آفتابنیوز : آفتاب- سپهر کیانفر: ریاکاری سیاسی نوعی شارلاتانیزم، تظاهر و بیصداقتی در عرصه سیاست با استفاده از ابزارها، روشها و رفتارهای نامشروع جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومی برای کسب قدرت و جایگاه در راستای اهداف و منافع خود است. به عنوان نمونه یک مسئول یا سیاستمداری که هنگام حاکمیت جناح خود، مدافع برخورد حذفی با منتقدان و مخالفان سانسور است، قاعدتاً زمانی که جناح و طیف فکری وی شکست میخورد، خیلی نباید از وی انتظار داشت که منتقد سانسور و آزادی بیان باشد. در واقع نباید در زمانهای گوناگون، از خود دوگانگی رفتار و دیدگاه نشان دهد. اما چه اتفاقی میافتد که فردی حامی برخورد حذفی با رقبای سیاسی، بهیکباره مدافع سینهچاک آزادی بیان و شعار «ادب مرد به ز دولت اوست» میشود؟ چه میشود که افراد و جریانهایی که خود مسبب ایجاد نابرابری و شکافهای اجتماعی، رواج تهمت و بداخلاقیهای سیاسی، فسادهای مالی، قانونشکنی، رانتخواری و بسیاری دیگر از آسیبها و بحرانها برای جامعه و توهین به کرامت شهروندان بودهاند، اینک حامی دوآتیشه کرامت مردم و نگران از بین رفتن عزت آنها شدهاند؟
اجماع و تنازع دو وجه یک وضعیت سیاسی هستند. در حالت اجماع نیروهای فعال در یک جامعه برای رسیدن به هدف مشترکی با هم همکاری میکنند. در تنازعات سیاسی نیز افراد و گروههایی با اهداف متفاوت به رقابت میپردازند. از ملزومات این رقابت ـ بهخصوص در جامعه دینی و مدعی اخلاقمداری- رعایت اخلاق، انصاف و چارچوبهای مقرر شده در آن عرصه است. اما گاهی، افراد یا جریانهای پیدا میشوند که برای رسیدن به مقاصد خود آداب، قوانین و اخلاق را زیر پا میگذارند. در واقع نزد این افراد هدف وسیله را توجیه میکند. تفاوتی ندارد وسیله چه باشد؛ از هتک حرمت افراد و توهین و برخورد حذفی گرفته تا دروغگویی و ریاکاری سیاسی. ریاکاری سیاسی اختصاص به جامعه ایران ندارد اما به نظر میرسد در سپهر سیاسی و نزد برخی سیاستمداران ایرانی از نقش و جایگاه قابلتوجهی برخوردار است. این مسئله را میتوان بهخوبی در لابهلای مواضع و رویکردهای برخی جریانها و افراد مشاهده کرد.
کسی خواستار سکوت در برابر عملکرد دولت نیست و نمیگوییم که نباید از دولت انتقاد کرد اما اینکه امروز مدافع دیدگاه، رویکرد و عملی باشی که تا دیروز قبولش نداشته و علیه آن مواضع تندی میگرفتی- یا برعکس- نوعی دوگانگی سیاستورزی است. دوگانگی میان مواضع و دیدگاههای حقیقی با آنچه از سر مصلحت و سود شخصی ابراز میشود. برای مثال؛ زمانی که احمدینژاد منتقدان و مخالفان را «خسوخاشاک« و «بزغاله» مینامید، اصولگرایان که سرمست قدرت بودند، چرا به وی رعایت احترام به منتقدان و مخالفان را یادآور نمیشدند که حالا در برابر دولت یازدهم، تازه یاد دموکراسی، تحمل مخالف و آزادی بیان افتادهاند؟ البته مسئله یا وضعیتی که در آن همه گروهها توافق کامل داشته باشند، وضعیت متعارفی نیست. اما آنچه اهمیت دارد، رعایت اخلاق و قوانین توسط جریانها و بازیگران سیاسی است.
برای نمونه کسانی که در طول سالیان اخیر، براساس گرایشهای سیاسی- فکری و منافع جناحی، به تخطئه، تخریب و حذف مخالفان اقدام و از توقیف فلهای مطبوعات جناح رقیب دفاع و منتقدان را به سیاهنمایی متهم میکردند، اکنون شعارهای آزادیخواهانه سر میدهند و مدعیاند دولت فضا را برای منتقدان بسته است. یا همان افرادی که در برابر توزیع سیب زمینی و کالاهای دیگر توسط دولت قبل در ایام نزدیک به انتخابات و فسادهای گسترده، رنجهای معیشتی و افزایش فقر مردم سکوت کرده بودند، اکنون منتقد و مخالف طرح توزیع سبد کالا توسط دولت یازدهم شدهاند. آنها در حالی دولت را متهم به رعایت نکردن «کرامت انسانی» میکنند که خود حامی سیاستها و برنامههای دولتی بودهاند که کشور را دچار بحران کرده است. این افراد و جریانها چگونه میتوانند از کرامت انسانی سخن بگویند، در حالی که عامل ایجاد نابسامانیهای اقتصادی و فرهنگی و تنشهای سیاسی و بینالمللی برای کشور و مردم بودند؟ وقتی دیگران را بهخاطر عملی محکوم میکنیم که خودمان بارها آن را انجام دادهایم، نوعی ریاکاری و تزویر است. دفاع از آزادی بیان، عزت ملی و حقوق مردم بسیار خوب است اما این مصداق ریاکاری سیاسی است که تا دیروز مدافع و عامل توقیف مطبوعات و رسانهها و حامی مسببین وضع فلاکتبار مردم باشی و امروز مدافع آزادی بیان و حقوق مردم.
متاسفانه برای برخی منافع جناحی حکم میکند که هرگونه میخواهند رفتار کنند. وقتی مردم در صفهای دریافت مرغ و دارو و یارانه رنج میکشیدند و در سطوح مدیریتی کشور اختلاسهای گسترده صورت میگرفت، چرا آنهایی که اکنون مدعی دفاع از حقوق مردم هستند، سکوت کرده بودند؟ یا کسی که اخیراً رئیسجمهور را «دروغگو، قسیالقلب و عزتفروش» خطاب میکند، آیا عملکرد گذشته خود در دفاع از دولت احمدینژاد را به یاد دارد؟ بهخصوص آنجایی که اطاعت از احمدینژاد را اطاعت از خدا میدانست و منتقدان دولت -که بعدها حقانیت انتقادهای آنها برای افکار عمومی ثابت شد- را بهتندی مذمت میکرد. تاریخ مسئلهای نیست که بشود بهراحتی آن را پاک یا فراموش کرد. سياستمدار باید در برابر اعمال خود مسئول و پاسخگو باشد. دستکم این افراد و جریانها میتوانند پاسخگوی رفتار گذشته خود باشند؛ درباره سیاستها و برنامههای سالیان اخیر خود توضیح دهند و بگویند که در گذشته اشتباه کردند و بعد از کرامت انسانی و عزت ملی حرف بزنند.
متاسفانه بداخلاقی سیاسی در سالهای اخیر بهشدت در جامعه رواج پیدا کرده است. اوج این بداخلاقیها در جریان انتخابات سال 88 بود. پدیده «بگم بگم» که از دوره احمدینژاد شروع شد و به دنبال آن نفاق، تهمت، تهدید و ترور شخصیت رواج پیدا کرد و کسی را هم یارای مقابله با آن نبود. زیرا جریانی که دولت و ابزارهای اعمال قدرت را در دست داشت، خود متولی این امر بود. حال نیز همانهایی که در سالهای گذشته مروج بداخلاقی سیاسی و فضای تخریبی در سطح جامعه بودهاند، با استفاده از ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارند به رویکرد ناپسند خود ادامه میدهند. این افراد و گروهها بهجای اصلاح رفتار و دیدگاههای خود، با دروغپردازی و ایجاد جنجال و التهابآفرینی، مانع از ایجاد آرامش در جامعه هستند.
منتقدان و مخالفانی که «توافنامه ژنو» را به معنی از بین رفتن «عزت ملی» قلمداد میکنند، آیا میتوانند پاسخ بدهند که دستاورد مذاکرات هستهای در سالهای گذشته چه بود؟ کسانی که اکنون مدام مذاکرهکنندکان هستهای را به مجلس احضار میکنند و مورد پرسش قرار میدهند، چندبار مذاکرهکنندگان قبلی را -که همسو با منافع و گرایش سیاسی آنها بودهاند- به مجلس فراخواندند و از آنها در مورد عملکردشان پرسیدهاند؟ میتوانند پاسخ بدهند که تیم مذاکرهکننده قبلی چند بار مردم را در جریان مذاکرات خود با طرفهای غربی قرار داد؟
هویت سیاسی یک فرد یا جریان ممکن است در گذر زمان و تحت تاثیر عومل مختلف تغییر کند اما این مسئله جدای از بداخلاقی و ریاکاری سیاسی است. عدم ثبات فکری و رفتاری و صداقت سیاسی، باعث ایجاد فضای بیاعتمادی و ناامیدی میان مردم، گروههای سیاسی و دولتها میشود. افراد و جریانهای مختلف بدانند که سیاست باید بر مبنای اخلاق باشد تا پذیرفتنی شود.
بازگشت به فضایی سالم در جامعه اگرچه نیاز به زمان و تلاش فراوان دارد اما بههرحال شدنی است. بهنظر میرسد بايد بيشتر با يكديگر به گفتوگو بپردازيم تا بداخلاقیها در جامعه كاهش يابد. برخی آرزوی شکست دولت تدبیر و امید را دارند. اما مسئولان بايد در برابر مخالفان و مسائلی که از سوی آنها مطرح میشود بردباری و تساهل داشته باشند. با آنهایی که دارای دیدگاه و نظر متفاوت با دولت هستند، باید مذاکره و گفتوگو کرد. دولت نیز، ضمن تلاش در راستای تحقق مطالبات مردم هرچه میتواند در جهت شفافیت عملکرد خود و آگاهسازی جامعه تلاش کند.
در ضمن فتنه گران رقیب سیاسی نبودند وطن فروش بودند.
یا علی مدد
اگه ندیدین... و بالاترین دلایل را هم بیارن نمی بینید چون نمی خواید ببینین آخه میدونی آدمی که خودشو به خواب زده نمیشه بیدارش کرد هیچ جوری.
آری برادر چنین است .،متاسفانه چنین است...