آفتابنیوز : آفتاب: هنگامی که نامی از زلزله بم به میان آورده میشود، همگان به یاد کشتهها، مجروحان، شهر خشتی از هم پاشیده و دست آخر یاد چادرهای سفید و قرمز هلالاحمری میافتند که وظیفهاش امدادرسانی در زمان حادثه است. اما کمتر کسی پای صحبت و درد و دل امدادگرانی مینشیند که روزها و هفتههای متمادی، عمر خود را در مناطق زلزلهزده گذراندهاند. امدادگرانی که حالا با گذشت 10 سال با اینکه عنوان میکنند که سیستم مغزیشان به گونهای طراحی شده که خاطرات بد از یادشان برود، اما با گذشت دقایقی، چنان 10 سال پیش را یادآوری میکنند که گویی چند هفته پیش حادثه بم رخ داده است.
امدادگران آن روزهای جمعیت هلالاحمر در بم که این روزها برای خود استادی تمام عیار شدهاند را به راحتی و تنها با چند پیامک پیدا کردیم. پای صحبتشان که مینشینی دنیایی از حرفهای ناگفتهای دارند که با گذشت ده سال همچنان میخواهند که ناگفته بماند؛ امدادگرانی که تقریبا در همه حوادث بزرگ کشور از جمله زلزله رودبار، قائن، طبس و... شرکت داشتهاند و با آزمون و خطا و پا گذاشتن روی خرابههای خانهها، یاد گرفتند که چگونه به مردم کمک کرده و مجروحان را زنده از زیرآوار بیرون بکشند.
حسین اشرفی که از 10 سال پیش تاکنون معاونت امداد و نجات جمعیت هلالاحمر همدان را بر عهده دارد، در مورد حضورش در زلزله بم میگوید: پنجم دی ماه سال 82 در جلسهای که با حضور تمامی روسای شعب همدان تشکیل شده بود، حاضر بودم که پسرم در تماس تلفنی عنوان کرد که زلزلهای در بم رخ داده و با توجه به نوع ریشتر اعلامی، به تمامی روسای حاضر پایگاهها اعلام کردم که احتمالا امدادگران همدانی نیز برای کمک اعزام خواهند شد.
وی با بیان اینکه پس از اتمام جلسه، اعلام کردند که تعداد زیادی از امدادگران و دانشجویان همدانی برای اعزام به مناطق زلزلهزده، پشت در جمعیت ازدحام کردهاند، گفت: ما به حضور افراد آموزش ندیده نیازی نداشتیم و بارها این مطلب را به دانشجویان عنوان کردیم. اما پس از چند لحظه متوجه شدیم که دانشجویان در حرکتی اعتراضی مبنی بر عدم اعزامشان ضمن کوبیدن پای بر زمین، سرود "یار دبستانی من" را میخواندند که با تمامی اصرارها مبنی بر اعزامشان؛ به صورت شبانه با جمعی از امدادگران به مناطق زلزلهزده اعزام شدند.
اشرفی با اشاره به ترافیک 15 کیلومتری جادههای اصلی منتهی به بم، گفت: کلیه محورها به علت هجوم مردم به بم بسته شده بود و گره ترافیکی ایجاد شد که به هیچ عنوان باز نمیشد و به همین دلیل از بیراهه وارد شهر بم شدیم.
او در حالی که چند دقیقهای مکث میکند، در مورد جنازههای مانده در کنار آوار و آتشهای مردم مانده از لرزش زمین سخن میگوید و با بیان اینکه در پنج روز اول، سازماندهی و فرماندهی منسجمی در تمامی زمینهها در بم وجود نداشت، گفت: در روزهای اول، فرماندهی و مدیریت در بم قفل کرده بود و به صورت سلیقهای و تشخیص فردی، کار پیش میرفت.
وی با بیان اینکه ساعتی پس از وقوع زمین لرزه، دکتر نوربالا (رییس وقت جمعیت هلالاحمر) و مرحوم دفتری (رییس وقت سازمان امداد و نجات جمعیت هلالاحمر) با بالگرد، خود را برای مدیریت امداد به منطقه رسانده بودند، گفت: پس از چند روز تصمیم گرفته شد که بم، تقسیم شده و امدادرسانی آن بین استانهای مختلف پخش شود که بر همین اساس شهرستان بم به 14 قسمت تقسیم و تکه چهاردهم نیز به هلالاحمر همدان رسید.
وی با بیان اینکه دبیرکل وقت از هلالاحمر همدان خواست که اردوگاهی در منطقه 14 برپا کنند تا نسبت به انتقال مجروحان که در بیمارستانها بستری شده بودند، اقدام شود، گفت: با کمک امدادگران، اردوگاه 3000 نفری به نام «سینا» برپا شد که مورد بازدید رییس وقت صلیب سرخ جهان قرار گرفت.
اشرفی با بیان اینکه اردوگاه سینا در سطح کشور نمونه شد، گفت: علاوه بر تجهیز این اردوگاه به کلینیک، داروخانه، شهربازی و ... آب شرب لولهکشی، نانوایی، دستشویی بهداشتی و حمامهای صحرایی نیز در این اردوگاه نصب شد و با کمک NGOها نیز کتابخانهای برای مردم زلزلهزده ایجاد شد و حتی پا را فراتر گذشته و اجازه دادهایم تا مردمی که هنری دارند، برای عرضه آن، به اردوگاه وارد شوند؛ به گونهای که دورهگردهایی در روزهای خاص به اردوگاه وارد شده و «بازار اردوگاه» را در مرکز آن دایر کرده و اجناس خود را به مردم میفروختند.
وی که چندان دل خوشی از مدیریت بحران زلزله بم ندارد، میگوید: مدیریت در بم به خصوص در روزهای اول دچار بحران شده بود و خیل عظیم مردم و تجمع بیش از حد نیروی آموزش ندیده، خود سبب ایجاد بحران شده بود.
اشرفی که معتقد است بحران مدیریتی بم بر اساس تجمع بیش از حد منابع انسانی رخ داده بود، گفت: در بم افرادی وجود داشتند که تعداد زیادی از اعضای خانواده و فامیل خود را از دست داده و به عنوان تنها عضو یک خانواده بزرگ زنده مانده بودند و در حالت شوک و بیمیلی قرار داشتند؛ این افراد میلی به دریافت امکانات نداشتند، اما ما شاهد بودیم تعداد زیادی از افراد درخواست غذا و پوشاک میکردند که در زلزله حضور نداشتند و این حضور بیش از حد مردم، مانع اصلی کمکرسانی به زلزلهزدگان بود.
وی نبود اطلاعات مالکیتی و جمعیتی را یکی دیگر از چالشهای بم عنوان کرد و گفت: عدم وجود اطلاعات سبب شد که هلالاحمر بیش از اینکه بخواهد به زلزلهزدگان سرویس دهد، باید شکم افراد غیر را سیر میکرد و این در حالی بود که اگر اطلاعات کافی در مورد جمعیت و هر خانواری وجود داشت، میتوانستیم بسیار بهتر بم را پوشش دهیم.
معاون امداد و نجات جمعیت هلالاحمر همدان که در زلزله بم حضور داشت، با اشاره به آشفتگی بم، گفت: قبل از زلزله بم طرح جامع امداد و نجات به تصویب رسیده بود که در این طرح تعیین تکلیف شده بود که چه سازمانی در چه حادثهای و در چه زمانی باید وارد شود. اما آنچنان بم مردم و مسئولان را آشفته کرد که هیچکس یادی از پروتکل و طرح جامع امداد و نجات نکرد.
وی با بیان اینکه اتفاق بم خاص بود، گفت:مسئولان ما نتوانستند از حادثه بم درس عبرت بگیرند، چرا که جای سئوال است حالا پس از گذشت 10 سال از بم، چند کتاب تخصصی در مورد نقاط ضعف و قوت مدیریت بحران بم نوشته شد.
در بم چه اتفاقی افتاد که کل ایران درگیر آن شد؟ و زلزلهای که میتوانست با امکانات چند استان پوشش داده شود، نه تنها حادثه ملی اعلام شد، بلکه آسمان بم روی تمام کشورهای دنیا منهای رژیم غاصب اسرائیل باز شد و از حالت ملی به بینالمللی بدل شد؟
اشرفی با طرح این سئوالها که در بم چه اتفاقی افتاد که کل ایران درگیر آن شد؟ و زلزلهای که میتوانست با امکانات چند استان پوشش داده شود، نه تنها حادثه ملی اعلام شد، بلکه آسمان بم روی تمام کشورهای دنیا منهای رژیم غاصب اسرائیل باز شد و از حالت ملی به بینالمللی بدل شد؟ گفت: جای سئوال است که چه اتفاقی افتاد که یک حادثه ملی با حضور امدادگران بیش از 18 کشور پوشش داده شد و باید بازنگری عمیقی در مورد حادثههای دیگر داشته باشیم و زوایای پنهان بم را بشکافیم تا چراغ راه مدیران آینده شود.
وی با بیان اینکه از زمان زلزله بم تاکنون کارهای بسیار بزرگی در کل کشور در حوزه تجهیزات نوین، طراحی عملیاتهای واقعی و ... صورت گرفته است، گفت: ورود ابزار و تجهیزات مدرن همچون GPS، GIS، بیو رادار، افزایش تعداد سگهای جستجو و نجات، همه محصول بم است و مسئولان پس از این زلزله فهمیدند که چشم بسته نمیشود حوادث را کنترل کرد.
به گزارش ایسنا، پای درد و دل امدادگران حاضر در بم که مینشینی، بیشتر صحبت از مدیریت بحرانی میشود که خود بحران آفرین بود. با این حال عبد خداوندی که آن زمان ریاست ستاد تخلیه زلزله بم را بر عهده داشت و 10 روز اول در فرودگاه بم وظیفه انتقال مصدومان به شهرهای دیگر را بر عهده داشت، میگوید: زمان اعزام من در شهرستان قم در حال برگزاری کلاسهای «آواربرداری» بودم تا اینکه اعلام شد که برای اعزام به بم، به تهران بازگشته و نهایتا با دو چراغ برق سیار با هواپیمای نظامی C130 نیروی هوایی به بم اعزام شدم. اما پس از پیاده شدن از هواپیما، با صحنه عجیبی روبرو شدم. تعداد زیادی از مجروحان که از چهرهشان مشخص بود که برخی از آنان تازه از زیرآوار بیرون کشیده شدهاند، در محوطه باند فرود نشسته بودند و منتظر هواپیمایی بودند تا آنها را به بیمارستانهای شهرهای دیگر منتقل کنند.
وی با اشاره به قطعی برق بم، گفت: با کمک امدادگران دیگر، چراغ پرژکتوری که برای پرواز، گازوئیل آن را تخلیه کرده بودیم را با هزار بدبختی و کشیدن گازوئیل از یک اتوبوس روشن کردیم و تازه بعد از روشن شدن چراغ متوجه عمق فاجعه شدیم. چرا که تعداد زیادی از مردم مجروح در باند فرود، تجمع کرده و حتی تعداد زیادی از مجروحان در سالن فرودگاه جان خود را از دست داده بودند.
عبد خداوندی که سابقه حضور در ستاد تخلیه جنگ، زلزله رودبار و طبس را دارد ، در پاسخ به چگونگی امدادرسانی به مردم زلزلهزده، گفت: اگر منظور از امدادرسانی، اشباع کردن منطقه از امکانات است، ما توانستیم بم را ساماندهی کنیم و این در حالی است که امکانات آن زمان ما چیزی از حالا کم نداشت. اما نکته قابل توجه در بم، نبود اطلاعات بود.
وی که در زمان زلزله بم ریاست ستاد تخلیه را بر عهده داشت نیز با اشاره به سخنان همسنگری دیگرش (اشرفی) میگوید که بر اساس آخرین سرشماری در بم، 90 هزار نفر زندگی میکردند که اگر در زلزله 30 هزار نفر آنها کشته شده و 15 هزار نفر نیز مجروح شده باشند، ما باید به 45 هزار نفر امدادرسانی میکردیم. اما هلالاحمر در بم 225 هزار نفر را پوشش دادیم!بر اساس تمامی استانداردهای جهان، هلالاحمر تنها 45 روز باید برای کمکرسانی اقدام کند. اما هیچکس در این چند سال از خود نپرسید که چرا عملیات هلالاحمر در بم، دو سال طول کشید!
وی با بیان اینکه هر کسی هوس میکرد بم را ببیند، میتوانست وارد این شهر شود، گفت: تا به کی میخواهیم در یک حادثه به صورت هیجانی کار کنیم؟ و جای تعجب است که اعزام نیرو در بم مرا به شدت اذیت میکرد، چرا که انگار سازمانها و حتی خود هلالاحمر در یک مسابقه اعزام نیرو شرکت کرده بودند و از آنجایی که من در فرودگاه بودم، از روز چهارم بلا استثناء، امدادگران را برمیگرداندم، چرا که سیر کردن شکم 40 هزار نفر نیرو کار آسانی نبود و حتی داستان بدینجا ختم نشد و همه کسانی که در فرودگاه بودند، از هلالاحمر درخواست غذا میکردند.
عبد خداوندی که این روزها تدریس آواربرداری را پیشه کرده و بازنشسته سازمان امداد و نجات است، با اشاره به بینالمللی شدن زلزله بم، میگوید: نمیدانم کدام نوع دیالوگ مطرح شده و شرایط اطلاعرسانی چگونه بود که یک حادثهای که با توان خود جمعیت هلالاحمر کرمان و سایر استانهای مقیماش حل میشد، بینالمللی شد و راه بم برای تیمهای آموزش ندیده گشوده شد. به گونهای که اتریش 150 امدادگر آموزش ندیده برای کسب تجربه آورده بود و این در حالی بود که آن زمان جمعیت هلالاحمر 80 سالگی خود را جشن میگرفت و ما سابقه طولانی در بحث امداد و نجات داشتیم.
وی با اشاره به تجمع امدادگران آموزش ندیده در بم، گفت: با اینکه بم شهر بود، اما تخریب، تخریب شهری نبود و ما بم را باغ شهر بزرگ میدانیم و با آن حجم آوار، شاهد بودیم که افرادی بدون حتی کفش و لباس مناسب برای امدادرسانی میآمدند و هنگامی که اعتراض میکردیم، میگفتند به ما لباس بدهید تا کار کنیم.
وی با تاکید بر اینکه هنوز نمیدانیم که در حادثه چه کسی باید چه کاری را انجام دهد، گفت: نقض قانون، عدم تمکین و مشکلات فرهنگی سبب شده است که ما هنوز ندانیم که در حادثه باید کار تیمی انجام شود، اما متاسفانه در حادثه هر سازمانی سعی میکند کارت ویزیت خود را پخش کند و بگوید که فلان کار را ما کردهایم و همه دوست دارند که نوک حمله باشند و گل بزنند.
این مدرس امداد و نجات با بیان اینکه در بم امکانات خوبی داشتیم اما مشکل از جای دیگری بود، گفت: متاسفانه اگر 30 هزار نفر در یک حادثه کشته شوند، هیچکس نمیپرسد که چرا این اتفاق افتاد، اما اگر مسئولی به یک کمپ وارد شود و یک حادثه دیده درد و دلی کند، آن موقع باید جوابگوی آقایان باشیم. اما مشکل از جای دیگری است که هیچ کس به آن توجه نمیکند.
وی که ریاست ستاد تخلیه بم را بر عهده داشت و در 10 روز اول در فرودگاه مستقر بود، گفت: در گزارش مرحوم دفتری که ریاست وقت سازمان امداد و نجات را بر عهده داشت، اعلام شد که از شهرستان بم و تابعه، 14 هزار نفر به خارج از بم اعزام شدند که این مسئله تبعات بسیاری دارد. چرا که شما تصور کنید پدر خانواده در یک شهرستان، فرزند در یک استان دیگر و مادر در بیمارستان محلی باشد و این قطعا نه تنها مشکلات بسیاری را در مورد باز پیوند خانواده به وجود آورد، بلکه تاثیرات عمیق روانی بر فرد حادثه دیده گذاشت، چرا که علاوه بر داغ نزدیکان، باید حسرت گم شدن یکی دیگر از اعضای خانوادهاش را نیز میکشید. اما جالب است که بدانید من دست نوشتههای زلزله رودبار، قائن و بم را که کنار یکدیگر گذاشتم، متوجه شدم که تمام اقدامات ما تکرار شده است.
وی با اشاره به نبود کارت تریاژ در فرودگاه بم، گفت: نوک پیکان بم، فرودگاه بود چرا که هر مجروحی را به فرودگاه میآوردند تا از بم برود و این گونه شد که پس از مدتها متوجه شدیم 14 هزار مجروح را از آسمان بم خارج کردهایم و این در حالی بود که حتی کارت تریاژ نداشتیم که شرح حال مصدومان را بنویسیم و گاها از کارتن سرم و ... استفاده میکردیم.
وی با بیان اینکه صلیب سرخ لوکزامبورگ، شاهکار امدادرسانی در زلزله بم را رقم زد، گفت: صلیب سرخ لوکزامبورگ دو هواپیمای بیمارستانی با کادر پزشکی به بم فرستاد؛ به گونهای که مصدومان بد حال که اگر میخواستیم آنها را با هواپیمای معمولی منتقل کنیم، از دست میرفتند؛ با این هواپیما به نزدیکترین استان همجوار منتقل میکردیم.
عبد خداوندی با بیان اینکه یکی از اتفاقات خاص زلزله بم، حضور تیم جراحی فرانسوی بود که جایی برای دایر کردن درمانگاه خود نداشتند، گفت: در زلزله بم آسمان گشوده شد. اما هیچکس فکری به حال مکان استقرار و خوراک افراد خارجی نکرد؛ به گونهای که تیم جراحی فرانسه جایی برای استقرار نداشت و ما مجبور شدیم در انتهای باند فرودگاه، با چادرهای هلالاحمر، درمانگاهی برای این افراد دایر کرده و با هماهنگی با یکی از شرکتهای هواپیمایی، بسته غذایی صبحانه این شرکت را برای خارجیها میفرستادیم که این مسئله سبب شده بود که امدادگران خارجی تصور کنند که جمعیت هلالاحمر ایران چه تشکیلات کترینگی دارد!
وی با بیان اینکه بم صحنه آزمون و خطا بود، گفت: ناگفتهها در بم زیاد است اما گاهی باید اجازه دهیم که این سخنان ناگفته بماند. اما مسئلهای بسیار حائز اهمیت دیگر در بم نقض قانون و تفاوتهای فرهنگی میان سازمانها بود که بسیار آزاردهنده میشد؛ به گونهای که هر سازمانی تلاش میکرد در مسابقه اعزام نیرو و ... برنده شود، اما واقعا چه کسی به درستی عملش فکر کرد؟
شهریار مزیدآبادی که حالا کارشناس امدادونجات، است اما از بعد دیگری در مورد بم سخن گفت.
او میگوید که ما هنوز تجربه یک اتفاق بزرگ در کشورمان را نداریم و علیرغم تکنولوژی، هنوز آماده نیستیم. او میگوید تجربه اتفاقاتی همچون سیچوآن چین، حادثه ژاپن و آمریکا را نداریم و به همین علت اسم حادثه که به میان میآید همه شانه خالی میکنند چرا که همه معتقدند تجربه بم بس است. اما بم یک حادثه شهری نبود و حالا با توجه به آپارتمانهای کلانشهرها، چند بم بر روی هوا داریم و قطعا برخی از مناطق شهری ما از بم بدتر و شلوغتر خواهد بود و از آنجایی که هیچ کداممان تجربه حادثه در شهر را نداریم، نمیتوانیم نظر درستی بدهیم. اما ما تنها هشدار و آگاهی میدهیم، ولی هنوز ساختمان بلندی تخریب نشده که ببینیم امدادرسانی در آن چقدر سخت است.
وی با انتقاد به اینکه در آستانه سالگرد بم، کنفرانس و سمینارها، برنامههای رادیویی و تلویزیونی زیادی در حوزه پیشگیری از زلزله به بهانه 5 دی برگزار میشود، اما پس از آن زلزله در جریان رسانه گم میشود، گفت: بم باید تبلور علم امداد و نجات و زلزله باشد، نه اینکه بهانهای برای اطلاعرسانی شود.
مزیدآبادی با بیان اینکه توقع بر این بود که پس از زلزله بم، شاهد اتفاقات زیادی در حوزه ایمنسازی باشیم، گفت: اما این تجربه در سازمانی به نام «مدیریت بحران» تبلور کرد که آزمایشی فعالیت میکند.
وی معتقد است که عبارت «ببینیم چه میشود» بزرگترین سم امدادرسانی کشور است، چرا که همیشه امیدواریم که زلزلهای در پایتخت و یا سایر کلانشهرهایمان رخ ندهد و این آرزو تنها به آن دلیل است که درک درستی از خطر نداریم.
وی در مورد زلزله بم، به ترافیک جاده بم – کرمان و ترابری هوایی اشاره میکند و میگوید: چه کسی فکر میکرد که ارگی که نشان صلابت شهر بود و 2500 سال به آن خطی نیفتاده بود، در مرکز شهر با خاک یکسان شود و بسیاری از اقدامات پنهان و آشکار گردن هلالاحمر بیفتد و هلالاحمر ماهها پس از پایان ماموریتش، مجبور شود که در بم بماند.
مزیدآبادی با بیان اینکه در شهر بم همه درخواست کننده بودند، گفت: ما در بم با پدیده عجیب امدادرسانی مواجه بودیم؛ به گونهای که در شب دمای هوا 10 درجه زیر صفر بود و حتی داخل سرپناه میلرزیدیم و در روز با 40 درجه فلورانس هوا، شاهد آن بودیم که دمای هوا 30 درجه بالای صفر است اما بالاخره توانستیم با تمامی مشکلات، بم را پوشش دهیم. اما باید متذکر شوم که ما در کلانشهرها، چند بم بر روی هوا داریم که باید فکری به حال آنها اندیشیده شود.
بر یک چشم به هم زدن، 10 سال از زلزله بم گذشت؛ زلزلهای که نه تنها بم، بلکه میتوان گفت کل دنیا را لرزاند؛ زلزلهای که سبب شد درهای آسمان بم بر روی تمامی کشورها منهای اسرائیل گشوده شود. اما حالا پس از 10 سال که به آن روزها مینگریم، میبینیم بم صحنه کارزار امدادگرانی بوده است که نه تنها به جدال با خشم زمین پرداختند، بلکه غصه عدم مدیریت بحران را نیز خوردهاند. مدیریتی که پس از زلزله بم قرار شد سازمان شود اما آزمایشی! و حالا با آنکه دیر شده اما شاید بتوان از زلزلهای که حدود 30 هزار نفر را به کام مرگ کشاند نیز درس عبرت گرفت و یا حتی میتوان خدا خدا کرد که زلزلهای به مانند آن رخ ندهد چرا که اگر رخ دهد، قطعا بسیاری از افراد و سازمانها در امتحان پوشش آن مردود میشوند.
تهیه و تنظیم از خبرنگار ایسنا: مژگان انصاری