کد خبر: ۲۲۵۱۵۳
تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۵۷

اعتدال امام رضا (ع) و شكست خليفه عباسي

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: حجت‌الاسلام  علي عسكري - امام رئوف حضرت رضا عليه‌السلام ولي نعمت ما ايراني‌ها است، سالها است با او زندگي مي‌كنيم. در نهايت خضوع و ادب در برابر بارگاه نوراني‌اش ايستاده و از روي معرفت بر او سلام كرده و در مواردي هم كه كمتر به گناه آلوده هستيم، پاسخ سلام خود را از حضرتش دريافت مي‌كنيم. امامي كه در زيارتش مي‌خوانيم « اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقاميَ وَ تَسْمَعُ كَلامِي وَ تَرُّدُ سَلامي» شهادت مي‌دهم كه تو جايگاه مرا مي‌داني، كلام مرا مي‌شنوي و جواب سلام مرا مي‌دهي با اين حال هميشه صحبت از غربت آن حضرت است به اينكه چه شد آن حضرت با اراده و خواست ظالمانه و شيطاني خليفه از مدينه دور شد و در غربت به شهادت رسيد؟

در پاسخ بايد گفت:
1-    دوران حضور امام رضا (ع) در مدينه دوران طلائي بود. او با استفاده از فرصت پيش آمده بويژه در پنج سال جنگ قدرت فرزندان هارون خليفه عباسي يعني امين و مأمون به نشر معارف اهل بيت عصمت و طهارت همت گمارد و از راه تربيت كادر، نفوذ خودش را گسترش دهد و به قدرت بلامنازعي در مدينه تبديل شود. پس از پيروزي مأمون بر امين، خليفه عباسي احساس خطر كرد. روي همين جهت بود كه با زيركي و نيرنگ خاصي، انتقال وجود مبارك حضرت را از مدينه به مرو و خراسان كه پايتخت خودش در آن قرار داشت طراحي كرد.

2-    مأمون در نامه‌اي خطاب به حضرت نوشت: اي پسر رسول خدا من آگاهم به فضل تو و علم تو و زهد تو و پارسايي تو و مي‌بينم تو را محق‌تر به خلافت از خودم و پيشنهاد مي‌كند حضرت خلافت را بپذيرد ولي حضرت نمي‌پذيرد و چون سياست نرمش شيطاني او در حضرت اثر گذار نشد با تهديد به قتل و از راه زور و اجبار او را به خراسان آورد و گفت: اگر بطور عادي ولايتعهدي مرا نپذيري مجبورت خواهم كرد كه بپذيري و اگر نپذيري گردنت را خواهم زد.

3-    امام رضا عليه‌السلام بنا به وضع پيش آمده از روي اضطرار با شرايطي كه خودش تعيين كرد و مأمون آن شرايط را پذيرفت حسب ظاهر ولايتعهدي را پذيرفت. آن حضرت در پاسخ به سوال يكي از عوامل افراط كه از روي اعتراض گفت: چرا ولايتهعهدي را پذيرفتي؟ فرمود: همچنانكه جدم علي (ع) بيعت را پذيرفت و همچنانكه يوسف پيامبر (ع) كارگزاري پادشاه كافر مصر را پذيرفت و ...

4-    اصرار مأمون به پذيرش خلافت و يا ولايتعهدي امام رضا (ع) بازي سياسي خطرناكي بود كه حضرت از پيامدهاي آن به خوبي خبر داشت. عنوان ولايتعهدي جنگ نرم و حركت شيطاني بود كه مأمون پديد آورده بود او مي‌خواست براي تحكيم خواسته‌هاي نفساني و كسب زعامت و رهبري مطلق خودش بر امت اسلامي، كه لايقش نبود و شرايط آن را نداشت از اعتبار معنوي حضرت خرج كند و بدين خاطر بود كه در روز اول ولايتعهدي حضرت امام رضا (ع) را در كنار خود در كاخ نشانيد و به (عباس) خطيب دربار گفت سخن بگويد و او اعلام كرد: مردم بناچار خورشيد و ماه را در كنار هم لازم دارند تو خورشيدي و اين آقا (امام رضا (ع)) ماه است كه در پرتو و در كنار خورشيد است.

5-    مأمون در بيان فلسفه و دليل انتخاب امام رضا (ع) به مقام ولايتعهدي خودش در نامه‌اي به سران خاندان بني‌العباس مي نويسد: فَاَرَدْنا اَنْ نَجْعَلَهُ وَلّي عَهْدِنا لِيكُون دُعائهُ لَنا – او را ولي عهد قرار داديم تا مبلغ دستگاه خلافت باشد و به عنوان تأييدگر كارهاي ما شناخته شود او در ادامه مي‌گويد: او را از مدينه دور ساختيم و در كنار خود نشانيديم براي اينكه از انقلابيگري رهروان وي بر عليه دستگاه خلافت در امان باشيم و او با اين عنوان مشروعيت خودش را از دست بدهد.

6-    در تقابل با سياست مزدورانه و خطرناك مأمون، حضرت رضا (ع) پس از گذشت چند صباحي از اتفاق ولايتعهدي بطور آشكار در خطابه و سخني فرمود: پروردگارا تو مرا نهي كردي از اينكه خود را به دست خودم به هلاكت بيندازم. وليعهد شدنم همچون يوسف و دانيال از روي اضطرار بود. هيچ عهدي نيست مگر عهد و پيمان تو، ولايتي نيست مگر از پيش تو، پس مرا موفق بدار به اقامه دين خودت و زنده كردن سنت رسولت. زيرا تو مولي و ياري‌رساني. وَ نِعْمَ الْمَوْلي وَ نِعْمَ النصير

7-    حضرت رضا (ع) با استفاده از جايگاه حكومت و ابزار حاكميت بدون اينكه كسي را عزل و نصب كند و يا امتيازي به مأمون بدهد راه ميانه و اعتدال را براي مبارزه سياسي با مأمون پيشه كرد و با سياست‌هاي الهي در برابر تزوير و شيطنت مأمون مكر سياسي او را خنثي كرد و در يك فرايند مثبتي با انجام مناظره هاي علمي و بيان فلسفه احكام به احقاق حق ولايت به معني واقعي كلمه همت گمارد. روشهاي معنوي و روشنگرانه حضرت باعث شد آوازه او شكل جهاني به خود بگيرد و زيرك‌ترين خليفه عباسي را به شكست وا دارد.

8-    پس از خوانده شدن يك نماز باران توسط حضرت و آمدن باران كه نشانگر پيوند عميق آن امام همام با خدا بود، قاطبه مردم دور حضرت حلقه زده و شعار مي‌دادند: (هَنيأ لِوَلِدِ رَسوُل الله) كرامت الهي و بارش باران، مبارك باد بر فرزند رسول خدا (ص). در چنين وضعي يكي از سمپادهاي مأمون خطاب به او گفت: تو با آوردن او به خراسان و وليعهد قرار دادنش قبر خودت را كندي. بر عكس آنچه كه فكر كرده بودي علي بن موسي‌الرضا نه تنها عامل تأييد براي تو نبوده و نيست بلكه مهمترين تهديد براي خلافت و قدرتت محسوب مي‌شود. مي‌بيني كه مردم به جاي تو او را دوست مي‌دارند و به او عشق مي‌ورزند تا آنجا كه عشق به او تا عمق جان مردم ريشه دوانيده است.

9-    اينجا بود كه مأمون تصميم به قتل و شهادت امام رضا (ع) گرفت و سرانجام او را مسموم و شهيد كرد.
اعتدال، ميانه‌روي و تدبير ارزشمند امام رئوف و عالمانه عمل كردن او باعث شكست خليفه عباسي بود. خليفه اي كه دوروئي و نيرنگ را به اوج خودش رسانده بود.
در دغل كاري او همين بس كه خودش بطور مستقيم قاتل حضرت رضا (ع) بود با اين حال شال عزا به گردن آويخته بود و در پشت تابوت جنازه حضرت گريه مي‌كرد و اعلام عزاي عمومي نمود و به زنان محله نوغان اجازه داد تا جنازه حضرت را گل باران نمايند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین