آفتابنیوز : 
1- آن روزها- هزاروچند صد سال پيش- هنگامي كه خليفه عباسي در هراس از بيداري مردم و بازگشت آنان به اسلام ناب محمدي (ص)بود، مولاي ما امام جعفر صادق عليه السلام را مظلومانه به شهادت رساند، شايد نفسي آسوده كشيده و بر اين باور بود كه «دارها برچيده و خون ها شسته است» آنچه را كه از آن بر حاكميت عباسيان خوفناك بود، از ميان برده است...!
خدا بر درجات استاد محمدتقي جعفري بيفزايد. او در شرح اين گونه كج خيالي ها به داستاني اشاره كرده و مي گفت؛... تعدادي قورباغه در بركه اي زندگي مي كردند، در يكي از شب ها، ديرهنگام به بركه بازگشتند و با تعجب، موجود سفيدرنگي را ديدند كه در بركه محل سكونت آنها جا خوش كرده است.
براي مقابله با اين دشمن، آرايش جنگي گرفتند و به قصد نابودي او درون بركه پريدند، چند ساعتي به ضرب و شتم آن موجود سفيد رنگ مشغول بودند و هنگامي كه ديگر او را در ميان بركه نديدند، دست از جنگ كشيدند و شادمان از غلبه بر دشمن، با خيال راحت آرميدند... استاد، در اين هنگام از حاضران مي پرسيد؛ آيا مي دانيد آن موجود سفيد رنگ چه بود؟ و خود پاسخ مي داد... كهكشان شيري!.. آن شب عكس كهكشان شيري كه مجموعه اي از ميلياردها ستاره است در آب بركه افتاده بود... بيچاره قورباغه ها...
2- هزاروچند صد سال پيش، مولاي مظلوم ما، در حالي تن خاكي وانهاده و به عالم پاك مي رفت، كه غبار چند ده سال تحريف، كج انديشي، بدانديشي، بدعت، وارونه نمايي و... را از چهره اسلام زدوده و اسلام ناب محمدي (ص) را همانگونه كه در آغاز بود، عرضه كرده بود. او در فرصت بدست آمده از درگيري دو جريان فاسد بني اميه و بني عباس ، مباني اسلام ناب محمدي(ص) را كه تشيع علوي ترجمان دقيق آن است به ميدان كشيده بود... شايد در آن روزهاي غم گرفته و ماتم زده، كمتر كسي تصور مي كرد بنياني كه او بنا نهاده، هزاروچند صد سال بعد، سقف ظلمت زده دنياي انسان ها را مي شكافد و «طرحي نو» درمي اندازد كه انقلاب اسلامي با همه بزرگي و عظمتي كه دارد، طليعه و سايه روشن آن است و به قول امام راحلمان (ره)... ما در انتظار طلوع خورشيد هستيم... طلوعي كه بعيد نيست، نزديك باشد... اليس الصبح بقريب؟...
3- ساعتي پس از آن كه امام راحل ما (ره) چشم از جهان فرو بست، اين خبر، با ذوق زدگي احمقانه اي روي تلكس خبرگزاري رويترز نشست كه «با مرگ خميني، انقلاب اسلامي به نقطه پايان رسيده است» و ساعتي ديگر، خبرگزاري آمريكايي آسوشيتدپرس در مصاحبه با يكي از نظريه پردازان مؤسسه استراتژيك
«هري تيژ»، به تفسير اين رخداد پرداخت كه «شخصيت كاريزماتيك -جاذبه ويژه- خميني، مسلمانان جهان را با حالتي سحرگونه به خود جذب كرده بود و اكنون كه اين بنيانگذار از دنيا رفته است، مانند هر شخصيت كاريزماتيك ديگر، بنايي كه برپا كرده بود به تدريج فرو مي ريزد»! مفسر هري تيژ با اين تحليل نتيجه گرفته بود كه «شماره معكوس براي فروپاشي نظام اسلامي ايران آغاز شده است»!...
فرداي آن روز، وقتي خبر رحلت امام (ره) منتشر شد و در سراسر ايران اسلامي، زن و مرد و كودك و... با چشمان اشكبار و دل هاي داغدار به خيابان ها ريختند و خبر اين ضايعه غم انگيز در لبنان، فلسطين اشغالي، مصر، بحرين، الجزاير و ساير مناطق مسلمان نشين، هنگامه اي بي نظير برپا كرد... خبرگزاري رويترز با ناباوري از رخدادي كه آنرا عظيم تر از استقبال مردم به هنگام ورود حضرت امام (ره) مي ناميد، خبر داد... خميني عزيز، بعد از غروب در عالم خاك، بار ديگر از ژرفاي دل ميليون ها ميليون انسان پاك طلوع كرده بود...
4- غرب خيلي زود به اشتباه خود- يا اشتباهي كه عمداً مرتكب شده بود- پي برد. آنها همان اشتباه اسلاف خود، يعني مشركان صدر اسلام را مرتكب شده بودند كه مي پنداشتند، با رفتن رسول خدا(ص)، رسالت او نيز خواهد رفت و بعد از نبي(ص)، نبأ باقي نمي ماند و خداي سبحان با سروش «دشمن تو بي دنباله است» توهم آنان را پاسخ گفته بود.
رهبر كاريزماتيك با جاذبه هاي شخصي خود، جماعت را به خويش جذب مي كند و به قول «ماكس وبر» وقتي از دنيا مي رود، كاريزما- جاذبه ويژه- او نيز كه رابط ميان رهبر كاريزماتيك و مردم بود، از ميان مي رود و به طور طبيعي، همه بنيان هايي كه او برپا كرده بود فرو مي ريزند.
دكترين ماكس وبر، اگرچه در مواردي پذيرفتني است و جاذبه هاي ويژه و شخصي امام راحل ما (ره)، نيز انكاركردني نيست ولي آنچه از نگاه نظريه پردازان غربي پنهان مانده بود - و البته، اكنون پنهان نيست- تفاوت ميان رهبران الهي و كاريزماتيك است و آن، اين كه، در رهبري كاريزماتيك،«خط جاذبه» از مردم شروع شده و به رهبر كاريزما ختم مي شود ولي اين خط در رهبري الهي، اگرچه از مردم شروع شده و به رهبر الهي مي رسد امادر او متوقف نمي شود، بلكه امتداد آن به خداي سبحان مي رسد و رهبر الهي، واسطه ميان مردم و خداست... بنابراين، وقتي رهبر الهي از دنيا مي رود، بنيان هايي كه بنا نهاده بود فرو نمي ريزند، برخلاف رهبران كاريزماتيك كه با رفتنشان، آنچه آورده بودند، از ميان مي رود. به قول ملاي رومي؛
مصطفي را وعده داد الطاف حق
تو نماني و بماند اين سبق
5- مي گويند، «امروز اسلام غريب است» و اين سخن، اگرچه از سر دلسوزي است و در آن به وضوح مي توان رنگ و بوي دغدغه ديني و سمت و سوي پاكباختگي اسلامي را ديد ولي با اين همه، سخني به غايت، دور از واقعيت و انگاره اي به تمام قد، وهم آلود است. امروز، عصر شكوفايي اسلام است و به جرأت و با استناد به شواهد و قرائن موجود مي توان گفت كه از صدر اسلام تاكنون، هيچگاه، اسلام به اندازه اين روزها فراگير نبوده و در هيچ قطعه اي از تاريخ هزاروچهارصد و چندساله خود مانند عصر ما، با قدرت و صلابت و در همان حال، با چهره اي پر لطف و محبت كه واقعيت آن است ميدانداري نكرده است.
راستي! اگر اسلام، آنگونه كه دشمنان بيروني بر طبل توخالي فريب مي كوبند و برخي از غفلت زدگان داخلي با اين طبل بد صدا مي رقصند، رو به افول بود، چرا كينه توزي دشمنان هر روز شتاب بيشتري مي گيرد؟!... و به قول حضرت امام (ره) در خطاب معروفشان به آمريكا و اروپا، «اگر مي گوييد هيچ اتفاقي نيافتاده است، پس چرا اينهمه سر و صدا مي كنيد؟!».
آلوين تافلر، استراتژيست آمريكايي در رساله معروف خود با عنوان «فرمول قدرت» اعتراف مي كند كه «امام خميني نه فقط جهان اسلام، بلكه جهان خداباوران را برانگيخته است» و به گفته اوليوت كوهن «همه شواهد حكايت از آن دارند كه قطب قدرتمند اسلام متولد شده و قرن بيست ويكم برخلاف تصور فوكوياما، «قرن غلبه ليبرال دموكراسي آمريكا بر جهان نيست، اين قرن را مي توان قرن اسلام نام نهاد و...»
... و امام راحل ما (ره) يكي از شاگردان مكتب امام صادق عليه السلام بود و خلف حاضر او نيز... و حركت اين سايه، زان شاخ گل است...
6- امروز در حالي، سالروز شهادت امام صادق عليه السلام، احياگر مكتب تشيع - اسلام ناب محمدي (ص)- را به سوگ مي نشينيم كه آن امام همام، ديگر مانند ايام شهادت خود، غريب نيست... اگرچه غريبانه به شهادت رسيد... امروز به بركت او، همه شواهد و قرائن حكايت از آن دارد كه آينده از آن ماست و اسلام تمامي سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهدكرد... دشمن اين واقعيت را درك كرده و هم از اين روي سراسيمه به مقابله آمده است و تازه، اين همه از نتايج سحر است و فقط شعاعي از ساحت مقدس امام صادق عليه السلام است كه بر جهان تابيده... و به قول خواجه شيراز؛
پرتوي از رخ او در دل منصور افتاد
اين همه ذكر اناالحق به سماوات رسيد