه عواقب و فوايد آن الزامي است. هيچ كس از ايران نخواسته است فعاليت هاي صلح آميز خود را متوقف كند بلكه حتي در صورت رفع نگراني ها از سوي ايران، آمادگي كمك به اين كشور نيز وجود دارد.
با توجه به حضور شما در ساختار دولت آمريكا در دوران كلينتون، تفاوت رويكرد وي با بوش را در قبال ايران چه مي دانيد؟
عملاً رئيس جمهوري كلينتون تلاش بسياري براي نزديكي به ايران كرد. وي حتي برخي از تحريم ها را كه عليه ايران وضع شده بود لغو كرد. تهران اما پاسخ چندان واضحي به اين اقدام نداد. آلبرايت هم در مورد كودتاي 1953 از ايران معذرت خواهي كرد. رهبري سياسي ايران در آن زمان از نگاه من آماده پاسخگويي نبود. از نگاه من به هرحال كلينتون آمادگي برقراري رابطه با ايران را داشت اما سياستمداران ايراني با اين موضوع موافق نبودند.
و سياست دولت بوش در قبال ايران را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
تصور مي كنم سياست بوش در قبال ايران خصمانه تر بوده است، اما همزمان از نگاه من اهميتي كه آمريكا به اين منطقه مي دهد به ويژه مواردي چون روند صلح خاورميانه، عراق و افغانستان زمينه هاي بسياري را براي همكاري فراهم كرده است.
اگر پرونده هسته اي ايران حل شود و ايران به حمايت خود از برخي گروه هاي ستيزه جو خاتمه دهد، قطعاً مشكلي وجود نخواهد داشت. با اين وجود حتي در شرايط فعلي هم تصور نمي كنم بتوان درگيري نظامي را محتمل دانست.
بدين ترتيب از نگاه شما، حل پرونده هسته اي ايران مي تواند به ابزاري براي نزديكي دو كشور بدل شود. ابزاري براي شكل گيري يك رابطه مستقيم. در شرايط فعلي عملاً اروپايي ها به عنوان واسطه ميان ايران و آمريكا عمل مي كنند. از نگاه من اين وضعيت از مذاكره مستقيم ميان طرفين بهتر است. چنين مذاكره مستقيمي در شرايط فعلي قطعاً چندان دستاورد بزرگي دربر نخواهد داشت.
دو كشور سابقه توقف مذاكرات مستقيم را دارند. علت اين توقف را چه مي دانيد؟
اين مذاكرات توسط دولت بوش متوقف شد. در مي 2003 انفجاري در رياض روي داد و دولت آمريكا، ايران را به دست داشتن در آن متهم كرد. به باور آمريكايي ها اعضاي القاعده با اين انفجار مرتبط بودند و اين افراد در ايران حضور داشتند. با اين شرايط تصور مي كنم ايران و آمريكا هم چنان بهتر است با حضور ميانجي هاي اروپايي مذاكره كنند.
رئيس جمهور سابق ايران پيش شرط هايي را براي مذاكره مستقيم معين كرده و همزمان اعلام كرده بود كه امكان بحث در مورد ساير زمينه ها نيز وجود دارد. واكنش دولت آمريكا به اين پيشنهاد چيست؟
فكر نمي كنم دولت بوش آمادگي تغييري جدي در سياست خارجي خود در قبال ايران را داشته باشد. اختلافات و عدم اعتمادهاي متعددي ميان دو كشور وجود دارد كه امكان تغيير جدي در سياست خارجي آمريكا را محدود كرده است. بهتر است طرفين در ابتدا يك يا دو موضوع مورد اختلاف را حل و مشخص كنند. براي مثال همكاري در مورد عراق و پرونده هسته اي مي تواند يكي از اين موارد خاص مورد بحث تلقي شود. به هر حال از نگاه من، امكان روي دادن معامله بزرگي كه ناگهان همه چيز را يكباره به صورت كامل حل و فصل كند، وجود ندارد. چند دهه بي اعتمادي در يك مذاكره قابل حل نيست. بهتر است با رويكردي مشخص، مذاكرات احتمالي را پيش برد.