آفتابنیوز : آفتاب: مرتضی الویری به روزنامه اعتماد گفت:
* آقاي روحاني در بدترين شرايط بعد از پيروزي انقلاب مسووليت دولت را بر عهده گرفتند. آقاي روحاني مجموعهيي را تحويل گرفته است كه چندين زلزله 8 ريشتر همه ساختارهاي آن را ويران كرده بود.
* كساني كه اطلاعات جزيي و فني ندارند و با كارهاي اجرايي آشنايي ندارند، انتظار و توقع دارند كه تحولات و تغييرات و سازندگيها خود را سريعتر نشان دهد. واقعيت اين است كه كارهاي بنيادين خوبي انجام شده، اما با توجه به تنگناهاي موجود ظهور اين تغييرات زمان بيشتري را ميطلبد.
* جامعه ايران تشنه ايجاد تغييرات و لمس آن عليالخصوص در حوزههاي اقتصادي و معيشتي است و همين هم كار آقاي روحاني و دولت ايشان را دوچندان سخت ميكند. يعني سطح مطالبات با داشتهها و ميراث اين دولت هماهنگ نيست.
* انتظار جامعه بيش از آن چيزي است كه قابل انجام بوده است. يعني جامعه انتظار داشت كه قيمتها كاملا تحت كنترل دربيايد، جامعه انتظار داشت بيكاري كاهش پيدا كند. جامعه انتظار داشت كه فضاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي بازتر از اين شود. بنابراين انتظارات جامعه بيشتر از وضعيتي است كه بعد از آمدن آقاي روحاني ايجاد شده است، فاصله ميان انتظارات عمومي و كارهاي انجام شده در ماههاي گذشته يك نوع گلهمندي را ايجاد كرده است. منتها وقتي كارهاي انجام شده را با محدوديتهاي دولت تطبيق ميدهيم و مخصوصا اينكه بسياري از تغييرات و تحولات كاملا در اختيار دولت و رييسجمهوري نيست، آن موقع است كه بايد اذعان كنيم جامعه نياز به تزريق اميد بيشتر دارد و همچنين دولت هم بايد جامعه را در جريان وضعيت خود و ميراثي كه تحويل گرفته، قرار دهد. چون به هر حال اين فاصلهيي كه اشاره كردم اگر مديريت نشود به ضرر دولت خواهد بود.
*آقاي روحاني از همان اول اعلام كرده بود كه اصلاحطلب نيست، بلكه اعتدالگرا است. اين به آن معنا بود كه آقاي روحاني از يك مقطع به بعد كه به 24 خرداد منتهي ميشود نخواسته در اردوگاه اصولگرايي هم كار كند، چون اگر ايشان چنين قصدي داشت خيلي راحت ميگفت كه من همچنان اصولگرا هستم. اين بحث اعتدالگرايي هم خطكشي ايشان با جريان اصلاحطلب است و هم با جريان اصولگرا.
*اصلاحطلبان هم هيچگاه ايشان را اصلاحطلب معرفي نكردند. اما نهايتا در انتخابات سال گذشته ايشان به همكاري با اصلاحطلبان روي آوردند و به هم نزديك شدند. دليل اين هم خطراتي بود كه كشور را تهديد ميكرد. البته رد شدن صلاحيت آقاي هاشمي و عدم ثبت نام آقاي خاتمي و نبودن زمينه براي ثبت نام اصلاحطلبان ديگر، از جمله شرايطي بود كه اصلاحطلبان و آقاي روحاني و در كل اعتدلگرايان را به هم نزديك كرد. بنابراين اصلا در اين فرآيندها بحث اصلاحطلب شدن آقاي روحاني يا تغيير هويت اصلاحطلبان در كار نبوده است.
*اصلاحطلبان و آقاي روحاني با حفظ خصوصيات ذاتي خود، موتلف هم هستند.
*اصلاحطلبان مطالبات روشني دارند، به عنوان مثال در حوزه اقتصادي اصلاحطلبان به دنبال يك فضاي رقابت سالم اقتصادي هستند و شرايط سالم اقتصادي براي يك رشد متوازن را ميطلبند. در حوزه فرهنگي و اقتصادي آنها به دنبال فضاي باز هستند و همينطور برداشتن تنگناهايي را ميخواهند كه سعي شده با رنگ و لعاب يك سليقه ديني به جامعه تحميل شود. در حوزه سياست خارجي به جاي تقابل به دنبال تعامل و همكاري هستند، در حوزه اجتماعي مطالب مختلف و حقوق اجتماعي براي كليه اقشار و مذاهب مد نظر اصلاحطلبان است. بنابراين به هر ميزاني كه آقاي روحاني بتواند در اين مسير جلو بيايد و حركت كند، اصلاحطلبان احساس ميكنند كه يك فرد با تابلويي ولو غير اصلاحطلب اهداف آنها را دنبال ميكند و هيچ دليلي ندارد كه در آن صورت بخواهند از آقاي روحاني و اعتدالگرايان جدا شوند. اگر در اين زمينه عملكرد دولت غير از اين باشد قطعا اصلاحطلبان راه خود را خواهند رفت.
*البته از اين طرف هم اگر برخي تندروهاي اصلاحطلب بخواهند مطالباتي غيرمنطقي را مطرح كنند و روي مسائل امكانناپذير اصرار بورزند، قطعا زمينه شكاف اين ائتلاف را فراهم كردهاند. حفظ اين موقعيت بستگي مستقيم به رفتار دو طرف دارد. بدنه اصلاحطلبان و اكثريت آنها هم تاكنون با دولت همراه بودهاند و حتي سعي كردهاند در حاشيه قدرت مرتب مشكلات اين دولت را به جامعه منتقل و گوشزد كنند.
* جريان اصلاحطلبي در كل حامي مواضع و رفتارهاي كلي آقاي روحاني و دولت ايشان است. سابقه اين ماههاي گذشته به نظر من حكايت از آن دارد كه آقاي روحاني و اصلاحطلبان اين راه را همچنان در كنار يكديگر ادامه خواهند داد.
*الان پيش بيني مجلس بعدي كار راحتي نيست و قطعا اتفاقات مختلفي تا آن زمان خواهد افتاد، اما اگر فردا انتخابات برگزار شود اولويت مهم براي اصلاحطلبان اين نيست كه مجلس را در دست بگيرند. اولويت اصلاحطلبان اين است كه سعي بكنند مجلس از جريان افراطي تهي شود و افراد واقعگرا در مجلس حضور پيدا كنند، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا. چون بيشترين لطمات و ضرباتي كه ما چه در عرصه بينالمللي و چه عرصههاي داخلي خورديم و ميخوريم از جريانهاي تندرو است. بهطور مثال خسارتهاي سنگيني كه از بالا رفتن از ديوار سفارت انگلستان براي ما به وجود آمد حاصل حضور همين طيفها بود.
* اصولگراياني كه با درك واقعيات موجود ميآيند و موضعگيريهاي اصلاحطلبانه انجام ميدهند بهترين خدمت را به نظام و آينده كشور انجام ميدهند. علت آن هم اين است كه بسياري از حرفها را اگر يك اصلاحطلب بزند، مخاطبين محدودي در حوزه قدرت خواهد داشت و تاثير چنداني ندارد و در مقابل همان حرفها را اگر يك اصولگرا بزند، طبيعتا ميتواند مخاطبين بيشتري داشته باشد.
*از سال گذشته و در دو سه سال اخير با توجه به عملكرد منفي دولت دهم و خسارات ناشي از اقدامات آن، بسياري از جرياناتي كه با اصلاحطلبان زاويه داشتند و رقيب هم به شمار ميآمدند، توانستند خود را هماهنگ كنند. در مقابل هم جريان اصلاحطلبي بخش افراطي خود را كنار گذاشت و اين بخش تضعيف شد و جريان اصلاحات به واقعيتهاي موجود نزديكتر شد و احساس كردند كه نميتوان با تندرويها از آن دست مشكلات را حل كرد.