اگر کسی در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری قصد مطالعه روزانه روزنامههای کشور را داشته باشد، خیلی زود به این نتیجه میرسد که مطالب مهم روزنامهها فقط در روزنامههایی یافت میشود که منسوب به اصلاحطلبان هستند. کمتر روزنامه اصولگرایی این روزها حرفی برای گفتن دارد، مشکل قدیمیتر روزنامههای اصولگرا این روزها شدیدتر شده است.
در دورهای که روزنامههای اصلاحطلبان هر روز سراغ یک وزارتخانه میروند تا تکلیف نامزدهای مدیریت بر آن و برنامههای آن در دولت آینده را روشن کنند، اصولگرایان نهایتا میتوانند به روحانی هشدار دهند که چه کسانی را حق ندارد در کابینه خود راه دهد و این که چه مارهای خفتهای انتظار گرمای دولت او را میکشند تا از خواب بیدار شوند. آنها به جز بخشی از اصولگرایان قدیمیتر که عنوان محافظهکار برای آنها مناسبتر است، حالا دیگر تمایل چندانی به مصادره روحانی و پیروزی وی در انتخابات نیز ندارند.
مطبوعات اصولگرا در یک نمای کلیتر، آیینه سیاسون اصولگرا هستند. آنها بیش از این که بتوانند اصول خود را به فرامین و برنامههای اجرایی یا سیاست تبدیل کنند، میتوانند با دیگران به دلیل خارج شدن از اصول مخالفت کنند. اگر روزنامههای اصلاحطلب اجرایی کردن وعده حقوق شهروندی و اجرای بی تنازل قانون اساسی و سیاست خارجی خاص خود یا مسائل زنان را مهم میدانند و هر روز برای آن مطلب مینویسند، اصولگرایان این روزها باید منتظر بمانند تا دولت بعد مستقر شود تا بعدها در مورد «افشای فساد در فلان اداره + اسناد» تا «گسترش فساد در جایی + تصاویر» مطلب بنویسند، به هر حال اصولگرایان بیشتر در مورد دیگران مینویسند.
دغدغه نوشتن و داشتن دلنگرانیهایی برای نوشتن، تنها کمبود رسانههای اصولگرا نیست. آنها از این به بعد از کمبود منابع مالی و یا شاید داشتن ثروتمندانی که برای رسانهها اهمیت قائل شوند، رنج خواهند برد. شش سال پیش، وقتی که بذرپاش جوان به مدیریت عاملی سایپا رسید، پول کافی برای انتشار «وطن امروز» را داشت ولی این روزنامه ظاهرا از ابتدای مردادماه پول کافی برای انتشار را نخواهد داشت. این را میتوان در کنار ایسنا و ایرنا و احتمالا کارتل رسانهای شهرداری تهران قرار داد که کمی دیگر از دست دولت و شهرداری نزدیک به اصولگراها خارج خواهد شد و به اصلاحطلبان خواهد رسید.
یک سال پیش، در فضایی که اصولگرایان امید زیادی به کسب جایگاه ریاست جمهوری داشتند تا از کنار آن رسانههای دولتی را در اختیار داشته باشند و از سوی دیگر قیمت ارز و گران شدن کاغذ، بار سنگینی برای روزنامههای مخالف آنها و محروم از منابع دولتی بود و این نگرانی وجود داشت که تکگویی رسانهای به نفع اصولگرایان بر کشور حاکم شود، اکنون آنها باید از مسلط شدن گفتمان رقیب بر فضای فکری و رسانهای کشور نگران باشند.
اصولگراها، بخشهایی از رسانههایی که
از منابع عمومی تغذیه میکنند را در اختیار خواهند داشت اما در غیاب
حرفهای جذاب برای اداره کشور و رسانههای کارامدی که مبلغ ایدههای آنها
باشد، روزهای سختی را در پیش دارند.