آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه جوان نوشت: سینمای داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی مدتهاست که مورد نقد و انتقاد بسیاری از سینماروها و سینمافهمها قرار گرفته است. واقعیت این است که این دو کارگردان به رغم داشتن کارنامه مطول و متنوع که ملغمهای از انواع ژانرهای سینمایی را در خود دارد، امروزه دیگر حتی تماشاگران قدیمی و حرفهای سینما هم دل و دماغی برای دیدن آثار این دو کارگردان ندارند. این واگرایی از جانب تماشاچی نسبت به تولیدات سینمایی مهرجویی و کیمیایی به محتوا و قصهها و نیز نوع پرداخت فیلمهایشان به موضوعات برمیگردد.
به صورت واضح و مشخص در مورد مهرجویی باید گفت موفقیت آثاری مثل «گاو» که مورد تحسین بسیاری از کارشناسان حوزه سینما و خارج از آن قرار گرفت، در سیر و روند فیلمسازی مهرجویی به غیر از چند جرقه کوچک، هرگز دیده نشد. شاید یکی از دلایل اصلی این واپسگرایی و عقبگرد مهرجویی منبعث از نگاه فلسفی باشد که سعی میکند در برخی آثارش - به صورت مبرهن و شفاف و در برخی دیگر به شکل نشانه و کد- وجود داشته باشد. ممکن است این غلطانگاری به دلیل تحصیلات آکادمیک او در ینگه دنیا باشد چه اینکه وی فلسفهای را خوانده و ارائه میکند که کمترین نسبتی با انگارههای دینی، مذهبی و ملی ایرانیان ندارد. برهان و دلیل این مدعا را میتوان در نمایش عرفان مورد نظر مهرجویی در فیلمی مثل «هامون» مشاهده کرد؛ آنجایی که نگاه سطحی و کمعمق مهرجویی به عرفان و سیر و سلوک او را به اشتباه انداخته و موضوع ژرف و عمیقی مثل عرفان و تهذیب نفس را در سطح ظواهر و یکسری نمادهای متظاهرانه، سمبلیک و دمدستی به تصویر کشیده است. چه اینکه عرفان و مشخصاً عرفان اسلامی سطح و عمقی فراتر از آموزههای متظاهرانه غربی و شرقی دارد. این روند عرفانگرایی و فلسفهبافی در آثار مهرجویی با فیلم «نارنجی پوش» که به غایت مروج عرفان کاذبی مثل «فنگشویی» است، اوج گرفته است.
تمسک و تمنای این فیلمساز از عرفانهای کاذب و دروغینی مثل فنگشویی و یوگا که جز رنج و حرمان فیزیکال پیامد و حاصلی برای مریدانش نداشته، قطعاً نمیتواند آتش جان تشنه و حقیقتجوی جوانان و مردم را اطفا کرده و آنها را به سرمنزل آرامش برساند. مطمئناً مهرجویی هیچ توقعی از سینماروها ندارد که بروند و فیلمی را به نظاره بنشینند که دغدغه شخصی یا شاید خصوصی فیلمسازش بوده است. از آن طرف نیز مسعود کیمیایی که خاطرات برخی آثارش در اذهان مردم(به جهت سلیقه فیلمفارسیپسندانه تماشاگرانش) باقی مانده است، همواره در دنیایی خارج از زمان و مکان امروزی زندگی میکند، چراکه کیمیایی همچنان گمان میکند که تماشاگران و مخاطبان سینما همچنان به دنیای قدیمی و غبارگرفته فیلمفارسی علاقهمند هستند. اما واقعیت این است که مخاطب امروزی به لطف پیشرفت تکنولوژی و ابزارهای متعدد استفاده از آن، بهترین و تازهترین آثار سینمایی جهان را در کمترین فاصله زمانی میبیند و نیز با توجه به بلوغ سلیقهای تماشاگران که از جمله دلایلش هوشمندی و مطالعه نسل امروز و نیز تعامل رسانهای و انتشار اطلاعاتی است، دیگر حاضر به هزینه کردن برای آثاری که جذابیت و تحسینبرانگیز بودنشان در متروککدههای تاریخی جا ماندهاند، نیست.
نکته آخر اینکه در این میان عدهای هنوز هم نمیخواهند که حقیقت تمام شدن سینمای فیلمفارسی و متظاهر به عرفان و فلسفههای کاذب و بدلی را باور کنند و همچنان در رسانهها و گعدههایشان با آب و تاب از چنین آثاری تعریف و تمجید میکنند، در حالی که فروش گیشه و کماقبالی مخاطب به این آثار سینمایی چیزی نیست که قابل کتمان یا انکار باشد.