پس از طرح مجدد بخشی از خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی در رسانهها در مورد موافقت امام(ره) با پیشنهاد حذف شعار مرگ بر آمریکا و شوروی در رسانههای دولتی که بهار سال 1362 در کتاب خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده بود، در حالی که انتظار میرفت موافقان و مخالفان به طرح مکتوب دیدگاههای خویش بپردازند و قاطبه مردم هم با رصد نظرات هر دو طرف، به نتایج خوبی برسند، ناگهان عدهای محدود با شیوه همیشگی هیاهو، سر رسیدند و چنان فضا را آلوده کردند که دلسوزان جامعه و مردم، باز هم عطایش را به لقایش بخشیدند.
آفتابنیوز : آفتاب- رضا سلیمانی: در این مقال، به هیچ وجه بر آن نیستیم که به شیوه ایجابی یا سلبی به قطع یا تداوم این شعار بپردازیم، بلکه میخواهیم گوشهای از پرده تجاهل و تغافل را کنار بزنیم و ببینیم چگونه عدهای میخواهند با «گلآلود کردن آب» ماهی مراد خویش را بگیرند.
در خبرها، مصاحبهها، مقالات، توضیحات و یادداشتهای فراوانی که حول این موضوع طی دو سه هفته اخیر در فضای رسانهای کشور بر زبانها و قلمها بود، یک واقعیت مطلق، مکتوم ماند و اتفاقاً همین کتمان که از جانب موافقان، سهوی و از جانب مخالفان عمدی بود، باعث شد که این موضوع، همچنان ابتر بماند و آن، جایگاه راوی این خاطرات پس از نقل آنها در ذهن، زبان و قلم منتسب آن خاطرات، یعنی امام راحل است.
راوی این خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی است که در خاطرات سیاسی سالهای 62 و 63 در چهار مورد و به قرار ذیل به «شعار مرگ بر آمریکا» اشاره کرده است:
1- 16 فروردین 1362 «... احمد آقا تلفن کرد و اطلاع داد، امام با پیشنهاد قطع شعار «مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی» از رسانههای دولتی موافقت کردهاند و پذیرفتهاند که بگویند به امر امام قطع شده است.»
2- 20 فروردین 62 «... ظهر احمد آقا آمد. اعترافات تودهایها را به ایشان دادم که بخوانند و به اطلاع امام برسانند. قرار شد از طرف امام رسماً به صداوسیما ابلاغ کنند که [شعار] مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی را که در شعارهای مردم میآید، حذف کنند و دوستان دیگر هم موافقند.»
3- 1 اردیبهشت 62 «... جلسه شورای مرکزی حزب [جمهوری اسلامی] داشتیم. درباره دستور امام برای حذف شعارهای مرگ بر آمریکا و «مرگ بر شوروی» بحث داشتیم که شیوه حذف آن - به صورتی که عکس العمل بدی نداشته باشد- انتخاب شود.»
4- 14 تیر 63 «... [آقای امام موسوی] نماینده شوشتر هم آمد و پیشنهاد قطع شعار مرگ بر آمریکا و شوروی را میداد. گفتم به طور اصولی تصمیم گرفتهایم، امام هم موافقت کردهاند، ولی منتظر فرصت هستیم.»
موضوع هر 4 خاطره، قطع و حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شوروی» (که به صورت توأمان در شعارهای سراسری مردم گفته میشد) است و نه فقط شعار مرگ بر آمریکا، آن هم قطع این شعار مرکّب از رسانههای دولتی و رایو تلویزیون و نه حذف آن از ادبیات سیاسی مردم در تظاهرات و راهپیماییها و مناسبتها.
مخالفان حذف این شعار برای انکار این خاطرات و اثبات حقانیت خود!! به جای یافتن مستندات در نزدیکترین نزدیک، به دوردستها استناد میکنند و فراوان تکرار میکنند که «چون امام(ره) سه سال، چهار ماه، پنج هفته و شش روز، پس از تاریخ این خاطرات، سخنانی در مذمت آمریکا فرمودهاند، پس راوی خاطرات یعنی «آیتالله هاشمی رفسنجانی» حفظ امانت نکرده است!!
هرچند پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار امام(ره) به عنوان یک مرجع رسمی به منتقدین، متقن و محکم بود و تأکید داشت که «موضوع پیشنهاد حذف شعار مرگ بر شوروی به طور اخص و کل شعار (مرگ بر امریکا و شوروی) از صداوسیما و رسانههای دولتی در آن زمان با توجیهات منطقی فراوان و از کانالهای مختلف به دفتر امام(ره) و به حضرت ایشان منعکس شده است و در آن تردیدی نیست»، اما متأسفانه در برنامهسازیهای صداوسیما که شاهد بازپخش آن در همه بخشهای خبری و از همه شبکهها بودیم، این پاسخ روشن، مورد تحریف و تفسیر ناجوانمردانه قرار گرفت و در رسانههای مکتوب و فضای مجازی طیفی خاص به آن دامن زده شد و میشود.
در پاسخ به تردیدافکنان، دفتر حفظ و نشر آثار امام(ره) آنان و جامعه را به استعلام از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران دعود کرد تا واقعیت را بشنوند و در تفاوت نقل خاطرات از سوی آیتالله هاشمی رفسنجانی، با کسانی که سخن امام را یا با واسطه شنیدهاند و یا یکی دو بار دیدهاند، به خوبی گفت: «قطعاً موقعیت گوینده خاطره و منصبی که در تناسب با موضوع خاطره داشته است، خصوصاً از حیث میزان و نوع ارتباطش با امام برای مخاطب تعیینکننده است. بدیهی است بین ادعا و خاطره مربوط به مسائل مهم حکومت و نظام، از زبان فردی که شاید در تمام عمرش و یا دوران بعد از پیروزی انقلاب، به خاطر شرایط سنی، علمی، اجتماعی و یا تفاوت در مشرب سیاسی، دیداری با امام نداشته و اگر مطلبی را نقل میکند، با واسطه است و همچنین کسی که احیاناً تمام ارتباطش با امام منحصر به یکی دو دیدار کوتاه عمومی و یا خصوصی میباشد، با خاطرات کسی که در زمره نزدیکترین یاران و اصحاب امام خمینی، قبل از سال 42 تا زمان رحلت امام است، کسی که احکام متعددی از بنیانگذار نظام در حساسترین مقاطع و مسائل نهضت و انقلاب و بعد از انقلاب داشته، کسی که نماینده امام در شورای عالی دفاع و جانشین فرمانده کل قوا در دوران جنگ بوده و کسی که در پیام حضرت امام در جریان ترور نافرجامش جمله منحصر به فرد: «هاشمی زنده است چون نهضت زنده است» آمده و کسی که در هفته، گاه چندین نوبت با امام دیدار داشته و در حوادث مهم انقلاب و عملیاتهای مهم دوران جنگ، روزانه و حتی ساعت به ساعت از طریق فرزند حضرت امام و اعضای دفتر امام با رهبر کبیر انقلاب ارتباط داشته و به خاطر همین ارتباط مداوم و وثیق، منزلش در مجاورت منزل امام بوده و جدای از اقتضای مناصب و نمایندگیها و مأموریتها، رفت و آمد خانوادگی با حضرت امام داشته است، وضعیت خاطرات چنین شخصیتی در قیاس با مواردی که اشاره شد، کاملاً متفاوت است.»
واقعیتی دیگر که متأسفانه به آن توجه نشده و یا نمیخواهند توجه کنند، احکام کتبی و سخنان محکم و مستدل امام راحل(ره) درباره آیتالله هاشمی رفسنجانی در همان مقطع است که ثابت میکند آیتالله هاشمی رفسنجانی، تا آخر عمر بابرکت حضرت امام، امین ایشان در نقل سخنان بوده است.
به عنوان مصداق، اولین مورد، موضوعی است که آیتالله هاشمی رفسنجانی نقل میکند: «در سالهای آخر عمر شریف امام(ره) نامهای را بدون اینکه تایپ نمایم به امام دادم، چون نمیخواستم کسی از محتوای آن خبر داشته باشد و در آن نامه، مواردی را یادآوری کردم که حضرت امام(ره) خودشان در زمان حیاتشان حل کنند.»
بسیاری از تریبونداران و صاحبان رسانه، وقتی چنین اظهارنظری را از آیتالله هاشمی رفسنجانی شنیدند، با کمال تعجب و به دور از اخلاق و ادب سیاسی که برگرفته از حقد و کینه دیرینه آنان است، گفتند: هاشمی حرفهای خود را، به نامهای استناد میکند که وجود خارجی ندارد. الحمدلله در فضای کنونی، در بیانیه دفتر نشر آثار امام مشخص شد که: «چنین نامهای نوشته شده است. اصل دستخط این نامه خصوصی 4 صفحهای که به تاریخ 4 فروردین 1366 میباشد، در بایگانی اسناد مؤسسه نگهداری میشود. موضوع این نامه درخواست آقای هاشمی از امام برای حل چهار مشکلی است که نوشتهاند اگر حل نشود، در آینده مشکلات بزرگی برای انقلاب خواهد داشت: اول، دوگانگی نیروهای نظامی و چندگانگی نیروهای انتظامی. دوم، مشخص نبودن مرز سنتهای شرعی با سنتها و عادات عرفی. سوم، ابهامات در سیاست خارجی و رابطه با دولتهای بزرگ خصوصاً آمریکا. چهارم، نواقص و ابهامات موجود در قانون اساسی. در ادامه همین مسئله چهارم، ایشان ده موضوع را به عنوان مشکلاتی که تجدیدنظر درباره آنها در قانون اساسی را پیشنهاد دارند، برشمردهاند.»
امام راحل که در طول عمر مبارک خویش، با هیچ کس رودربایستی نداشتند و با قائم مقام خویش به خاطر طرح مسائل داخلی، برخورد آن چنانی کردند، مطمئناً با آیتالله هاشمی رفسنجانی هم علیرغم همه علاقهای که به ایشان داشتند و با عنوان «هاشمی عزیز» خطابش میکردند، رودربایستی نداشتند و اگر آنگونه که این روزها، بعضی از منتقدین و مخربین میگویند، امام از طرح موضوع «حذف شعار مرگ بر آمریکا در رسانههای دولتی» برآشفته میشدند، صراحتاً موضع میگرفتند، کمااینکه در موضوع بحث ولایت فقیه در نماز جمعه صراحتاً نظر خود را بیان فرمودند. منتقدین، به این واقعیت تاریخی توجه ندارند که اتفاقاً پس از تاریخ نقل این خاطرات است که امام در سخنرانیهای متعدد و احکام گوناگون به ترفیع جایگاه آیتالله هاشمی رفسنجانی میپردازند.
تا قبل از آن، آیتالله هاشمی رفسنجانی به قول حضرت امام، همه مقامها را از مردم داشت (کتاب امام و هاشمی رفسنجانی، صفحه 50) و پس از آن است که برای تثبیت بیشتر انقلاب و تداوم آرمانهای آن در دفاع مقدس و مسائل سیاسی و فرهنگی، مطالبی در تأیید آیتالله هاشمی رفسنجانی بیان کردند که به بعضی از آنها در ذیل اشاره میشود:
1- منتقدین پاسخ دهند اگر امام راحل، تفکرات آیتالله هاشمی رفسنجانی در سیاست خارجی را باعث تضعیف روحیه رزمندگان در جبهه میدانست!! چرا در 30 بهمن سال 1362، یعنی
- به قول حضرات، به ویژه مستندسازان غیرمنصف رسانه ملی!!- چند ماه پس از آن نقل قول، ایشان را «به سمت فرماندهی ادامه عملیات والفجر یک منصوب فرمودند؟! (صحیفه امام، جلد 18، صفحه 355)
2- در تاریخ یازدهم آذر ماه سال 1363، یعنی تقریباً پنج ماه پس از تاریخ چهارمین نقل قول، علاوه بر شخصیت حقوقی آیتالله هاشمی رفسنجانی که رئیس قوه مقننه بود، با عبارت «علاوه بر کلیه افراد ستاد فرهنگی و رؤسای محترم قوه سهگانه» چرا امام راحل ایشان را به عنوان «عضو ستاد انقلاب فرهنگی» برمیگزینند؟! (صحیفه امام، جلد 19، صفحه 111)
3- در سالهای بعد و در فضای غبارآلود انحلال حزب جمهوری اسلامی که گروهی مانند بعضی از افراد و حتی چند نفر عیناً همان افراد که این روزها ادعای ذوب در امام را دارند و درصدد انتقام از یاران مخلص و دیرین امام هستند، امام راحل در تاریخ 11 خرداد 1366 در پاسخ به نامه مشترک آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی و پس از موافقت، تأکید میکنند «لازم است تذکر دهم که حضرات آقایان مؤسسین محترم حزب، مورد علاقه اینجانب میباشند.» (صحیفه امام، جلد 20، صفحه 276)
4- در 17 بهمن 1366 وقتی امام میخواهند فرمان تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام را صادر فرمایند، در کنار اسم شش شخصیت حقیقی، از آیتالله هاشمی رفسنجانی نام میبرند. (صحیفه امام، جلد 20، صفحه 415)
5- در دوم خرداد 1367، بینظیرترین حکم انتصابی امام(ره)، یعنی «جانشینی فرماندهی کل قوا» آن هم با قید «با تمام اختیارات» برای آیتالله هاشمی رفسنجانی صادر میشود و نکته جالب این حکم، جمله پیشنهادی آیتالله خامنهای به امام است که «با توجه به همه جوانب، به نظر اینجانب، تنها فرد مناسب برای تصدی این مسئولیت مهم، جناب آقای هاشمی رفسنجانی است. (صحیفه امام، جلد 21، صفحه 56)
6- امام در آخرین ماههای حیات طیبه خویش، وقتی به فکر بازنگری قانون اساسی میافتند که اتفاقاً از موارد پیشنهاد آیتالله هاشمی رفسنجانی به ایشان در نامه دستنویس مورخ 4/1/1366 میباشد، با جمله «من نیز مدتها قبل در فکر حل آن بودم» شخصیت حقیقی و حقوقی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را به عنوان عضو آن هیأت برمیگزینند. (صحیفه امام، جلد 21، صفحه 364)
7- مگر بارها از زبان بزرگان نظام نقل نشده است که امام راحل در آخرین روزهای حیات مبارکشان دست آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی رفسنجانی را در دست یکدیگر گذاشتند و فرمودند تا شما دو نفر با هم باشید انقلاب اسلامی نیز بیمه خواهد بود.
علاوه بر موارد فوق که نمونههای بسیار فراوان دیگری نیز وجود دارد، ولی در حوصله این مقال نیست، نظرات امام راحل(ره) درباره ویژگیهای فراوان علمی، اخلاقی، سیاسی، فرهنگی آیتالله هاشمی رفسنجانی است که به عنوان نمونه در جملات ذیل مشهود است:
- اینطور نبود که منباب اتفاق یک کسی مرحوم مطهری را ترور کند یا مرحوم مفتح را یا آقای هاشمی را یا آقای خامنهای را یا مرحوم بهشتی را... مسئله یک مسئله تنظیم شده بود و هست. (صحیفه امام، جلد 15، صفحه 15)
- بدخواهان باید بدانند هاشمی زنده است، چون نهضت زنده است. (صحیفه امام، جلد 7، صفحه 495)
- اینان با این تلاش احمقانه، نمیتوانند انقلاب اسلامی را ترور کنند، نمیتوانند شخصیت انسانی- اسلامی مطهری و هاشمی [رفسنجانی] را ترور کنند. (همان مآخذ)
- من به آقای هاشمی [رفسنجانی] - فرزند برومند اسلام- تبریک میگویم که در راه هدف تا نزدیک شهادت پیش رفت. (همان مآخذ)
- سلامت و ادامه خدمت ایشان [حجتالاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی] را از خدای تعالی خواستارم. (همان مآخذ)
- خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصارطلب بودند و میخواستند [آیتالله] بهشتی و [آیتالله] خامنهای و [هاشمی] رفسنجانی و امثال اینها را از صحنه خارج کنند. (صحیفه امام، جلد 14، صفحه 519)
- من آقای هاشمی [رفسنجانی] را بزرگ کردم. (صحیفه امام، جلد 15، صفحه 200)
و آیا رهبری معظم انقلاب در جریان انتخابات ریاست جمهوری در سال 76 در پای صندوقهای رأی نفرمودند: «هیچ کس برای من هاشمی نمیشود؟» و یا در خطبههای نماز جمعه سال 88 آن تعابیر بلند و شیوا را در مورد شخصیت ایشان بکار نبردند؟
حال سؤال اساسی این است که منتقدان مخرب و افراطیهای پرکینه و بغض را چه میشود که با بهانه و بیبهانه، شخصیت انقلابی، مبارزاتی، علمی و دینی آیتالله هاشمی رفسنجانی را به راحتی زیر سؤال میبرند و در هیاهو و شانتاژهای سیاسی و مصونیت کامل، هر کس در هر جایگاه و با هر سن و سالی به خود اجازه میدهد به این شخصیت مورد اعتماد و اطمینان امام و رهبری توهین کند و در واقع انتقام رأی مردم در انتخابات اخیر را از آیتالله هاشمی رفسنجانی بگیرد؟!
حسن ختام این گفتار را سخنان آن پیر روشن ضمیر قرار میدهم که در تاریخ 8 شهریور 1365 در دیدار مسئولین کشوری فرمودند: «ما در حال محاصره هستیم، همه دنیا دستهاشان، قلمهاشان بر ضد ماست، حالا خود ما هم بنشینیم هی هر که هر چه دلش میخواهد بگوید، این صحیح است آیا؟ من امیدوارم که آقایان هم در گفتارشان مثل آقای خامنهای و آقای رفسنجانی نصیحت کنند همه را که یک قدری در امور تجدیدنظر بکنند.» (صحیفه امام، جلد 20، صفحه 130)
*مدیرکل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام