اگر اهل پایتخت باشید محال است که در این شهر رفت و آمد کنید و بیلبوردهای
بزرگ تبلیغاتی شهرداری را با آن حرفهای قشنگ درباره لزوم حفظ محیطزیست
و... ندیده باشید. روی بیلبورد مینویسند بیایید زبالهها را از هم تفکیک
کنیم، بازیافت کنیم و... اما چه خوب است شهرداری اگر در هر بیلبوردی یک
جوالدوز به شهروندان میزند، یک سوزن کوچک هم فقط در خیابان انقلاب مرکز
فرهنگ و علم پایتخت ایران به خودش (یا پیمانکارانش) بزند.
به گزارش
جهان صنعت، آنجا که هر روز حدود سه هزار کیلو و هر ماه حدود 90 تن کاغذ
باطله همراه با سایر زبالهها هدر میرود، به هر حال اگر شهرداری میخواهد
مردم رعایت کند، چه خوب است که بگوید از این حجم عظیم چقدرش را صرفهجویی
کرده؟ تمام سطح پیادهروی جلوی دانشگاه تهران تراکتهای تبلیغاتی است و
کارگران شهرداری این تراکتها را همراه با سایر زبالهها در یک سطل
میریزند!
رگهای فرهنگ را خشک نکنیم!بیایید
درباره «کاغذ» حرف بزنیم، خیلی عادی شده اما شاید با اهمیت هم باشد! به
کودکی برگردیم؛ ما با یک صحنه مبهم روبهرو خواهیم شد که با کمک پدر یا
مادرمان در حال کشیدن یک آدمک با خواندن شعر «چشم چشم دو ابرو...» هستیم.
از شروع مدرسه تا آخر تحصیلمان هم که مصرف کاغذ برایمان امری بدیهی است.
بعد از آن هم حتی اگر اهل مطالعه نباشیم و کارمان طوری باشد که همیشه از
رایانه استفاده کنیم باز هم از مصرف دستمال کاغذی نمیتوانیم فرار کنیم! پس
«اهمیت» دارد.
این اهمیت در زمینه فرهنگ و هنر چند برابر میشود.
شاید خیلی بیراه نباشد اگر بگوییم این کاغذها به منزله رگهای فرهنگ و هنر
هر کشوری عمل میکنند. برای همین است که مصرف سرانه کاغذ همچنان یکی از
شاخصهای مهم توسعه در دنیا تلقی میشود. در ایران مصرف سرانه کاغذ به ازای
هر فرد 20 کیلوگرم است که این مصرف سالانه 5/1 تا دو میلیون تن کاغذ در
کشور را رقم میزند که حدود 75 درصد آن از واردات تامین میشود به علاوه
برای تهیه هر تن کاغذ نیاز به قطع ۱۷ اصله درخت است.
استفاده از کاغذ
بازیافت شده به جای تهیه آن از چوب درختان، موجب کاهش آلودگی هوا به میزان
۷۴ درصد، کاهش آلودگی آب به میزان ۳۵ درصد و کاهش مصرف آب به میزان ۵۸ درصد
خواهد شد به همین دلیل ۵۰ درصد کاغذ تولید شده در کشورهای توسعه یافته از
کاغذهای بازیافتی است.
در کشور آمریکا 100% کاغذ مصرفی از بازیافت کاغذهای
باطله است به طوری که میزان تولید کاغذهای بازیافتی در کشور به قدری است که
درصدی از آن را صادر میکنند!
در کشور هند نیز 50 درصد کاغذ مصرفی
بازیافتی است. کاغذ باطله بر خلاف ظاهرش بسیار ارزشمند است در حالی که
ایران مانده است با این همه زباله چه کند، کشورهای دیگر همین زبالهها را
به دلار تبدیل میکنند.
کشور ژاپن نیمی از 30 میلیون تن کاغذ مصرفیاش را
به روشهای مختلف از زباله شهری جدا کرده و از درآمد حاصل از آن سالانه دو
میلیارد دلار به هزینه جمعآوری و دفع زبالههای خویش کمک میکند.
به گزارش
روابط عمومی ناحیه سبز تهران، در حالی که در تهران روزانه هفت هزار تن
زباله به محل دفن زباله کهریزک منتقل میشود که 10 درصد از کل زبالهها را
کاغذ تشکیل میدهد. روزانه 700 تن کاغذ همراه با زباله در این مرکز دفن
میشود، 700 تن کاغذ برابر با قطع سه هکتار جنگل در روز است و این فاجعهای
خوفناک است.
شاید کودکی اولین « آب» زندگیش را روی همین کاغذ بنویسدما
برای اطمینان از صحت آمار و اطلاعات بالا سری زدیم به میدان انقلاب چون
این ناحیه یکی از بزرگترین تولیدکنندههای زباله کاغذی در ایران است. به
گفته کارگران شهرداری هر شب 7 تا 10 سطل پر از زباله از کف خیابانهای این
ناحیه جمع میشود که با توجه به شمار تراکتپخشکنها و انتشاراتیهای
مستقر در آن منطقه مقدار زیادی از این زبالهها کاغذند.
اما کارگران
میگویند که این کاغذها را بدون تفکیک از دیگر زباله به سطلهای زباله
میریزند که همین امر نشان میدهد احتمالا برنامهای برای بازیافت این
کاغذها وجود ندارد چراکه ترکیب کاغذ با شیرابهها و زبالههای تر روند
بازیافت آن را بسیار سخت و پرهزینه میکند.
گنجایش هر یک از سطلهای زباله
حدودا 1100 لیتر است. اگر حدود 30 درصد از زبالههای تولیدی در میدان
انقلاب را کاغذ در نظر بگیریم روزانه حدود 3000 کیلوگرم کاغذ که تفکیک آن
کار سختی نیست فقط از محدودهای کوچک در قلب تهران روانه گودالهای دفع
زباله میشوند!
در اینکه فرهنگسازی برای تفکیک زباله میان شهروندان کاری
دشوار و زمانبر است شکی نیست اما استخدام و توجیه کارگرانی که زبالههای
کاغذی را جداگانه جمع کنند هم کار آسانی است و هم زمان زیادی نمیبرد.
خوب
است که آدم از گذشتههایش درس بگیرد. حدودا همین دو سال پیش بود که نزدیک
100 چاپخانه و بسیاری از مطبوعات خصوصی به دلیل گرانی و کمبود کاغذ تعطیل
شدند. این روزها دیگر مشکلات واردات کاغذ رفع شده و مثل گذشته نیست هرچند
که قیمت کتاب و مجلات با دو سال پیششان قابل مقایسه نیست و نجومی
سرسامآور داشته است اما هیچ اقدامی هم در راه بازیافت صورت نگرفته است.
غرفههای بازیافت و سطلهای زباله زمانی کارآمد میشود که فرهنگسازی لازم
هم انجام شود، زمانی که مدیریت پسماندها برای خود شهرداری و کارگرانش در
درجه اول اهمیت باشد. تا کی قرار است کاغذ را وارد کنیم در حالی که با
اندکی برنامهریزی میتوانیم در این زمینه خودکفا شویم؟
خوب است که
ما هم دست در دست هم دهیم! به همه آدمکهایی که کشیدهایم فکر کنیم، به
«چشم چشم دو ابروهایی» که خواندهایم، به محیطزیست و جنگلهایمان، به
نسلهای آیندهمان، به بچههایی که قرار است اولین تجربه خلق کردنشان را با
کاغذ تجربه کنند!
شاید همین تراکتی که ما امروز در خیابان میگیریم و بدون
آنکه آن را نگاه کنیم مچاله میکنیم و روی زمین میاندازیم، بتواند فردا
کاغذی شود که یک دانشآموز اول دبستان روی آن اولین «آب» زندگیش را بنویسد،
شاید هم لابهلای هزاران کیلو پسماند تر به گودالهای دفع زباله بپیوندد و
برای کاغذی جدید درخت دیگری قطع شود!