آفتابنیوز : آفتاب: محمد درویش در خبرآنلاین نوشت: جایی در ایالت راجستان، در منطقهی جنب بیابانهای مرکزی و شمال باختری هندوستان موسوم به kanina، درختی میروید که از آن تعبیر به درخت بخشش کردهاند. لابد یادتان هست که در برخی از آبادبومهای راجستان، مردمی زندگی میکنند که هنوز به میمنت تولد هر نوزاد دختر، یکصد و یازده اصله نهال جدید بر شمار درختان سرزمینشان میافزایند ...
این عکس را که مینگری، درمییابی که چرا مردمان آن دیار برای دوام زایایی مادر طبیعت، اینگونه حرمت مادران فردا را گرامی میدارند و قدومشان را با فرشی سبز و پربرکت مزین میسازند ...
و باز یادم میافتد به پژوهشی که در سالهای نخست دههی گذشته توسط گروهی از دانشمندان هندی انجام شد و طی آن، دریافتند که ارزش متوسط خدماتی که یک درخت 50 ساله به زمین و زمینیان ارایه میدهد، معادل 200 هزار دلار است. مقایسه کنید با این سند که مسئولین سد گتوند برای پرداخت خسارت به مردم به آن استناد میکردند و دقت کنید که بهای درختانی که به زیر آب دریاچه سد رفته و خفه میشدند را فقط معادل ارزش هیزم یا میوهی آنها در نظر میگرفتند و تمام! در صورتی که درختان دستکم 35 خدمت غیربازاری دیگر چون تولید اکسیژن، ترسیب کربن، جلوگیری از فرسایش خاک، افزایش نفوذ آب در خاک، آشیانسازی، تعدیل اقلیم و ... ارایه میدهند.
صبح امروز اما این پرسش را از خوانندگانم پرسیدم که شما چه حسی را از تماشای این درخت تجربه میکنید؟ پاسخها اغلب مثبت و انرژیبخش بود ... یکی میگفت: یاد بهشت افتادم؛ آن دیگری تعبیر به رؤیا میکرد؛ سومی میگفت: پناهگاه و دیگران تعابیری چون: یک حس خوب، سبز، خنک، عالی، فوقالعاده، بیغم، صفا و یکدلی، بی غل و غشی، زیبایی، آرامش واقعی، اصالت، حس زندگی و ...
چه کسی میتواند ارزش این خدمات را به زبان رایج اقتصاد امروز، کمی کند؟ پیشتر در ماجرای گوسفندها هم به سایهسار درختان پرداخته بودم که لابد یادتان هست! نیست؟
حال نگاه کنید به این تصویر در قلب منطقه حفاظت شده دنا و ببینید که چگونه صدها اصله بلوط را به جرم قرار گرفتن در مسیر عبور یک خط لوله گاز ریشه کن کردهایم و آنگاه درمییابیم که تازه مسیر را هم اشتباه رفتهایم!
فکر میکنید اگر در جامعهی امروز سایهسار بخشش، رؤیا، یکدلی، صمیمیت، ایثار، آرامش و خلاصه همهی حسهای خوبی که به آدم نشاط و شور و سرمستی میدهد، در حال کاهش است، ناشی از چیست؟
آیا به قول دکتر محمد متینیزاده عزیز، نباید از هنگامهی وداع درخت ترسید و به خود لرزید؟
باور دارم
که پیش از آمدن تبر
یک احساس
شاید درحجم چند پرنده
روی شاخههایش
آرام میگیرد
و او را
برای وداع آخر
آماده میکند
باور دارم
که نجابتش
تنهاش را
رامشانه به زمین مینشاند
و هیچ شکایتی را
به آفریدگارش نمیبرد
که چرا
قلبی برای جنگ،
پایی برای فرار
و ابزاری برای دفاع ندارد
فقط باور ندارم
آن همه ریشه
و آن همه ریززنده عاشق
به این زودیها آرام شوند
و خاک
به این زودیها گرم