کد خبر: ۲۵۹۹۹۷
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۱

چرا ترکیه می‌تواند ولی ما نمی‌توانیم؟

یک پژوهشگر ایران‌شناسی با مقایسه‌ی ایران و ترکیه در زمینه‌ی تبلیغ و صدور فرهنگ خود معتقد است، ما عملکرد بسیار ضعیف‌تری نسبت به ترکیه داشته‌ایم و در حالی که ترکیه دانشجویان را از اقصا نقاط دنیا بورس می‌کند، ایران در مواقعی، با دانشجویان خارجی که در ایران درس می‌خوانند، برخورد مناسبی ندارد.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: امیر هاشمی مقدم - پژوهشگر ایران‌شناسی- در متنی که در اختیار ایسنا، قرار داده، آورده است: دولت ترکیه امسال نیز مانند سال‌های گذشته، چندهزار دانشجوی خارجی را در سه مقطع کارشناسی، ارشد و دکتری، در همه رشته‌ها و از همه کشورهای دنیا بورس می‌کند. این دولت شرایط نسبتا خوبی هم برای هر دانشجو فراهم کرده است، مانند تحصیل، اقامت و بیمه‌ی رایگان، پرداخت مقرری ماهانه (برای دانشجویان کارشناسی 250 دلار، ارشد 375 دلار و دکتری 500 دلار)، ‌علاوه بر مزایا و خدمات دیگر. هر متقاضی پس از ثبت‌نام اینترنتی، چنانچه شرایط لازم را مانند رزومه و کارنامه علمی خوب داشته باشد، به مصاحبه دعوت شده، از میان مصاحبه‌شوندگان، آن‌هایی که بهترین باشند برگزیده نهایی می‌شوند. یعنی به‌نوعی نخبگان را به سوی خود می‌کشاند.

آموزش در آنجا به زبان ترکی استانبولی انجام می‌شود و یک سال اول هم، ترکی استانبولی رایگان به دانشجویان آموزش داده می‌شود. اما راستی چرا ترکیه برای دانشجویان ما این همه هزینه می‌کند؟

او در بخشی از این یادداشت آورده است: دلایل متعددی را برای این کار می‌توان برشمرد. ابتدا اینکه ترکیه برای تبدیل شدن به کشوری توسعه‌یافته و عضویت در اتحادیه اروپا تلاش می‌کند، بنابراین اعطای بورس تحصیلی به دانشجویان خارجی که یکی از ویژگی‌ها و الزامات کشورهای توسعه‌یافته است، در دستور کار این کشور قرار گرفته است.

دیگر اینکه دولت ترکیه عمل‌گرا و نسبت به بسیاری از کشورهای منطقه خاورمیانه، منطقی‌تر است. مسؤولان این کشور به جای تصمیمات یک‌شبه و دستورات بدون پشتوانه، براساس برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و حساب‌شده عمل می‌کنند. همین است که اکنون ترکیه در بسیاری از زمینه‌ها همچون تجارت، روابط خارجی، توسعه گردشگری، اشاعه و نفوذ فرهنگی و غیره در منطقه پیش‌رو است.

نکته‌ی بعدی این است که ترکیه پیش‌گام حفاظت از زبان و فرهنگ ترکی است و دیگر کشورهای ترک‌زبان را به خوبی پشتیبانی می‌کند. کافی است به برنامه‎های این کشور در ازبکستان و ترکمنستان - که بلافاصله پس از استقلال‌شان از شوروی، خط و زبان رسمی‌شان ترکی شد - نگاهی بیندازیم و با فعالیت‌های ایران که موفق نشد خط تنها جمهوری فارس‌زبان شوروی سابق را، به فارسی بازگرداند، مقایسه کنیم. باید به این نکته توجه کرد که خط ترکی قدمتی کمتر از صد سال دارد و هرگز پیش از این در جمهوری‌های ترکمنستان، ازبکستان، آذربایجان و حتی خود ترکیه کاربرد نداشته است ولی خط فارسی در تاجیکستان پیشینه‌ای هزارساله دارد و اکنون تعداد بسیار اندکی از مردم این کشور می‌توانند فارسی بخوانند و حتی تعداد کمتری می‌توانند فارسی بنویسند. چون هنوز خط‌شان روسی سیریلیک است.

هاشمی‌مقدم در بخش دیگری از این متن گفته است: قدرت تغذیه فکری آموزش‌هایی که در ترکیه صورت می‌گیرد، بسیار بالا است. برای تأیید این ادعا کافی است یک اشاره تاریخی داشته باشیم. فارس‌زبانان همیشه غبطه می‌خورند که چرا زبان شهرهایی مانند سمرقند و بخارا که در درازای تاریخ، جزو پایگاه‌های زبان فارسی بودند، به ترکی تبدیل شده و امروزه درصد کمی از مردم این شهرها می‌توانند همچنان به فارسی سخن بگویند.

جالب است بدانیم یکی از اصلی‌ترین عوامل این تغییر زبان، شخصی به نام «عبدالرئوف فطرت» بود؛ یک تاجیکِ فارسی‌زبان که به گذشته و تاریخ و ادبیات تاجیکستان و ایران افتخار می‌کرد و در این زمینه کتاب‌ها و مقالات بسیاری نوشت و اشعار میهنی مشهوری نیز سرود. او از 1910 تا 1914 در سرزمین عثمانی‌ها - وقتی هنوز به ترکیه تبدیل نشده بود - درس خواند و آنچنان تحت تأثیر زبان و فرهنگ ترکی قرار گرفت که پس از بازگشت به بخارا، خود را به صراحت یک «پان‌ترکیست» نامید و اغلب مقالات و کتاب‌های دیگرش را هم به ترکی نوشت.

او پس از انقلاب 1917 روسیه، در سال 1923 وزیر معارف شد و دستور داد اگر کسی در دفتر او فارسی سخن بگوید، او را پنج روبل جریمه کنند! دقت در این نکته که پیشینه‌ی آموزش‌های اثرگذار ترکیه به بیش از یکصد سال و دولت عثمانی باز می‌گردد، تأمل‌برانگیز است.

اکنون نیز ترکیه در حال تربیت کردن سفیرانی فرهنگی برای خود است. این کشور بر اساس تجارب دیگر کشورهای توسعه‌یافته به خوبی می‌داند که دانش‌آموختگانی که به کشورهای خود باز می‌گردند، مُبلّغ فرهنگ و زبان ترکی خواهند شد. در آن صورت فیلم و سریال‌های ترکی، موسیقی ترکی، نشریات و کتاب‌های ترکی هم طرفداران بیشتری دارد و هم خیلی زودتر به وسیله‌ی همان بورس‌شده‌ها، به زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه می‌شود.

از سوی دیگر، طبعا وقتی درصد قابل توجهی از نخبگان فرهنگی و علمی کشورها دانش‌آموخته‌ی ترکیه باشند، خواسته یا ناخواسته در راستای منافع آن کشور عمل کرده، آن‌گاه است که ترکیه چندین برابر هزینه‌هایی که در اعطای این بورسها کرده، به دست خواهد آورد.

همه‌ی این‌ها نشان از هدفمند بودن فعالیت‌های این کشور دارد. اهداف و برنامه‌هایی که نمی‌توان بر آنان - به‌صرف اینکه چرا دارد فرهنگش را اشاعه می‌دهد - خرده گرفت. این طبیعی است که هر کشوری تلاش کند فرهنگش را بیشتر معرفی کرده و توسعه دهد. به جای خرده‌گیری از این برنامه می‌توان الگو گرفت.

این پژوهشگر ایران‌شناسی ادامه داد: نمی‌توان کتمان کرد که ترکیه در زمینه‌ی توسعه فرهنگی - در کنار توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی - موفقیت‌های چشمگیری داشته است. به راستی ایران که از صدور فرهنگ خود به دیگر کشورها دَم می‌زند، چقدر در این زمینه با برنامه‌ریزی بلندمدت کار کرده و چقدر موفق بوده است؟ آیا موفق نشدن تاجیکان در بازگشت به خط هزارساله خود، نشانی از بی‌توجهی ما در عرصه فرهنگ ایرانی ندارد؟ آیا روابط محدود و عمدتاً نامطلوب میان سه کشور فارسی‌زبان خود گویا نیست؟ آیا همین که دانشجویان فارس‌زبان دیگر کشورها - مانند قنبرعلی تابش، شاعر و نخبه افغانستانی - را بدون دلیل از دانشگاه‌هایمان اخراج می‌کنیم، آن هم در حالی‌که همه هزینه‌های تحصیلی‌شان را می‌پردازند و هم‌زمان مدافع فرهنگ ایرانی هم هستند، قابل تأمل نیست؟ آیا نکته شگفتی است که نخست‌وزیر ترکیه، مولوی را شاعر «ترک» بخواند؛ در حالی‌که این کشور پذیرفته همه هزینه‌های مرمت خانه‌ی مولوی در بلخ افغانستان را پرداخت کند؟

شاید تفاوت ما و ترکیه‌ای‌ها در همین «صدور» باشد و «اشاعه». اشاعه (در کنار مفهوم انسان‌شناختی‌اش) نیازمند برنامه‌ریزی‌های بلندمدت و هدفمند است؛ آن‌گونه که ترکیه‌ای‌ها انجام می‌دهند. اما صدور که ما از آن دَم می‌زنیم، یک امر دستوری از بالا به پایین است. مدیران تصمیم می‌گیرند که دستورات فرهنگی صادر کنند؛ اما نتیجه‌ای که در پی دارد، گاهی مصادره فرهنگ‌مان به نفع دیگر کشورها است.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین