آفتابنیوز : پس از انتخابات مجلس هفتم، نگاه هر دو جناح اصلاح طلب و اصولگرا به انتخابات رياست جمهوري معطوف شد و رقابت هاي زودهنگام انتخاباتي كليد خورد. علت اين تعجيل در ورود به فضاي انتخابات چه اهدافي را دنبال مي كرد؟ شروع فعاليت زودهنگام انتخابات از طرف اصلاح طلبان كنش بود و از طرف اصولگرايان يك واكنش به نظر مي رسد چون اصلاح طلبان احساس مي كردند كه استراتژي اصولگرايان در نهمين دوره انتخابات رياست جمهوري مشابه انتخابات مجلس هفتم مبتني بر سياست چراغ خاموش، موتور روشن خواهد بود براي اين كه اصولگرايان را وادار كنند كه چراغ را روشن كرده و به شفاف سازي برنامه هاي خود بپردازند انتخابات زودهنگام را آغاز كردند. اصلاح طلبان به ارائه چهره هاي صوري در حوزه انتخابات پرداختند تا با واكنش هايي كه از جانب اصولگرايان نسبت به آن حركات ابراز مي شود و با كمك رسانه هايشان به سمت استراتژي مورد نظر حركت كنند و تقريباً پس از طي چند ماه موفق شدند با خريد عكس از يك عكاس از گردهمايي 27 آذر اصولگرايان و چاپ آن در روزنامه ها به اهداف، جامه عمل بپوشانند.
منظور همان همايش «گامي نو» بود؟ بله.
يعني اگر اصلاح طلبان، اصولگرايان را به واكنش وا نمي داشتند شما همان استراتژي موتور روشن، چراغ خاموش مبتني بر معرفي چهره هاي غيرحزبي را دنبال مي كرديد؟ بله دقيقاً.
ولي لاريجاني، ولايتي، احمدي نژاد و رضايي و توكلي همه جزو چهره هاي منتسب به جناح راست اند؟ اولاً اينها چهره هاي شاخص جناحي نيستند. آنان عضو شاخص يك تشكل اصولگرا نبودند. البته مطرح شدن اينها در حوزه سياسي يك موضوع بود و اين كه برنامه ريزان اصولگرايان چه كساني هستند بحث ديگري بود كه بنا نبود خيلي روشن و شفاف شود.
از ابتداي طرح مباحث انتخاباتي، سرنوشت رقابت ها و آرايش سياسي گروه ها به ورود برخي چهره ها گره خورد. هاشمي رفسنجاني از چهره هايي است كه با ورود به عرصه انتخابات توان تأثيرگذاري و تغيير شرايط رقابت هاي انتخاباتي را دارد. بيشتر تحليل ها بر اين منطق استوار است كه بيشترين حوزه اثرگذاري كانديداتوري هاشمي بر جناح اصولگراست و وي توان تغيير معادلات در جناح اصولگرا را داراست. شما اين تحليل را تا چه ميزان منطبق بر صحت مي دانيد؟ اصولا مشي جناح اصولگرا رقابت با هاشمي در حوزه انتخابات نيست. برخي مواقع شرايط مثل انتخابات مجلس است كه افرادي را در كنار ايشان مطرح مي كنند، اما اگر انتخاب منحصر به يك نفر باشد خصلت اصولگرايان اين نيست كه با يك ركن نظام بخواهند رقابت كنند. رقابت هايي كه در گذشته بوده، چندان جدي نبوده بلكه درون جرياني بوده است، به عبارتي صرفاً براي گرم شدن بازار انتخابات بوده و هيچ گاه رقابت جدي را شاهد نبوديم. به واقع رغبت زيادي نيز به اين رقابت ها نيست. فعاليت انتخاباتي اصولگرايان در حوزه سياسي كشور منهاي هاشمي موضوعيت مي يابد و با وجود هاشمي موضوعيتي نخواهد داشت.
ولي برخي گروه هاي نوپاي جناح اصولگرا با كانديداتوري هاشمي مخالفت كرده و مايل به حضور وي در انتخابات نيستند. از ديگر سو در صورت نامزدي هاشمي در انتخابات همين جريانات به رقابت با او خواهند پرداخت؟ طبيعتاً امكان حمايت جامع از كانديدايي كه در مقابل هاشمي باشد وجود نخواهد داشت. ممكن است روندهاي سابق كه در رقابت هاي صوري شكل گرفت انجام شود ولي رقابت ها به حداقل خواهد رسيد.
انتقادات جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي از دوران سازندگي و اصلاحات و نطق هاي پيش از دستور مجلس مبني بر پيشنهاد هاشمي به نيامدن به صحنه، رقابت هاي صوري يا حداقلي است؟
در اين كه جمعي از اصولگرايان انتقاداتي به عملكرد گذشته هاشمي دارند ترديدي نيست، ممكن است همان انتقادات در طيف اصولگراياني كه موضعي در برابر هاشمي نمي گيرند نيز وجود داشته باشد. اينجا بحث مصالح نظام مطرح است. در چنين شرايطي عده اي از اصولگرايان معتقدند: پرداختن به آن انتقادات با توجه به اين كه هاشمي ديگر آن هاشمي هشت سال گذشته نيست و تغييرات فراواني در نگرش ها و عملكرد وي ايجاد شده است چندان جايز نيست. بايد ديد كه شرايط آينده چه اقتضائاتي دارد و برنامه ايشان در آينده چيست. آن مقدار اختلافاتي كه در بين اصولگرايان پديد خواهد آمد، بحث تازه اي نيست. در دوره دوم رياست جمهوري هاشمي كه ايشان كانديدا بود از همين افرادي كه الان مورد حمايت آبادگراني و ايثارگراني هستند مانند توكلي با هاشمي رقابت كردند ولي در همان حدي كه رأي آوردند، بيشتر از آن زمينه اجتماعي نداشتند. لذا فكر نمي كنم شرايط تغيير چندان گسترده اي پيدا كند. مهمتر از جريان اصولگرايان نظرسنجي هايي از داخل جامعه است كه عده اي كه معتقد به آمدن فرد جديد و مخالف استفاده از نيروهاي گذشته هستند جمعيت بالايي را تشكيل مي دهند كه بايد مورد توجه قرار گيرد. خواست عمومي نشان مي دهد كه مردم دنبال چهره اي نو و تقريباً غير از افرادي هستند كه در گذشته بوده اند و اين امر ايجاب مي كند كه اين خواست افكار عمومي نيز در تصميم گيري لحاظ شود.
اين چهره هاي جديد داراي چه مشخصاتي هستند. آيا چهره هايي كه سابقه مديريت يك حوزه كوچك را داشتند ولو اين كه عملكرد موفقيت آميزي هم داشتند براي تصدي مكان رياست جمهوري مناسب اند يا اين كه منظور چهره هايي است كه سابق بر آن در دولت هاي قبلي حضور داشتند؟ منظور از چهره هاي جديد اين است كه در گذشته در قسمت رياست جمهوري نبوده باشد وگرنه اين كه ما به تجربه افراد حاضر در دولت محتاجيم. كسي كه در دولت فعاليت مي كند مجبور است به لحاظ كاري با كليه مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و بين المللي آشنا باشد و هرچه در اين زمينه اطلاعات فرد بيشتر بوده و در متن رشد و پيشرفت و گرفتاري هاي نظام باشد اين تجربه براي سمت هاي اجايي مفيدتر است. لذا ما يكي از ويژگي هاي مدير و مدبر بودن براي رياست جمهوري را بايد سابقه مديريت اجرايي فرد در پست هاي حساس كشور بدانيم. وي در حوزه اجرايي بايد مديريت موفق مجموعه اي را برعهده داشته باشد تا توان مديريت تجربه بزرگتري را اثبات كند.
شنيده شده كه شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب غير از معرفي اين پنج كانديدا در حال مطالعه كانديداتوري افراد ديگر و به اصطلاح معرفي كانديداي دقيقه 90 است. اين موضوع در شوراي هماهنگي تا چه حد جدي است؟
تاكنون فقط پيشنهاد شده كه افراد جديدي مطرح شوند ولي هيچ نشانه اي از اين كه اين موضوع در شوراي هماهنگي بررسي شده و تصميمي اتخاذ شده باشد مشاهده نشده است.
در صورت طرح چهره هاي جديد، سرنوشت اين پنج كانديدا چه خواهد شد. مضاف بر اين كه اگر چهره جديدتري هم مطرح نشود باز به قول آقاي ولايتي از اين پنج كانديدا چهار نفر به صورت مستقل در انتخابات شركت مي كنند؟ به طور طبيعي طي مدتي كه اين پنج كانديدا ميدان برايشان باز شده تا ديدگاه هاي خود را در معرض افكار عمومي جامعه قرار دهند به يك سري طرفداراني رسيده اند كه بعضاً اين طرفداران آنها را مطلق مي پندارند و بعضي ها هم تمايل خودشان را به آنها اعلام كرده اند كه اين تمايلات در نظرسنجي هاي به عمل آمده كاملاً مشهود است. اعتقاد ما بر اين است كه ستادها و عناصر دست اندركار هر كدام از نامزدها كه برنامه ريزي انتخابات را برعهده دارند و در نهايت به جمع بندي خواهند رسيد كه پايگاه اجتماعي ثابت هر كدام از نامزدها چند درصد از جمعيت را دربر مي گيرد. در آن زمان نمودارهايي از نظرسنجي ها ترسيم مي شود كه اين طرفداران مي توانند وزن كانديداي خود را مورد بررسي قرار دهند. وقتي كه عوامل نامزدها به اين جمع بندي رسيدند كه درصد پايگاه اجتماعي نامزدشان در حدي كه بتواند به تنهايي در جامعه رأي بياورد نيست، يقيناً به نفع فرد داراي درصد پايگاه اجتماعي كنار خواهند رفت. مگر اين كه نيت شان اين باشد كه آرا خرد شده و به اصطلاح رأي اصولگرايان شكسته شود.
در هر صورت احتمال كانديداتوري فردي از طيف اصولگرايان كه فرد مورد اجماع نيست بسيار زياد است؟ مردم در رأي دادن تقريباً آگاهانه عمل مي كنند. تعداد كساني كه رأي شان را به صندوق كسي بيندازند كه احتمال انتخابشان ضعيف خواهد بود بسيار اندك است. مردم بر كانديدايي كه احتمال ايجاد اجماع بر آنها نيست معمولا سرمايه گذاري آرا نمي كنند. بنابراين ما يقين داريم كه براساس نظرخواهي ها تمركز آرا روي نامزد اصلي دو جناح خواهد بود و بقيه درصد بسيار ناچيزي رأي می آورند.
تمركز آرا روي نامزد اصلي دو جناح مؤيد الگوي انتخابات دو قطبي است. در صورتي كه با ورود هاشمي، فضا شكل سه قطبي پيدا مي كند. كانديدايي از طيف اصولگرايان، كانديدايي از طيف اصلاح طلبان و هاشمي كه طرفداراني در هر دو جناح دارد.
من ظهور يك قطب جديد در صحنه سياسي كشور را بسيار ضعيف مي دانم، چون زمينه ندارد، دو قطبي شدن رأي مردم را هم قبول ندارم، چون قطبي شدن تمايلات سياسي مردم درون نظام چندان مفهومي ندارد. ما رقابت مان درون نظام صورت مي گيرد و در بين دو نوع سليقه و روش كاري دنبال مي شود. اين كه جريان سومي بتواند به سادگي در كشور رشد و نمو يابد احتمال بسيار ضعيفي است. ممكن است همانند انتخابات گذشته جريان سومي باشد كه منتسب به طرفداران حسن رضايي بودند. ولي با همه تلاشي كه در سطح كشور داشتند كانديداي انحصاري نتوانستند بفرستند چه در مجلس و چه در رياست جمهوري. در شرايط كنوني فقط ائتلافات است كه پاسخگوست، چه ائتلاف دوم خرداد و چه ائتلاف اصولگرايان، اين دو ائتلاف هستند كه رقابت اصلي را در صفحه سياسي كشور مي توانند رقم بزنند بقيه نه از پايگاه اجتماعي كافي برخوردارند و نه به مصلحت گروه هاي سياسي است كه با اين تحليل غلط انتحار سياسي كنند.
فرض بگيريم اصلاح طلبان با معين يا كروبي وارد عرصه شدند و هاشمي نيز با پشتيباني گروه هاي از هر دو جناح (ميانه روها) به ميدان رقابت ها وارد شود، در این صورت جريانات نوپاي اصولگراياني با چهره هايي مانند توكلي يا احمدي نژاد به ميدان مي آيند. پس فضا كاملاً سه قطبي خواهد شد؟ جرياناتي كه ميزان آراي شان در حد 10 الي 15 درصد باشد قطب تشكيل نمي دهند. ممكن است جرياني بيايد و دو ميليون هم رأي بياورد ولي دو ميليون رأي نمي تواند خود را به عنوان يك قطب تلقي كند. اين كه مثلا آقاي توكلي در دور دوم هاشمي چهار ميليون رأي آورد را بخواهيم يك قطب كنيم در مقابل 16 ميليون رأي به هر حال جرياناتي هستند كه داراي تفكرند و به تناسب موقعيت دموكراتيكي كه براي آنها ايجاد شده مي توانند در انتخابات شركت كنند. اينها نامزد خودشان را دارند و مي توانند به مشاركت هرچه بيشتر مردم كمك كنند.
رقابت اصلي در انتخابات ميان كدام نامزدها خواهد بود و از چه جرياناتي؟ رقابت بين ائتلاف دوم خرداد و اصولگرايان خواهد بود. از شواهد پيداست كه رقابت اصلي ميان آقاي كروبي و لاريجاني صورت خواهد گرفت.
پس هاشمي چه؟ با اين تعبیر شما معتقديد هاشمي در انتخابات شركت نمي كند؟ تاكنون ما هيچ شواهدي مبني بر تمايل ايشان به حضور در انتخابات پيدا نكرديم. طبيعتاً اگر ايشان بيايد رقابت تغيير مي يابد.
در صورت حضور هاشمي آيا لاريجاني از حوزه كناره گيري مي كند؟ آنچه كه تقريباً از مجموع ديدگاه ها برمي آيد اين است كه اصولگرايان در مقابل هاشمي وفاق ندارند. به عبارتي نه در حمايت از هاشمي اجماع دارند و نه در رقابت با وي. بنابراين با آمدن هاشمي اصولگرايان امكان معرفي كانديداي مستقل نخواهند داشت و توان اين كه بتوانند كانديداي مورد وفاق ارائه دهند وكانديداي آنها در حوزه بماند نخواهد بود.
شما به موقعيت دموكراتيك جهت شركت تمام گروه ها در انتخابات با معرفي كانديداهاي مختلف اشاره كرديد. يكي از اين كانديداها مصطفي معين است كه از پشتيباني جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بهره مند است. با اين وجود احتمال رد صلاحيت وي چندي است كه در محافل شنيده مي شود. حال اگر وي رد صلاحيت شده و طرفداران وي امكان حضور فعالانه در انتخابات را نيابند به اصل مشاركت حداكثري مردم لطمه نمي زند؟
شوراي نگهبان قانوناً موظف به مصلحت انديشي نيست بلكه بايد از لحاظ قانوني صلاحيت فرد را احراز نمايد. اصلاً كاري به اين كه اين عملش موجب چه شرايطي در كشور مي شود و چه عكس العمل هايي به دنبال خواهد داشت نبايد داشته باشيد، چون اصلا كار اين نهاد نيست. تشخيص مصلحت نظام در دستگاه ديگري صورت مي گيرد. شوراي نگهبان موظف به تشخيص مصلحت نيست. اين كه با تأييد يا رد فردي زمينه براي مشاركت مردم در انتخابات فراهم كنيم ملاكي است كه قانون براي شوراي نگهبان مدنظر قرار نداده است. بنابراين ما از شوراي نگهبان نبايد توقع داشته باشيم كه براساس مصالح سياسي اظهارنظر كند، مگر اين كه از حكم حكومتي چنين برداشتي كند يا حكم حكومتي تصميم خود را بر مبناي آن بگيرد.
در اين صورت تكليف اين گروه ها كه در ائتلاف كروبي- لاريجاني نمي گنجد چيست؟ اگر معين تأييد صلاحيت نشود جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي بيرون از دايره ائتلاف قرار خواهند گرفت؟ اين كه واقعاً دوم خرداد روي كروبي به توافق نرسيده باشد چنين چيزي را قائل نيستيم. انتخاب معين يك تاكتيك است و آنها براي اين كه در نهايت به كروبي برسند يا به كسي كه رأي بيشتري در افكار عمومي جامعه داشته باشد توافق لازم را كرده اند و آمادگي اين را دارند كه هر كدام از اين افراد كه در شرايط آينده رأي بالاتري داشت به صورت متمركز از او حمايت كنند. آنها منتظر معرفي كانديداي اصلي اصولگرايان هستند. اگر كانديداي اصولگرايان مشخص شود آنها به تناسب آن و با توجه به پايگاه اجتماعي كه نامزدشان دارد روي آن متمركز خواهند شد.
به هر طريق به شرايط پيچيده ايران در عرصه ديپلماتيك، انتخاب كانديداي جناح ها علاوه بر آن كه محصول تصميم دروني است متأثر از وضعيت خارجي نيز خواهد بود. در چنين شرايطي معرفي كانديدايي كه توان تقابل با طوفان هاي خارجي را داشته باشد جز ملاك هاي تعيين كانديداي اصلي خواهد بود. به نظر شما كانديداهاي موجود توان كنترل اين وضعيت پيچيده را دارند؟ فكر نمي كنم نامزدهايي كه اكنون در حوزه سياسي مطرح هستند كم تجربه تر يا ناپخته تر از خاتمي سال 76 باشند. روز اول كه خاتمي انتخاب شد نه سوابق و نه دل و جرأت برخورد با اين بحران ها را داشت ولي تصميم گيري در عرصه مسائل بين المللي به شكل جمعي است و پشتوانه مردمي و نظام دارد و چارچوب هاي خاص خودش را دارد. لذا خيلي نگران اين مسأله نيستيم ولي همه افراد موجود را شجاع تر و پردف و جرأت از خاتمي مي بينم.
بحث از خاتمي شد، آقاي ترقي، تلقي شما از خاتمي سال 83 و تفاوت اين تلقي با آنچه در سال 76 مي پنداشتيد چيست؟ در حال حاضر چگونه به خاتمي مي نگريد؟
ما آقاي خاتمي را عنصري از درون نظام و ما متعهد به آن و فرزند حوزه ودين دار مي دانستيم و مي دانيم كه به تناسب شرايط خاص اجتماعي و سياسي كه پس از دوران سازندگي در كشور پديد آمده بود خاتمي تنها كسي بود كه مي توانست مديريت كشور را به دست بگيرد.
ولي مشي خاص ايشان در موضع گيري هاي دوپهلو در صحنه سياسي موجب شد كه جريان فكري و اجتماعي كه به ايشان اميد بسته بود طي دو دوره با شيب ملايم به سمت نگرش هاي شفاف بعدي ايشان گرايش پيدا كند. مثلا ايشان اول آزادي به مفهوم مطلق را بيان كرد و سپس اين آزادي مقيد به اسلام و قانون شد. اصلاحات در ابتدا به صورت كلي اعلام شد، بعداً اصلاحات مبارزه با فقر، فساد و تبعيض شد. در ابتدا جامعه مدني را مطرح كردند سپس جامعه النبي بيان شد. بنابراين نقشي كه خاتمي براي اصلاح مسير جريان پديد آمده در دوم خرداد دنبال كرد نقش موفقي بود. امروز اگر ما شاهد گرايش مردم به سمت اصولگرايان هستيم شايد نتيجه اين باشد كه حركتي كه مي رفت تا به سمت تقابل با نظام سوق پيدا كند به سمت حمايت از نظام تغيير جهت داد.
ولي خاتمي همواره از وجود موانع بر سر تحقق برنامه هاي خود گلايه كرد و حتي بحث هر 9 روز يك بحران را مطرح كرد كه مسلماً جهت پيكان اين شكايت ها به سمت جريانات طيف اصولگرا متوجه است؟
شما آن مفاهيم را جزو همان مفاهيم دو پهلو فرض كنيد. اگر آقاي خاتمي به موانع سر راهش اشاره مي كند منظورش فقط موانع بيرون از دولت و مجموعه دوم خرداد نبود. مجلس ششم، اعضاي دولت و جبهه مشاركت كم براي ايشان مانع تراشي نكردند. بعضي اوقات ايشان صراحتاً از كساني كه دنبال دموكراسي آمريكايي هستند توپيده است. برخي ها مي خواستند ايشان را در برابر نظام و اسلام قرار دهند ولي خاتمي زير بار نرفت، اينها مانع تراشي هاي مختلفي بود كه مدام صورت مي گرفت. ايشان داشت آن جرياني را در يك جاده خاكي هدايت مي كرد تا به جاده اصلي بياورد. اصولگرايان نمي توانستند آن جاده خاكي را به عنوان جاده اصلي نظام تصور كنند و اين مخالفت ها سرانجام به نفع خاتمي بود و موجب تأثيرپذيري بيشتر ديدگاه هاي ايشان در بين طرفدارانش شد. اگر اصولگرايان به صورت كامل از خاتمي حمايت مي كردند نمي توانست اين جريان تأثير بگذارد و خاتمي حتي از جانب هوادارانش طرد مي شد.
به عنوان سؤال پاياني، خاتمي را اگر بخواهيد در يك عبارت توصيف كنيد، آن عبارت چيست؟ سياستمدار حافظ صفت.