کد خبر: ۲۳۶۷۲
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۳۸۴ - ۱۰:۴۸

نگاه به شرق غلط بود

آفتاب‌‌نیوز : آقاي جلالي، دولت آقاي احمدي نژاد از همان ابتدا با چالش هاي بزرگي مواجه شد و به نظر مي رسد در بسياري از آن ها نيز به بن بست رسيده است، نظر شما در اين مورد چيست؟ 

البته من به اين که دولت به بن بست رسيده است، قائل نيستم، اما در اينکه فضاي سنگيني به وجود آمده، شکي نيست. اين فضا در دنيا به نوعي، هر روز عليه جمهوري اسلامي و سياست خارجي دولت جديد بيشتر تهييج مي شود. چالش ها، چالش هايي جدي است.

به هر حال بسياري از اين چالش هاي جدي، هم چون انرژي هسته اي در دولت قبلي هم وجود داشت. چرا در دولت جديد اين مسايل اين گونه به معضل تبديل شده است؟ 

بعد از انتخابات رياست جمهوري يک فضاي خاصي در دنيا در مورد ايران حاکم شده و به نظر مي رسد به نوعي زمينه يک نوع برخورد با جمهوري اسلامي را زمينه سازي کرده اند و در اين چهارچوب حرکت مي کنند. مثلاً بعد از انتخابات، اولين سفر رييس مجلس ايران دچار معضلاتي شد و در کنار آن هم نوع موضع گيري ها و ادبياتي که توسط کشورها به کار گرفته شد به نوعي بود که عملاً جريان افراطي که در دنيا براي برخورد با جمهوري اسلامي وجود دارد، تقويت شود. در واقع ادبيات داخل و خارج بر عليه جمهوري اسلامي يکسان شده، و گويا نوعي هماهنگي وجود دارد.

اين هماهنگي بين کدام گروه ها يا اشخاص است؟ فکر نمي کنيد بروز مشکلات بيشتر به خود دولت جديد و مواضع آن بر مي گردد؟
 
به نظر مي آيد بايد به عقب تر برگرديم و محمل تحليلي براي بحث داشته باشيم. آمريکايي ها با اساس نظام جمهوري اسلامي مخالفند، و قايل به اين هستند که جمهوري اسلامي، قابل هضم در جامعه جهاني نيست. با اتفاقي که در دوم خرداد افتاد و شعارهايي که آقاي خاتمي دادند، اروپايي ها احساس کردند مي توانند با ادبيات جديد ايران، تعاملي ايجاد کنند. لذا کششي به وجود آمد و روابط بين ما و اروپايي ها بيشتر شد، همان اتفاقي که در سطح منطقه اي هم افتاد. البته آمريکايي ها همان زمان هم اين را القا مي کردند که نبايد خاتمي و دولتش را جدي گرفت. اما اروپايي ها در مقابل آمريکا ايستادند. ولي در اوايل سال 2005 مواضع اين دو به هم نزديک شد، در واقع موضع آمريکايي ها به اروپا نزديک شد و از مذاکرات هسته اي هم پشتيباني کردند.

اما پس از انتخابات ايران، آمريکايي ها مجددا اين بحث را پيش کشيدند که افراطي گرايي در ايران حاکم شده و از همان ابتدا که رييس جمهور جديد انتخاب شد، تلاش کردند پرونده هايي را مطرح کنند؛ مثل حضور رييس جمهور در تسخير سفارت آمريکا يا نقش وي در بعضي مسائل تروريستي. در همين حين، اروپايي ها پيشنهادات خود را به ايران ارائه کردند که بلافاصله رد شد و آنها هم احساس کردند ايران رغبتي به مذاکره ندارد.

البته در همان اوايل در مورد رد مذاکرات و پيش بيني اينکه مذاکرات نتيجه ندارد، مواضع شتاب زده اي هم اتخاذ شد، و يا اينکه ادبيات نامناسبي در مورد سه کشور اروپايي به کار گرفته شد. همه اينها باعث ترديد اروپا شد. بحث U.C.F هم به تصور اروپايي ها در مخالفت با توافق نامه پاريس است و جمع بندي ها به نوعي اجماع عليه جمهوري اسلامي شکل رسيد. البته تيم جديد مذاکره کننده، نگاهشان در ابتدا کاملا معطوف به شرق بود، که اميدواري هايي هم در دل دوستان ايجاد کرده بود، اما با صدور قطعنامه، که تند هم هست، معلوم شد اميد به شرق هم چندان جدي نيست، به طور مثال هندي ها برخلاف قول و قرارها، به قطعنامه راي مثبت دادند، و اگر ونزوئلا پا پيش نمي گذاشت شايد قطعنامه با اجماع تصويب مي شد.

حتي چين و روسيه هم رأي منفي ندادند بلکه رأي ممتنع دادند که اينها در سياست خارجي بيانگر علائمي است. به همين دليل وزارت خارجه طي بيانيه اي اعلام کرد که حاضر است بي قيد و شرط با اروپاييان مذاکره کند که هنوز اتفاقي نيفتاده است.

پس به نظر شما استراتژي چرخش به شرق، استراتژي غلطي بود؟ 

ما با تغييري سريع و بنيادي در تيم مذاکره کننده و در مجموعه تيم پيگيري کننده مسايل هسته اي مواجه شديم. اين دوستان در ابتدا باور ذهني داشتند که نگاه به غرب کاملاً غلط است و بايد متوجه شرق باشيم. اما به نظر مي رسد راه سومي وجود داشت – و دارد – که راه متقن تري است و آن اينکه از همه پتانسيل ها براي دستيابي به منافع ملي استفاده کنيم. ما در همان زمان هم اعلام کرديم که وارد کردن کشورهاي کمتر اثربخش در عرصه بين المللي به اين پرونده، قدرت چانه زني آن ها را در راستاي منافع خود آن ها بالا مي برد. مثلاً شما ببينيد که بعدازاعتراضاتي که ما به رفتار هندي ها داشتيم، وزارت خارجه هند بيانيه داد. در آن بيانيه جمله مهمي با اين مضمون وجود داشت که: "ما در رابطه با عملکرد خودمان در شوراي حکام به چيزي نينديشيديم جز منافع ملي خودمان." 

ما بايد بدانيم که در عرصه سياست خارجي، اولويت همه کشورها منافع ملي است. هنر ديپلماسي اين است که منافع ملي کشورها را با هم گره بزند. چيني ها امروز بيشترين نگرانيشان در مورد تايوان است که شايد بتوانند در همين زمينه با آمريکا معامله کنند. روسيه هم که نگاهي به آمريکا و اروپا دارد. ولي به هر حال اين نگاه در سطوح بالاي دولت بود که مي توان پرونده را از غرب گرفت، که اشتباه بود و باز هم به سمت گفت و گوي با غرب پيش مي رويم.

اين اشتباهات گويا تکراري شده. مثل متهم کردن انگليس از سوي رييس جمهور در حوادث اهواز. 

نگران کننده اين است که در هر کشوري بايد تقسيم کار وجود داشته باشد. دستگاه ديپلماسي در هر کشوري وظيفه اش وصل کردن است، ايجاد ارتباط است و پر واضح است که دستگاه ديپلماسي ما و مسوولان آن بايد لحن ملايم تر و باز کننده راه هاي گفت و گو داشته باشند. در کنار آن ها نهادهايي مثل مجلس، رسانه ها و افکار عمومي مي توانند لحن تندتري داشته باشند. آلان به نظر مي رسد همه قاطي شده و اين اصلاً مناسب نيست و کساني که بايد همه هم و غم خود را براي ايجاد راه هاي مسالمت آميز براي حل پرونده صرف کنند، به جاي اين که نقش مرهم را داشته باشند، عملاً دارند نقش تيغ را بازي مي کنند و در عوض رسانه ها تلاش مي کنند که جو را تلطيف کنند.

نظر مجموعه مجلس به طور عام و کميسيون امنيت ملي به طور خاص در مورد سخنان آقاي احمدي نژاد در مورد اسراييل، چيست؟
دو نکته را نبايد از نظر دور داشت. اول اينکه مسوولان ما در رده هاي کلان بايد ادبياتي متناسب با شرايط جديد بين المللي داشته باشند. اما نکته دوم هم اين است که در اين زمينه بزرگ نمايي شده و برخي رسانه هاي داخلي و خارجي اين اظهارات را برجسته کردند، خصوصاً صهيونيست ها که بدترين سوءاستفاده ها را مي کنند. ظاهراً دارند زمينه را براي جلسه سوم آذرماه در مجمع عمومي سازمان ملل آماده مي کنند که بحثي در مورد نقش فاشيسم در نابودي يهوديت راه بيفتد.

به هر حال اين گزک را خود مابه دستشان داديم
بله، متأسفانه همين طور است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین