آفتابنیوز : آفتاب: عصر شانزدهم آبان ۱۳۸۹ مرد ۳۰ سالهای به نام «داریوش» که میوهفروش بود مقابل مغازهاش در محله سکینه بانوی ورامین کشته شد. پس از نمونهبرداریهای لازم، پیکر کاردآجین «داریوش» با هماهنگی قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد و رسیدگی به ماجرا در دستور کار پلیس آگاهی ورامین قرار گرفت. تحقیق میدانی شواهد نشان میداد مرد میوهفروش با دیدن دعوای خیابانی، میانجیگری کرده بود که پرونده زندگیاش با خون بسته شد. در آن بین پسر ۲۵ سالهای به نام «احسان» تحت بازجویی قرار گرفت: من و دوستم «سعید» با هم در خیابان شوخی میکردیم که او از کوره در رفت. ناگهان «سعید» چاقو کشید و به من حمله کرد. مرد میوهفروش با دیدن آن صحنه، میانجیگری کرد اما «سعید» با چاقو به پهلویش زد.
با اطلاعاتی که «احسان» به کارآگاهان ارائه داد تلاش برای ردیابی «سعید» آغاز شد. در حالی که سه سال از جنایت گذشته بود «سعید» در تهران بازداشت شد و با دیدن مدرکهای دادگاهپسند، جنایت را گردن گرفت. پس از بازسازی صحنه جرم، کیفرخواست صادر و به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در نشست رسیدگی به این ماجرا که به ریاست قاضی «نورالله عزیزمحمدی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان تهران، کیفرخواست را خواند. سپس پدر «داریوش» که قیم سه نوه خردسالش است در جایگاه ویژه ایستاد و با اشاره به «سعید» گفت: این مرد، پسرم را بیرحمانه کشت و فرزندانش را یتیم کرد. به هیچ قیمتی رضایت نمیدهم.
نوبت دفاع به مجرم که رسید ابراز پشیمانی کرد: اصلا «داریوش» را نمیشناختم و هیچ خصومتی با او نداشتم. عصر شانزدهم آبان ۸۹ در حالی که کنترل اعصابم را از دست داده بودم چاقو کشیدم. نمیدانم چطور شد که چاقو به پهلوی «داریوش» خورد. باور کنید نمیخواستم او را به قتل برسانم. «سعید» ادامه داد: وقتی شنیدم مرد میوهفروش جان سپرده، ترسیدم و به غرب کشور فرار کردم اما حتی یک روز هم آب خوش از گلویم پایین نرفت. در شرایطی که از عذاب وجدان رنج میبردم به تهران برگشتم و ناغافل دستگیر شدم. حالا جز ابراز پشیمانی، حرف دیگری ندارم.
اواخر هفته گذشته، هیات قضایی به اتفاق آرا «سعید» را به قصاص نفس (اعدام با طناب دار) محکوم کرد. رای تا ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی است.
محمد قاسمی، عضو هیاتعلمی دانشگاه درباره راهکارهای کاهش خشونت در جامعه میگوید: این شرایط نیاز به ابزارهای متفاوتی دارد. اولین رکن خانواده است. کسی که در خانهای امن تربیت شده باشد در جامعه هم به دنبال امنیت است و با دیگران به ملایمت برخورد میکند اما اگر این فرد در کانون خانواده با رفتارهای خشن بزرگ شده باشد، طبیعی است که او همین رفتار را نسبت به همنوعان و بهویژه زیردستان خود در جامعه انجام دهد و زنجیره خشونت میان افراد خشن در جامعه تکمیل شود و افزایش یابد.
وی اضافه میکند: غیر از آن، وقتی خود فرد رشد میکند و بهخصوص وقتی از معارف دینی بهره میگیرد، کارها را به خدا واگذار کرده و عصبانیت او در چارچوب مهار شده براساس تقواست و به خود اجازه نمیدهد خشم خود را هرگونه که نفس از او میخواهد انجام دهد، که در مجموع تربیت اجتماعی و فردی بر خودکنترلی او اثرگذار است.
به گزارش فرهیختگان، دکتر «قاسمی» معتقد است برخی از عصبانیتها و خشمها ریشه در نارساییهای اجتماعی و اقتصادی دارند. ماندن طولانیمدت در ترافیک جادهای یا کنار آمدن با مشکلات معیشتی و نداشتن رضایت از زندگی و نبود تعادل میان هزینهها و درآمدها میتواند زمینهساز ناآرامی و روانپریشی افراد باشد.