آفتابنیوز : آفتاب: سرویس سیاسی - نیکنام ببری- در طي چهارصد سال اخير، منطقه خاورمیانه كانون تحولات جهاني بوده است. از ورود استعمار و رقابت قدرت هاي فرامنطقه اي براي كسب نفوذ و قدرت گرفته تا سقوط متعدد و پي در پي دولت ها گواهي اشكار بر اين مسئله است.به نظر در ريشه يابي و فهم دقيق اين مسئله بايد در درجه اول به ساختارهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي منطقه و در مرحله ثاني به استراتژي قدرت هاي بزرگ فرامنطقه اي توجه نمود.
بي شك مهم ترين دليل نا امني منطقه در فرهنگ سياسي مردمان منطقه نهفته است. به قول فريد زكريا، فرهنگ سياسي محدود و تبعي در كنار وجود حاكمان ديكتاتوري چون صدام حسين و معمر قذافي به تقويت و بسط استبداد و ديكتاتوري در منطقه انجاميده است. اين دو عنصر دريك دور بي باطل به تقويت همديگر كمك نموده اند.
واقعیت این است كه در تمامي كشورهاي مورد بحث، رويه هاي ظاهري و نمادين دموكراسي همچون انتخابات، پارلما...ن برقرار است اما در تمامي اين انتخابات، قدرت حاكم با اكثريت قاطع آراء و بی چون و چرا برنده انتخابات است. فرمول دموكراسي در این کشورها نه از قاعد طلايي حق انتخاب بلكه از داشتن اختيار آري به قدرت تبعيت مي كند. در اكثر دولت هاي منطقه فرد و در نهايت یك حزب سكاندار هدايت امور سياسي و اقتصادي يك ملت است.
به نظر در خاورميانه هنوز مفهوم حقوق شهروندي به طور كامل جا نيفتاده است. نخبگان اجرايي در خاورميانه خود را حقدار و صاحب قدرت و ثروت مي دانند و ارائه خدمات اقتصادي و رفاهي را نوعي لطف به عامه مردم تلقی می کنند. علاوه بر اين در اكثر اين دولت ها با توجه به ساختار قبيله اي و قومي، وضعيت امپريال و سلطه يك قبيله بر سايرين حاكم است. گروه ها و قبايل غير خودي در اكثر كشورهاي خاورميانه محروم از هرگونه امكانات دولتي و حاكميتي هستند.
مسلما در وجود چنين فضايي، دامنه دفع، وسیع تر از جذب و مشاركت است. تروريسم و افرط گرايي از دل چنين بحران ها و خلاهايي رشد مي يابد. آنها با جذب گروه هاي رانده شده از جامعه و با نقش دادن به آنها، نوعي احساس هويت در این گروه ها خلق نموده و از اين طريق پروژه نسل كشي خود را عملياتي مي سازند. متاسفانه حاكمان ديكتاتور منطقه با سياست هاي انحصارگرايانه خود، فضا را براي بروز و ظهور چنين گروه هايی مهيا مي سازند. در حالي كه با تقسيم عادلانه قدرت و ثروت به خوبي مي توان به برقراري ثبات و دموكراسي در منطقه كمك نمود.
اينجاست كه قدرت هاي فرامنطقه اي با استفاده ابزاري از چنين گروه هايی اهداف توسعه طلبانه خود را با هزينه افراطيون منطقه، عملياتي مي سازند. شاید اين قدرت ها عامل مستقیم بوجود آورنده تروريسم در منطقه نباشند بلكه از وجود بسترها و زمينه هاي منطقه بهره جويي مي كنند. بستر نا آرام و دگرگون منطقه در كنار سابقه سياسي بالای رهبران قدرت هاي فرامنطقه ای، خاورميانه را به ميدان نبرد هاي ايدئولوژيك و سياسي تبديل نموده است.
راز وجود ثبات و آرامش در جوامع توسعه يافته در همين نكته طلايي تكثر ثروت و قدرت نهفته است. آنها بعد از پشت سرگذارندن تاريخ طولاني از مبارزه و جنگ داخلي به اين نتيجه رسيدند كه براي رسيدن به توسعه و امنيت راهي جز تقسيم عادلانه قدرت و ثروت ندارند. در اين جوامع اختلافات نه از طريق اجبار و زور بلكه با ابزار مذاكره و گفت و گو حل و فصل مي گردد. همگان با اصل واحدي به نام حاكميت قانون و تساوي حقوق در برابر آن به تعامل و كنش مي پردازند. در حالي كه قانون در برخی کشورهای خاورميانه اراده و ميل رهبران است. این رهبران سياسي با تملك قدرت و ثروت از مشاركتي شدن جامعه جلوگيري نموده اند.
در يك جامعه مشاركتي و مدني فضا براي كنش گري افراطيون بسيار ضعيف است چرا كه ضرورتي براي چنين امري وجود ندارد وقتي كه همگان در يك چارچوپ دموكراتيك و مسالمت آميز از حقوق و مزاياي خود بهره مند هستند و دولت نهادي جز برای ارائه خدمات بيشتر براي شهروندان خود نمي باشد نيازي به توسل به خشونت از سوي شهروندان احساس نمي گردد.
اين نكته ياد آور ايده خلاقانه رابرت پوتنام است كه مي گويد بهترين راه تعديل انديشه هاي افراط گرايي مشاركت آنها در فرايندهاي سياسي و اقتصادي است. به نظر نخبگان، دولت های خاورميانه می بایست با الهام از تجارب گذشته و در نظر گرفتن مصلحت ملي و آينده كشورشان، از حذف و انحصار به سمت مشاركت و جذب متمایل شوند.
البته نگارنده معتقد است در پشت تمامي اين نا آرامي ها آينده اي روشن و مبتني بر عقلانيت و مصالحه سياسي پيش رو است. دموكراسي تمرين مي خواهد. جنگ، درگيري و خشونت همانطور كه تاريخ مدرنيته غربي نشان داده است در گروه وجود رهبراني عقل محور و اصلاح پذیر مي تواند به عقلانيت، تساهل و ديالوگ منجر گردد.