آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش ایسنا، علیاکبر قزوینی با این مقدمه در سایت معظمی نوشت: «چند وقت پیش مستندی را میدیدم که به ماجرای سقوط یک هواپیما میپرداخت. هواپیما، از فرودگاهی در مصر برخاسته بود و فقط دقایقی بعد، کنترل هواپیما از دست خلبان خارج شده بود و این پرنده آهنین با بیش از ۱۰۰ مسافر، در دریای سرخ سقوط کرده و همه مسافران و خدمهاش کشته شده بودند.
اغلب مسافران هواپیما، فرانسوی بودند و از تعطیلات در بندر شرمالشیخ به کشور خود بازمیگشتند. از لحظه سقوط، دولتهای مصر و فرانسه و نیز آمریکا، گروههای تحقیق خود را مسئول بررسی این حادثه و دریافتن دلیل یا دلایل سقوط این هواپیما کردند. کار تحقیق، بسیار دشوار بود. هواپیما تکهتکه شده بود و جعبه سیاه آن هم جایی در قعر دریا بود. پس از روزها جستوجوی پیگیرانه، سرانجام جعبه سیاه یافت شد.
تحقیقات، با گوش کردن به صدای کابین، بررسی مدارک پرواز، تفحص از شرکت هواپیمایی و ... ادامه داشت و به نظر میرسید که نقصی فنی باعث سقوط بوده است. سابقه خط هوایی، نشان از کمکاریهایی میداد و یکی دو کشور اروپایی هم این خط هوایی را از پرواز در کشورشان منع کرده بودند. با این همه، شواهد برای یافتن یک نقص فنی خاص که باعث این سقوط مرگبار آن هم لحظاتی پس از برخاستن شده بود، بسیار ناکافی بود. از سوی دیگر، خلبان هواپیما از افسران نیروی هوایی مصر بود، بیش از ۵۰ سال داشت و سابقه پروازی درخشانی در پروندهاش ثبت شده بود. همه اینها، در کنار احترام خاصی که خلبانان در مصر دارند، باعث شده بود از ابتدا کسی گزینه مقصر بودن خلبان را در نظر نگیرد.
با این همه، وقتی سناریوهای مختلف برای تشریح علت سقوط هواپیما کمکم رنگ باختند، گروه تحقیق به این فکر رسید که شاید خلبان نتوانسته بوده شرایط هواپیما را به درستی تشخیص داده و بهموقع واکنش نشان دهد.
پرواز در بامداد انجام شده بود، پیش از زمان طلوع خورشید. در آن شب، ماه هم نمیدرخشید. آسمان سیاه بود و دریای زیر آن سیاهتر. گروه تحقیق، فرض را بر این گذاشت که این شرایط خاص، موجب ایجاد نوعی حالت «سر در گُمی» در خلبان شده و او نتوانسته بود افق را تشخیص دهد. از طرفی، به نظر میرسید کمکخلبان خیلی زودتر متوجه این قضیه شده و دریافته بود که هواپیما دارد منحرف میشود. اما چرا او حرفی نزده بود؟ چرا مهندس پرواز و نفر سومی که در کابین بودند، چیزی نگفته بودند؟ معما، حلنشدنی به نظر میرسید.
بررسی مدارک خط هوایی نشان داد که آنها پرسنل خود را درباره این نوع شرایط خاص و نیز همکاری تیمی با هم، آموزش نداده بودند. جز این، کمک خلبان، جوانی ۲۵ ساله بود و به راحتی میتوانست جای پسر خلبان هواپیما باشد. همه اینها در کنار آن «شرم شرقی»، باعث شده بود کسی (بهویژه کمکخلبان جوان) به خلبان نگوید که انگار در تشخیص مسیر دچار اشتباه شده است. مخصوصا که در پرواز قبلی، موقع فرود، همین کمکخلبان نکتهای را به خلبان یادآور شده بود و خلبان باتجربه آن را به طنز در آستانه همین پرواز تعریف کرده و کمکخلبان را دست انداخته بود.
این سقوط که در ژانویه سال ۲۰۰۴ رخ داد، بزرگترین حادثه هوایی در مصر بوده و بیشترین تعداد کشتهشدگان را داشته است.
کسی به خلبان حرفی نزده بود، مبادا که گفتهاش اشتباه باشد و خلبان ناراحت شود. مبادا این احساس در خلبان باتجربه ایجاد شود که دو تا جوان کم سن و سال، دارند او و هزاران ساعت پروازش آن هم با هواپیماهای جنگی را زیر سوال میبرند. کسی حرفی نزده بود مبادا که حرمت بزرگتر شکسته شود و کسی به آنها آموزش نداده بود که اینها حرمتشکنی نیست. کسی نگفته بود که آنها چگونه میتوانند تشخیص خود را طوری مطرح کنند که به خلبان بر نخورد و کسی به خلبان آموزش نداده بود که پذیرای حرف همکاران خود باشد، حتی اگر حرفشان حالت انتقاد داشته باشد.»