کد خبر: ۲۶۹۵۲۵
تاریخ انتشار : ۱۳ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۷

چه کسانی برای دانشجویان پیروخط امام سخنرانی می کردند؟/از حسین شریعتمداری و حجاریان تا حائری شیرازی

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: نظر به اهمیت مطالب مطرح شده در آن مصاحبه، بخشهایی از آن بازنشر می شود.

    از دانشگاه پلی‌تکنیک آقای میردامادی با من و آقای عباس عبدی صحبت کردند، لاجرم ما اعضای پلی‌تکنیکی حلقه اول بودیم. اینکه گفته می‌شود سه نفر از هر دانشگاه، در حقیقت اینطور بود که از هر کدام از دانشگاه‌های اصلی پایتخت یعنی تهران، شریف، پلی‌تکنیک و ملی (شهید بهشتی) یک نفر در جلسه اولیه بودند، و جلسه دانشگاه پلی‌تکنیک هم چیزی کمتر از 24 ساعت بعد از آن شکل گرفت.

    نماینده دانشگاه تربیت معلم آقای سیدنژاد بود و نماینده دانشگاه علم و صنعت آقای محمود احمدی‌نژاد. آنها معتقد بودند که تسخیر سفارت امریکا در آن مقطع موضوعیت ندارد و مساله ما امروز چپ‌ها هستند و باید حمله به منافع شوروی را در دستور کار قرار دهیم. حتی تهدید کرده بودند که ما به دولت موقت جریان را گزارش می‌دهیم، ولی کار آنقدر با سرعت و قدرت پیش رفت و مورد تایید امام و قبول مردم قرار گرفت که دیگر از آن به بعد نتوانستند کاری بکنند.

     ما در سازماندهی اولیه فکر نمی‌کردیم که بیش از سه روز می‌مانیم. پس بخش عملیات و نگهداری گروگان‌ها و جمع‌آوری اسناد برای ما خیلی مهم بود. وقتی مراجعات مردمی را دیدیم، که از همه‌جا می‌آمدند و بازدید می‌کردند و این سفارت را به قطب انقلاب تبدیل کرده بود، تصمیم گرفته شد بخش روابط عمومی را هم به مجموعه اضافه کنیم. آقای محمد نعیمی‌پور و آقای سیداحمد حسینی که بعد‌ها روابط عمومی بنیاد شهید را تشکیل دادند به اضافه آقایان محمدرضا خاتمی و محسن امین‌زاده در این قسمت حضور داشتند.

     یکسری افراد بودند که بعد از چند روز شروع کردند به زدن حرف‌هایی از قبیل اینکه ما عده‌ای بی‌گناه را دستگیر کردیم و این کار خلاف است. این قصه در زمان اوج تایید کردن این کار از طرف دیگران بود. امام تایید کردند، مردم تایید کردند اما این گروه می‌گفتند که ما خودمان گروگانِ گروگان‌ها شده‌ایم. این جمله، جمله فتنه‌برانگیزی بود. در ضمن اینها شب‌نامه می‌نوشتند و در داخل سفارت پخش می‌کردند. حرف‌هایی می‌زدند که در آن زمان هرج و مرج ایجاد می‌کرد. رئیس شورای بازو که آقای رحمان دادمان بود،‌‌ همان زمان یک جلسه استماع سخنان تشکیل دادند تا مخالفان و موافقان حرفشان را بزنند. آمدند و صحبتی کردند و این گروه دانشجویانی بودند که اگر در کار سیاسی می‌ماندند امروز به آنها می‌گفتیم اصولگرا. آدم‌های متدینی بودند اما گرایشات انجمن حجتیه‌ای داشتند. خلاصه بعد از شنیدن حرف‌ها، همه به اتفاق رای دادند که این چند نفر باید از لانه بروند. همه موافق بودند چون می‌گفتند اگر اینها بمانند، فردا روزی نظم درون لانه از بین می‌رود. بیرون کردن آنها در آن زمان ضرورت داشت.

    لیدرهای انقلاب فرهنگی آقایان احمدی‌نژاد و سیدنژاد بودند. همه دانشجویانی که داخل لانه بودند تا آنجا که من می‌دانم مخالف انقلاب فرهنگی به شکل تعطیلی دانشگاه‌ها بودند. می‌گفتند باید کنترل را زیاد کنیم اما مخالف تعطیلی دانشگاه‌ها بودند. آن طیف مخالف تسخیر لانه چون دیدند دانشگاه‌ها از دانشجویان مذهبی خالی شده و نقش چپ‌ها پررنگ شده، آمدند و انقلاب فرهنگی را راه انداختند. یک قسمت از این کار تعطیلی دانشگاه‌ها بود و بخش دیگرش بیرون کردن عده زیادی از دانشگاه. وگرنه این کار هیچ تغییر اساسی و قابل قبولی در حوزه فرهنگ در برنداشت. انقلاب فرهنگی به نوعی در مخالفت با تسخیر سفارت انجام گرفت. در اصل آنها به دنبال راهی دیگر برای نشان دادن خودشان بودند که اگر حمایتی از آن نمی‌شد شاید سرانجامی هم نمی‌یافت اما این عمل دو مدافع مؤثر پیدا کرد، یکی آیت‌الله خامنه‌ای از طیف روحانیون عضو شورای انقلاب و یکی هم عبدالکریم سروش که نماینده روشنفکران بود. وقتی این دو نفر حمایت کردند امام هم تعطیلی دانشگاه‌ها را تایید کردند.

    ما رفتیم که دو برابر انتظارمان مطلب به دست بیاوریم، اما در واقع 50 درصد انتظارمان مطلب به دست آوردیم. خیلی از اسناد که پودر شده و از بین رفته بود. آنها هم قاعدتا به ترتیب اهمیت اسناد را از بین برده بودند. آنها که نمی‌آمدند یک سند بی‌اهمیت را از بین ببرند. بالغ بر 80 درصد اسناد مهم پودر شده بود. ما فقط توانستیم رشته‌ها را کنار هم بگذاریم، ترازبندی کنیم و مطالب را بفهمیم. هرچند بعد‌ها به سندسازی متهم شدیم.

    بار‌ها شده که این آقای امیرانتظام در جهت تطهیر خودش و بنظرم به این خاطر که وجدان خودش معذب بوده این را گفته است. به آن اندازه که اسناد نشان می‌داد ایشان عنصر دلباخته‌ای بود. به هر حال مقام ایشان هم مقام مهمی بود، در آن زمان که ما در اسناد به دنبال ردپای هرکسی به عنوان عنصر بیگانه بودیم اسنادی را از ایشان به دست آوردیم. آن زمان مثل امروز نبود که یک نفر مثل آقای آقاتهرانی گرین‌کارت داشته باشد و مساله‌ای هم نباشد! آن زمان این مسائل خیلی مهم بود.

    بچه‌ها جز چند ساعت پاس و کشیک، باقی ساعات روز کار خاصی نداشتند. دوستانی که آنجا بودند کارهای تئوریک را خیلی دوست داشتند. یک بحث تحلیل سیاسی بود که آقای سعید حجاریان تدریس می‌کردند، ایشان کلاس نهج‌البلاغه را هم داشتند.

    یکسری کلاس‌های اخلاق را آقای حائری شیرازی تدریس می‌کردند. جلساتی بود که آن زمان آقای حسین شریعتمداری در مورد روسیه، جنبش‌های چپ و کمونیستی داشتند. آقای موسوی‌ خوئینی‌ها کلاس تفسیر قرآن داشتند. آقای محمد منتظری هم چند بار آمدند در مورد بحث‌های بین‌المللی جهان اسلام سخنانی مطرح کردند.

منبع: سایت تاریخ ایرانی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین