آفتابنیوز : آفتاب: با کج شدن هواپیما یک از باله های آن به دکل آب برمی خورد، باله کنده می شود و وسط سه راه می افتد و بدنه هواپیما محکم با دیواره پادگان نظامی که روبروی کارخانه شیشه میناست و هر دو روبروی هم در دو سوی سه راه شیشه مینا برخورد می کند.
همه ی مسیرها به شهرک آزادی بسته اند
باید دور بزنی و از راهروی باریک یکشنبه بازاری که بیشترشان تازه داشتند بساط می کردند رد بشوی تا به میدان شیشه مینا برسی؛ همان جایی که یک بال بزرگ هواپیما به شکل افقی روی زمین افتاده و انبوه جمعیت که نگرانی و کنجکاوی توی چهره شان موج می زند و می خواهند خودشان را از نوار زردرنگی که در فاصله ی حدود ۱۰۰ متری میدان کشیده اند و دور تا دورش سرباز ایستاده عبور بدهند و از فاصله کمتری خود را به جناره هواپیمایی که حالا دیگر به تنها چیزی که شباهت ندارد هواپیماست برسانند.
یکی از فروشنده های یکشنبه بازار می گفت اول صدای هواپیما را شنیده، بعد صدا قطع شده و مثل این که جسم سنگینی محکم روی زمین خورده باشد صدای انفجار شنیده شده و شعله های آتش که حدود بیست متر بالا گرفته اند از دور معلوم شده. می گفت ما نمی دانستیم هواپیماست. فکر می کردیم کارخانه ای چیزی آتش گرفته، آتش که تمام شد، دود همه منطقه را گرفت.
بوی سوخته انسان
وقتی با زحمت از میان سربازان و زیر از نوار زرد رنگ عبور می کنی می توانی لاشه خرد شده هواپیما را ببینی؛ توده ای عظیم و سیاه رنگ، چرخ ها و قطعاتی که با جرثقیل جا به جا می شوند و بوی سوخته انسان.
سربازها و اعضای نیروی انتظامی دور تا دور هواپیما ایستاده اند، چند ماشین بزرگ که روروبروی حادثه گذاشته اند کمی جلوی دید را می گیرد. خبر می رسد که آقای قایباف شهردار تهران در راه است و آقای رحمتی رئیس مدیریت بحران هم آمده اند.
این جا هیچ تفاوتی میان اصحاب رسانه نیست
شاید این جا، زیر آفتاب داغی که بوی سوختگی را بیشتر می کند تنها جایی باشد که خبرنگارهای همه رسانه ها با هم برابرند. خبرنگار یک خبرگزاری کارتی را نشان می دهد تا از این نوار زرد رنگ هم بگذرد، جایی که آدم ها آن قدر مشغول جمع کردن جنازه ها هستند که هیچ چیز دیگر برایشان اهمیت ندارد. دو بار هم با ماموران درگیر می شود و سر آخر نمی تواند عبور کند.
شاهدان عینی می گویند؛
- حسن ملا؛ نزدیک های ساعت ۹ صبح، هنوز بیست متری وارد خیابان نشده بودم که عبور هواپیما را از پشت سرم احساس کردم. من سوار موتور بودم و آن قدر هواپیما نزدیک بود که ایستادم. یک پراید هم جلوی من بود که او هم ایستاد. هیچ عابری در خیابان نبود. هواپیما را دیدیم که محکم به دیواره پادگان برخورد و وسایل داخل هم به بیرون پرت شد و پشت سر آن سه یا چهار انفجار دیگر رخ داد. آن قدر آتش زیاد بود که نمی شد جلو بروی و یا کمک کنی. نیروهای امدادی بلافاصله خود را به محل حادثه رساندند.
- ( پسر جوانی که به عنوان شاهد عینی با رسانه های خارجی مصاحبه نکرد)؛ چیزی حدود بیست دقیقه از ساعت ۹ صبح گدشته بود که خیابان را به سمت بالا حرکت کردم و متوجه شدم هواپیما خیلی نزدیک به سطح زمین حرکت می کند. وقتی هواپیما به زمین نزدیک شد، یک دور دور خودش چرخید. مثل این که سمت راستش هم از کار افتاده بود. بعد محکم به دیوار برخورد کرد و بالش نصف شد. در مسیر برخورد هواپیما با دیواره پادگان دو پراید هم بودند و شانسی که آوردند این بود که با هواپیما برخورد ی نداشتند. صدای انفجار موتور اصلی هواپیما پس از برخورد به دیواره پادگان آن قدر بلند بود که هنوز آن را حس می کنم. آتش های انفجار مثل ترکش به اطراف پرداخت می شد و من ترسیدم که نزدیک شوم. خوشبختانه این جا هیچ عابر پیاده ای نبود.
- یک مرد جوان کارمند؛ ساعت حدود نه و بیست دقیقه بود. می خواستم سوار اتوبوس بشوم اول که هواپیما را دیدم فکر کردم برای فرود پایین می آید. بعد فاصله اش با زمین کم شد. من در صد متری محل وقوع حادثه بودم. وقتی هواپیما را دیدم که نزدیک می شد از ترس روی زمین نشستم. هواپیما اول به دکل آب برخورد و یک تکه اش هم به تیرهای برق خورد که نصف شد و یک باله اش آسیب دید و بعد سر هواپیما محکم به زمین خورد و دود غلیظی از آن بلند شد. بلافاصله بعد از انفجار سربازهای پادگان و نیروهای اتوبوس رانی خود را برای کمک رساندند.
هواپیمای مشکل دار
آن چه در سقوط این بار، عجیب به نظر می رسد است این است که هواپیمای سپاهان ایرباس در مهرآباد چه کار می کرده؟ تا به حال این هواپیما در مسیر تهران- طبس پرواز نداشته، این بار چرا این اتفاق می افتد؟ خبرها حاکی از این است که این هواپیما به لحاظ ایمنی تائید نشده و حتی در پروازهای آزمایشی خود دچار سقوط شده، پس چرا از آن استفاده شده؟
فکر کردن به جان انسان ها حتی در لحظه مرگ
به گزارش پیامنو، شاید خبر سقوط هواپیما دیگر برای مردم ایران عادی شده باشد. این بار هواپیمای متعلق به شرکت هواپیمایی سپاهانایر که مسیر تهران – طبس را می پیمود در شهرک آزادی تهران سقوط کرد. آن چه که از شواهد برمی آید این است که هواپیما نقص فنی داشته. گفته ها و شنیده ها حاکی از این است که مناطق مسکونی هیچ آسیبی ندیده اند، تعداد زیادی از کودکان و یا زنان خانه دار ساکن شهرک آزادی در آن ساعت خواب بودند و اصلا متوجه سقوط هواپیما نشده بودند. جایی هم که هواپیما افتاده عابر پیاده یا سواره ای نبوده. کسی که در این حادثه می میرد خلبان است با تمام سرنشینانش -هرچند برخی می گویند هواپیما سه یا چهار مصدوم هم داشته که به شدت سوخته اند و به بیمارستان منتقل شده اند- که چند کودک هم میان آن ها دیده می شود. اما چیزی که هیچ گاه از خاطر ما محو نمی شود فداکاری خلبانی است که حتی در لحظه مرگ نجات جان انسان برایش ارزش بوده است.