آفتابنیوز : لوکا مي گويد :« من استاندارد و اصولي برخورد مي کنم اما آدمهايي هستند که سعي مي کنند از من چهره اي پرخاشگر بسازند » .
روحيه لوکا با هموطنش برانکو کاملا متفاوت است . او مي گويد: « اگر حرف تازه اي نداشته باشم و جو عمومي موافقم نباشد درنگ نمي کنم، تشکر مي کنم و مي روم » .
بوناچيچ به ايران آمده تا در سومين سال حضورش در فوتبال ايران احتمالا مربيگري پرسپوليس را برعهده بگيرد .
گفتگوي مفصل او را با (ايپنا) در زير مي خوانيد :
- تصويري که امروز از لوکا در اذهان عمومي جا افتاده است، تصوير يک آدم عصباني و پرخاشگر است. تا چه حد اين مساله واقعي به نظر مي رسد؟
متاسفانه اين تصويري است که از من درست شده. اين تصوير توسط آدم هاي نادرست و تنبل درست شده است. از آن موقعي که به ايران آمده ام دارم با اين آدم ها مي جنگم و از اين به بعد هم با اين آدم ها که تنبل و نادرست هستند مي جنگم.
من به عنوان يک مربي حرفه اي خودم و سوابق خودم را مي شناسم. سابقه 350 بار مربيگري در رده اول اسلواني، کرواسي و ايران را دارم. اين استيل من است، جدي هستم. شيوه من اين است، من لوکا بوناچيچ هستم.
به نظر مي رسيد در مقابل انتقادات انعطاف پذير نبوديد؟
اگر يک مربي مثل دنيزلي از من انتقاد کند، چون سابقه و کارنامه درخشاني دارد من خيلي راحت مي پذيرم، اما گاهي کساني از من انتقاد مي کنند که در حد ليگ دوم و سوم هم نيستند و انتقاداتشان با منطق من و فوتبالي که به خوبي آن را مي شناسم اصلا جور در نمي آيد.
من در محيط کارم بهترين حس ممکن را دارم. اما دوست دارم با آن هايي که به من و شخصيت من انتقاد مي کنند يک بار در مورد خود فوتبال حرف بزنم. در تمام مدتي که در ايران بودم هيچ کس راجع به فوتبال با من حرف نزده است. مي دانيد چرا؟ من هم نمي دانم، اما هيچ گاه در مورد مسائل مربوط به خود فوتبال با کسي در اين جا اصطکاک پيدا نکردم. اگر امروز تصوير يک آدم عصباني از من ساخته ايد بايد بگويم کساني بوده اند که اصولي و قانوني کار نکرده اند و من با آن ها برخورد کرده ام.
- شما در اهواز مشکلات زيادي داشتيد.
بله، شما يک نفر را به من معرفي کنيد که اهواز رفته باشد و هيچ مشکلي نداشته باشد.
- حالا شما معتقديد که اصلا آدم پرخاشگري نيستيد. بعد از دو سال از شما مي خواهيم که خودتان و شخصيت واقعي تان را معرفي کنيد؟
مربيگري من به سه دوره تقسيم مي شود. آن چه که بودم، آن چه که هستم و آن چه که خواهم بود. من از مکتب هايدوک مي آيم. ايويچ، استانکو، مت کويچ و خيلي از مربيان بزرگ از اين مکتب خود را مطرح کرده اند و ... طي پنج سال گذشته در کرواسي نبودم.
فرانچيچ چهل بازي در کرواسي مربيگري کرده، زلاتکو اصلا مربيگري نکرده و من بيش از اين ها در کرواسي مربيگري کرده ام بهترين مقامي که به دست آورده ام اين بوده که با تيم هايدوک به عنوان مربي اين تيم به دور سوم جام يوفا راه يافته ام. سه بار هم در کرواسي نايب قهرمان شده ام.
- برگرديم به اهواز و مشکلاتي که داشتيد.
آن جا از خيلي جهات حتي با تهران هم متفاوت است. از لحاظ آب و هوا، امکانات و ... آن ها فقط پيروزي مي خواهند، البته من در چنين شرايطي و با وجود چنين خواسته اي سال گذشته در اهواز ماندم و خوب هم کار کردم. من در آن جا سعي کردم که بازيکنان را حرفه اي تربيت کنم و تفکر حرفه اي را به آن ها ياد بدهم، اين خيلي مهم است که من در هر تيمي که بودم، چه فولاد و چه استقلال اهواز هم خوب بازي کرده اند و هم نتيجه گرفته اند. فولاد که به قهرماني رسيد و امسال البته استقلال اهواز خوب بازي مي کند و حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. اين نشان مي دهد که من در اين دو تيم کار کرده ام و زحمت کشيده ام. به نظر شما اين مهم نيست؟
من سعي کردم در اين دو سال به بازيکنان خودم بياموزم که فوتبال جوک نيست، يک شغل است که بايد با آن حرفه اي برخورد کرد.
البته من اشتباهاتي هم داشته ام که خيلي راحت آن ها را مي پذيرم اما يک مسئله اي هم هست، گاهي در فوتبال شما لازم است من يک چشم خودم را ببندم، در طول اين دو سال هيچ خلافي مرتکب نشدم، به قانون شما و به فرهنگ شما احترام گذاشته ام، تنها چيزي که در مورد من مطرح شد که در مورد آن با هم حرف زديم همين بحث پرخاشگري بود، که لوکا عصباني است، که لوکا پرخاشگر است و ... .
- مي توانستيد با بازيکنان فولاد کمي انعطاف به خرج دهيد، با آن ها با ملايمت و حتي کمي مهرباني برخورد کنيد، اما اين کار را نکرديد.
معني حرف شما را خوب نمي فهمم، من اصولي دارم، يک سري اصول حرفه اي که تغيير ناپذير است. بازيکني که 5 روز بعد از رها شدن از اردوي تيم ملي به اهواز برگشته و بر سر تمرين حاضر نشده را حتما جريمه مي کنم، برخوردهاي من حرفه اي و استاندارد بود. در همه موارد سعي کردم با آن ها منطقي و البته حرفه اي برخورد کنم.
- فرانچيچ بعد از شما در فولاد نتيجه گرفت.
بله، کار بزرگي انجام داد. او مربي متوسطي است، بزرگ و معروف نيست اما تلاش هاي من و وينگو را در يک سال به نتيجه رساند. او همه امکانات را داشت. من به کار او احترام مي گذارم.
- آقاي لوکا! خود شما چرا يک مربي تمام کننده نيستيد. چرا کار مي کنيد، زحمت مي کشيد که يک مربي ديگري بيايد و کار شما را به سرانجام برساند؟
وقتي مي تواني يک کار را تمام کني که همه چيز حرفه اي و منظم باشد. يک سري موانعي بود که نگذاشت آن چيزهايي که در ذهنم دارم قابليت اجرا پيدا کند و به هدف نهايي برسم.
- چه موانعي؟
انرژي من صرف پرداختن به حاشيه ها مي شد، خودم را آن جا هزينه مي کردم، نه صرف فوتبال، نه صرف تيم و وضعيت فني. من حتي بيشتر از مسئوليت خودم زحمت مي کشيدم و از طرفي آن هايي که بايد من را حمايت مي کردند اين کار را نکردند. در اين دو سال تنها سوالي که از من شد اين بود که آقاي لوکا! چقدر فوتبال را مي فهمي؟ اين مسئله براي شما عجيب نيست.
- رابطه شما با مديران باشگاه فولاد و استقلال اهواز حرفه اي بود؟
من حرفه اي برخورد مي کنم. ببينيد، مدير مي تواند به مربي انتقاد کند و با او حرف بزند. اما من يک اخلاق خاصي دارم. اگر ببينم حرف هاي آن مدير با اصول استاندارد من و آن چيزي که در مربيگري به آن اعتقاد دارم سازگاري ندارد، خيلي راحت خداحافظي مي کنم و مي روم.از تصميمات و اعتقادات خودم عقب نشيني نمي کنم.
اما يک چيز را به شما بگويم در فوتبال ايران، مديران نسبت به اسم هاي بزرگ بيش از حد حساسيت دارند و حتي گاهي اين حساسيت به ترس شباهت پيدا مي کند.
اعتقاد خاصي به جوانگرايي ندارند، لفته، زادمحمود، سليماني و بقيه مگر جوان نيستند، مگر در حال حاضر بهترين ها نيستند. جوانگرايي بحث مهمي است.
- شما از اصول استاندارد خودتان حرف مي زنيد و روي آن تاکيد داريد. فرق شما با ديگر مربيان در چيست؟
من تکنيک و تاکتيک را همراه با بازيکن انجام مي دهم، خودم با آن ها مي دوم، دست به سينه کنار زمين نمي ايستم، فعال هستم. راستي چرا از داوران نمي پرسيد که نظرشان راجع به من چيست. همين حالا هم من با آن ها رابطه خوبي دارم. جالب است که بدانيد مربيان ديگر اخراج مي شدند، آن وقت روي اين مسئله تاکيد مي شد که لوکا بداخلاق است و پرخاشگر و ... اين يعني چي؟ يعني اين که دعوا بر سر چيزهاي ديگري بوده است.
- شما در دو سالي که در فوتبال ايران فعاليت داشته ايد هيچ اشتباهي مرتکب نشده ايد؟
چرا. مگر مي شود بدون اشتباه کار کرد و حتي زندگي کرد. حتما اشتباهاتي داشته ام اما يک مساله اي هست. عملکرد من در فوتبال ايران قابل دفاع است اما نمي دانم چرا ديگران که بسيار بيشتر از من اشتباه کردند امروز حتي متهم هم نيستند و کسي سراغ آن ها نمي رود و مدام بر ضد من تبليغ شد.
- با وجود اين مشکلات برگشتن شما به ايران کمي عجيب به نظر مي رسد.
اولا اين که پتانسيل بهتر شدن را در فوتبال شما مي بينم و در درجه بعدي معتقدم سال سوم سال خوش يمني است. سالي که مي توانم با توجه به شناختي که از فوتبال شما طي دو سال گذشته پيدا کرده ام، امسال به عنوان بهتري دست پيدا کنم. حالا من يک سوالي از شما دارم، شما يک مربي بدون سروصدا را مي پسندي که تيمش را به طور خنثي اداره کند يا يک مربي فعال پر سر و صدا که از تمام ابزارها استفاده مي کند تا تيمش را رشد بدهد و مطرح کند؟ در فوتبال شما هيچ مشکلي نيست. اما الان فلان تيم چه چيزي دارد ياد مي گيرد. رشد کردن آن چيزي است که من به دنبال آن مي گردم.
- هم وطن شما يعني برانکو امروز مورد انتقادات شديدي قرار گرفته است.
برانکو نتيجه گرفته است. تيم شما به جام جهاني رفته. اين جا ميليون ها نفر هستند که فکر مي کنند که خب، ما به جام جهاني رفتيم، اين که کار سختي نبود، خود ما هم مي توانستيم تيم را به جام جهاني ببريم.
- اما برانکو به خصوص بعد از صعود تيم ملي به جام جهاني طور ديگري حرف مي زند، حتي پرخاشگري مي کند و البته بعد از عدم نتيجه گيري تيم ملي در دو سه بازي اخير به راحتي دست به توجيه و بهانه جويي مي زند.
برانکو تيم را به جام جهاني برده است. حالا آسايش و آرامش مي خواهد.اما او بيش از حد آرامش دارد. آرامشي که امروز ما را درخصوص بحث عدم نتيجه گيري در جام جهاني و حداقل دفاع از شان فوتبالمان در جام جهاني به شک و ترديد واداشته است.
من يک چيزي را مي دانم. فوتبال خاستگاه چيزهاي جديد است. امروز يک روز تازه است. در فوتبال گذشته معنايي ندارد. امروز بايد حرف براي گرفتن داشته باشي وگرنه که قانون فوتبال مي گويد بايد خداحافظي کني. امروز تيم ملي به جام جهاني رفته است. به نظر من اين مساله باعث غرور بعضي ها شده است و تيم هم به طور قطع با کنار آمدن با اين مسئله دچار افت مي شود. چون ديگر نيازي نمي بينند که مبارزه کنند. من نمي خواهم در مورد برانکو حرفي بزنم يا انتقادي کنم، او همکار من است و مهم تر هم وطن من است.
- اگر شما به جاي فدراسيون بوديد براي بهبود تيمي که نمي تواند حتي يک حرکت ترکيبي هم ارائه دهد، چه مي کرديد؟
(مي خندد) بايد ديد چه معادله اي وجود دارد. ما يک مربي داريم که نتيجه گرفته است و به جام جهاني رفته. از طرفي تيمي داريم که کار گروهي و ترکيبي ندارد. يک سوالي اين جا مطرح مي شود که ما از جام جهاني چه مي خواهيم؟
- اين حرف هايي که گفتيد، همان صورت مسئله هايي است که ما مي دانيم. شما تصميم بگيريد.
تيم ملي ايران يکنواخت بازي مي کند. توجه کنيد، گاهي اوقات زندگي زناشويي هم به طلاق مي کشد، چرا؟ چون طرفين از يک ديگر خسته مي شوند و زندگي روند يک نواختي را برايشان پيدا کرده است. وقتي آدم ها به اين نقطه مي رسند نياز ديگري خود را نشان مي دهد که من اسمش را مي گذارم new face يا چهره جديد.
من سي سال است که با همسرم زندگي مي کنم، او ديگر با ديدن لوکا هيجان زده نمي شود، احساس نشاط نمي کند. معمولا هر دو سال يک بار چهره جديدي در تيم هاي ملي در دنيا معرفي مي شود. البته شايد من چهار سال در يک تيم ملي مربيگري کنم و به من احترام هم بگذارند اما ديگر از آن حس جديد، انگيزه جديد خبري نيست.
- خودتان را بگذاريد به جاي برانكو. فرض كنيد برانكو هستيد. تيمتان بد بازي ميكند. چه ميكنيد؟
من شخصيت متفاوتي با برانكو دارم. روحيات متفاوتي دارم. من شخصيت خودم را ميشناسم، اگر احساس كنم كه حرف تازهاي براي تيمم ندارم ترجيح نميدهم مثل يك كارمند يك ساعتي بيايم و يك ساعتي هم بروم. من در چنين وضعيتي ميگويم، خب، من تا اينجاي كار با شما بودم و خوب هم كار كردم، با هم به هدفي كه داشتيم، رسيدهايم اما از اينجا به بعد ديگر نيستم، ميروم تا چهره جديدي بيايد. كاري كه من در فولاد انجام دادم. ميتوانستم در آن وضعيت، يعني جرياني كه اصلاً موافق من نيست يك طوري كنار بيايم و بمانم تا قهرمان هم بشوم اما اين كار را نكردم، جدا شدم.
-خب، شما خودتان را به جاي برانكو گذاشتيد و گفتيد، ميروم حالا خودتان را به جاي فدراسيون بگذاريد. به طور طبيعي همان تصميم را بگيريد.
وقتي كه احساس كنم، جو مناسبي وجود ندارد. چون من مدير هستم و من هستم كه تصميم نهايي را ميگيرم، پس اگر لازم بدانم حتماً دنبال چهره جديدي ميگردم.
- پس از ديدگاه لوكا، امروز هم رؤساي فدراسيون و هم شخص برانكو دارند اشتباه ميكنند.
چهار سال كار كردن زمان زيادي است. ديگر طرفين جذابيتي براي يكديگر ندارند. الان طوري شده كه بحثهاي تئوريک براي بازيكنان تيم ملي چندان جذابيتي ندارد و حركت، شور و هيجان تازهاي را در آنها ايجاد نميكند و اين به همان بحث يكنواختي و عدم استفاده از چهرههاي جديد برميگردد.
اين نظر من است، شايد يكي نظر ديگري داشته باشد اما درنهايت آن مديريت است كه تصميم ميگيرد، چون برد و باخت در كارنامه مديريتي او ثبت ميشود. به نظر من هر دو، سه سال يك بار نياز است كه يك چهره جديد و به عبارتي خون تازهاي در يك تيم معرفي يا تزريق شود.
-آقاي لوكا! سعي داريد چه تصويري از فوتبال مدرن كه در ذهن داريد بسازيد.
چطور بگويم، شلوغ، شلوغ، سروصدا. من ميگويم در فوتبال بايد سروصدا باشد، شلوغي باشد، يكنواختي خستگي ميآورد. شما خسته ميشوي، مربي بايد فعال باشد در غير اين صورت سازنده نيست، سازندگي صورت نميگيرد. فوتبال انرژي است، در ذات هر آدمي وجود دارد.
- تيم ملي ما چطور بايد بازي كند. به تبعيت از كدام مكتب فوتبالي، چه سبكي؟
اينجا باخت خيلي آزاردهنده است. فوتبال شما خيلي تاكتيكي نيست. مربيان به خاطر نتيجه گرفتن طوري بازي ميكنند كه فقط نبازند. در غير اين صورت خيلي زود عوض ميشوند اما من فكر ميكنم شما بايد مثل فرانسه و انگليس بازي كنيد، تهاجمي و مدرن. مربياني كه اينجا بودند كار را انجام ندادهاند.
- يعني ما با آوردن مربيان كروات دچار اشتباه شديم؟
مريبان اروپايي اينجا راحت نيستند، از بين ميروند. شما بايد با مربيان بالكان يا همان آمريكاي جنوبي كار كنيد.
- اما ما براي اينكه پيشرف كنيم بههر حال بايد خود را با شرايط سخت هماهنگ كنيم؟
چه هماهنگي؟ چه تطبيقي؟ وقتي بازيكن دير ميآيد سر تمرين و من جريمهاش ميكنم همه به من انتقاد ميكنند.
مربي اروپايي اصلاً تحمل اين چيزها را ندارد اما مربي اسپانيايي و ايتاليايي هم به درد شما ميخورد. با اين طرز تفكري كه اينجا حاكم است، اين مربيان موفق خواهند بود.
- كرواتها در فوتبال ايران جواب ميدهند؟
كروات هم مربيان خوب دارد و هم مربيان بد. بايد مربيان باتجربه و بزرگ را بياوريد، نه فقط براي تيمملي بزرگسالان، بلكه براي تيمهاي پايه هم مربيان بزرگي بياوريد كه بتوانند به خوبي رشد كنند اما اينجا يك شرايط خاصي هست كه من آن را نميفهمم، بازيكن با تأخير ميآيد، ميگويم كجا بودي؟ ميگويد، براي همسرم رفته بودم خريد كنم. خب، من چه بايد بكنم. عصباني ميشوم، بايد هم بشوم اما آنها چه ميگويند؟ ميگويند: اين آقا ديوانه است.
به ميرزاپور ملي پوش مي گفتم چرا دير آمدي؟ مي گفت کار داشتم. برخورد مي کردم مي گفتند لوکا ديوانه است.
ساعت 10 قرار داريم، بازيكن ساعت 11 ميآيد. وقت ناهار خوردن است اما بازيكن خوابيده. ميگويم براي ناهار خوردن يك ربع زود در سالن غذاخوري باشيد، ميگويند، اين مرد ديوانه است. ساعت پنج تمرين داريم، من ميگويم ساعت چهار و نيم سر تمرين حاضر باشيد كه ماساژ شويد، بانداژ بكنيد و به تمرين فكر كنيد، ميگويند، لوكا ديوانه است. اما در اروپا بازيكن خودش ساعت چهار سر تمرين حاضر است.
- اين حرفهاي شما بيانگر يك واقعيت تلخ است. اينكه در فوتبال ما مدير و بازيكن دستشان توي دست همديگر است و مربي از بازي اينها خارج است. در تيمملي ما اين مسأله هست. مربي يا به بازيكن وابسته است، مثل... و يا به مدير وابسته است. يعني مربي بايد به خدمت يكي از دو تا دربيايد. در فوتبال اروپا چنين چيزي اصلاً بوده است؟
در بالكان چنين چيزي بوده است اما در اروپا نه. آنجا مدير، بازيكن و مربي يك مثلث هستند. مدير در رأس كار و مربي و بازيكن در كنار هم. در ضمن آنجا تيمها دولتي اداره نميشوند، به شكل خصوصي كار ميكنند.
- يعني راه اصلي خصوصيشدن است؟
راه اصلي؟ نه، چون خصوصي هم مشكلات خودش را دارد. چون پول از خودش است، هركاري دلش ميخواهد انجام ميدهد. متأسفانه الان اگر مثلاً شش مربي در كنار هم كار ميكنند، طرز تفكر يكديگر را نميشناسند، من فكر ميكنم شايد يك روزي لژيونرهاي شما بتوانند طرز تفكر حرفهاي را وارد فوتبال شما بكنند.
- بزرگترين دغدغه يك مربي چه چيزي است؟
ارنج. مربي روي ارنج خيلي حساس است. متأسفانه در ايران به انواع مختلف و از طريق كانالهاي مختلف در اين كار دخالت ميكنند.
- در تيمملي ما برانكو اين مشكل را دارد؟
به نظرم برانكو زيادي دموكرات است، گاهي اوقات ايجاب ميكند كه كمي ديكتاتور باشي، برانكو هم همين طور، كمي بايد ديكاتور باشد.
- به نظر شما جاي مبعلي امروز در تيمملي خالي نيست؟
اشكالاتي دارد اما به نظرم بازيكن خيلي خوب است. در فولاد فوقالعاده مؤثر بود، هفتاد درصد قهرماني فولاد بود اما در تيم ملي جايي ندارد. اشتباه است. بايد بازي كند.
- اما دو سال پيش زماني كه مبعلي در تيمملي خوب و مؤثر بازي ميكرد خود شما چندان به او ميدان نميداديد؟
بله. چون در فولاد از خودش تحرك و انگيزه نشان نميداد، حس مشاركت خوبي نداشت.
- خب، آقاي لوكا! چرا دوباره به ايران آمدهايد.
دو، سه باشگاه براي همكاري ابراز تمايل كردهاند. براي مذاكره با آنها به ايران آمدهام. بالاخره به اين فوتبال برميگردم.
- از تيمهاي ليگ برتري پيشنهاد داريد؟
بله. ظرف هشت روز آينده مشخص ميشود بايد ديد چه اتفاقي ميافتد.
- شايعه حضورتان در پرسپوليس تا چه حد جدي به نظر ميرسد؟
پرسپوليس حداقل سي هزار تماشاگر ثابت دارد.اگر به اين تيم بروم يقين دارم كه موفق ميشوم. پرسپوليس تيمي است كه فقط از او قهرماني ميخواهند.
- در اين خصوص با شما صحبتي شده است؟
به طور غيرمستقيم صحبتهايي مطرح شده است.البته بگوويچ و سابقه او شايد برايم يك زمينه خوب و مساعدي را ايجاد نكرده باشد اما من تمام سعي خودم را به كار ميگيرم. پرسپوليس و تيمهاي مثل آن فرهنگي شبيه رئال يا بارسلونا را دارند، بايد برنده شوند، قهرماني يك «بايد» محسوب ميشود من خوشبين هستم.
مصاحبه کننده : مهدي ربوشه