آفتابنیوز : از دانشگاهیان اصلاحطلبی است که همواره حقایق را به زبان میآورد هر چند آن حقایق تلخ و گزنده باشد. مسائل را آنطور که هست میبیند و شاید همین نگاه بود که موجب شد تا سخت ترین انتقادات را به دولت گذشته وارد بداند. حال احمد نقیبزاده، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با «آرمان» از تاثیر دانشگاه و دانشگاهیان بر تحولات سیاسی ایران میگوید. او همچنین از وزارت علوم و اوضاع دانشگاهها بعد از روی کار آمدن حسن روحانی سخن به میان میآورد که البته نگاهش توام با انتقاد است و هنوز هوای وزارت علوم و دانشگاه را آفتابی نمیداند.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی دکتر احمد نقیبزاده با «آرمان» است:
توصیف شما از رابطه دانشگاه و تحولات سیاسی چیست؟
دانشگاه الزاما رابطهای با تحولات سیاسی ندارد یا به عبارت دیگر چنین کارکردی برای هیچ دانشگاهی تعریف نشده است اما از آنجا که دانشگاه مرکز تجمع یک قشر جوان دانشپژوه است و این قشر هم نسبت به تحولات سیاسی حساسیت اجتماعی دارد به دو، سه دلیل نبض تحولات سیاسی محسوب میشود: یکی جوان بودن و تحرک جسمی، دیگری فراطبقاتی بودن یا عدم چسبندگی اجتماعی به قشر یا گروه خاص و از همه مهمتر فرهیختگی و آگاهی از مسائل اجتماعی و سیاسی سبب میشود تا دانشگاه آئینه تحولاتی باشد که قرار است در جامعه رخ دهد. وگرنه هیچگاه دانشگاه تغییرات مهمی را هم رقم نزده است. عمر دوره دانشجویی هم کم است یعنی 4 یا 5 سال که خود یکی از موانع استمرار حرکتها یا حتی اندیشهها در دانشگاه میشود.
امروز چقدر دانشگاه توانسته است بر تحولات سیاسی در ایران تاثیر گذار باشد؟
مدیریت در دولت قبل انگار خاک مرده بر دانشگاهها پاشیده بود لذا چگونه میخواهید دانشگاه بر تحولات سیاسی سریع اثر بگذارد. روز روزش تحرکات دانشجویی جنبه سمپتوماتیک یعنی تشخیص بحران یا ناهنجاری دارد. به این معنی که اگر دانشگاهها سیاسی باشند و تحرکات دانشجویی هم در فضای باز صورت گیرد شما میتوانید از روی این تحرکات حدس بزنید که جامعه دچار مشکلاتی است. دانشگاههای کشور در چند سال اخیر دچار کرختی شده بودند و نمیتوان از آنها انتظارداشت در زمان کوتاهی بعد از دولت یازدهم تاثیرگذاری خود را در جامعه نشان دهند.
آیا مرور زمان و تحولات در عرصه ارتباطات تاثیری بر میزان نقش دانشگاه و دانشگاهیان بر عرصه سیاسی داشته است؟
طبعا فضای مجازی بر همه پدیدههای سیاسی و اجتماعی اثر گذاشته است و دانشگاه هم ازاین رهگذر بینصیب نبوده است. گشایش فضای مجازی دارای نکات مثبت و منفی زیادی است. از نکات مثبتش این است که دانشجویان در ارتباط سریعتری نسبت به گذشته با یکدیگر قرار میگیرند. دوم اینکه نظارت بر آن برای دستگاههای کنترل سختتر میشود. درست است که کنترل در حالت عادی آسانتر میشود ولی وقتی شبکهای از پیامها به کار افتاد آنگاه هیچ دستگاهی نمیتواند برآن نظارت کاملی کند.
دانشگاه در انتخابات 76-84-92 تاثیر داشته است؟ تفاوت در چه چیز بوده؟
این تأثیرگذاری برآیند التهابات بیرونی بود که دانشجویان را هم تحت تأثیر قرار داد. اگر جامعه دارای تشکلهای مدنی قوی باشد تشکلهای دانشجویی از آن تأثیر پذیرفته و خود را با آنها هماهنگ میکنند ولی در غیبت تشکلهای قوی مدنی معمولا دانشجویان مستقل عمل میکنند.
چقدر متصدیان میتوانند در مسیر تاثیرگذاری دانشگاهها نقش مثبت یا منفی داشته باشند؟
متصددیان اگر فرهیخته باشند دانشگاه و دانشجویان را آزاد میگذارند تا به بیان دیدگاههای خود پرداخته و از زیرزمینی شدن یا انباشت خواستههای آنها جلوگیری کنند وگرنه خواستههای سرکوب شده مانند بغض فروخورده معلوم نیست کی، کجا و چگونه خود را نشان خواهد داد. امروز متصدیان باتجربهای بر جامعه فرهنگی مدیریت نمیکنند.
به دولت یازدهم انتقاد میکنند که دانشگاه نباید سیاسی شود منظور از سیاسی بودن دانشگاه چیست؟
حرفی نیست. وظیفه اول دانشگاه علمآموزی است و نه سیاستکاری ولی دانشجویان یک قشر اجتماعی با خواستههای صنفی خاص خود هستند یانه؟ آیا دانشجویان و استادان دارای درایت سیاسی هستند و انتقادات سازنده آنها میتواند به حال جامعه مفید باشد یانه؟ و بالاخره یک گروه جوان شاداب باید تحرک داشته باشد.
جایگاه احزاب در دانشگاه چیست؟ (گفته میشود دانشگاه خانه احزاب شده است)
کو؟ کجا؟ یک زمانی احزاب اصلاحطلب در دانشگاه فعال بودند. چون دانشجو و استاد بالطبع یا انقلابی است یا اصلاحطلب و به ندرت محافظهکار میشود. طبیعی بود که اصلاحطلبان ازاین فرصت استفاده کنند. حالا که اصلاحطلبان فعالیتی ندارند دیگر چه حزبی در دانشگاه فعال است.
وضعیت کنونی جنبش دانشجویی را در مقایسه با گذشته چگونه ارزیابی میکنید؟
در همه جای دنیا تا حدی حرکتهای دانشجویی دچار افت شده است یعنی برخلاف دهه 1960 که جنبشهای دانشجویی حرف اول را میزدند الان دیگر اینطور نیست. ولی درکشور ما بهطور مضاعف دچار افت شدهاند. ظاهرا خاک مردهای احمدینژادیستها بر دانشگاه پاشیدند و یک مشت بورسیه دادند و در واقع نشاط دانشگاه را گرفتند.
اوضاع دانشگاه و وزارت علوم را در طول یک سال و نیم گذشته چگونه دیدید؟
غیر از تأثیرات روانی که یکی از آثارش هم به حاشیه رفتن اندک احمدینژادیستها بود تحول دیگری صورت نگرفته. هنوز همان رؤسا و همان مسئولان دارند مدیریت میکنند.
چرا این همه حساسیت به وزیر علوم و وزارت علوم نشان داده شد؟ آیا مساله واقعا تا این حد مهم و نیاز به ظرافت و حساسیت داشت یا تنها موضوعی سیاسی بود؟
برای اینکه مسائل خودشان افشا نشود مقابل وزیر قرار گرفتند و برخی هم دغدغه داشتند شاید اطلاعاتشان را افراد سیاسی تهیه کرده و آنرا جهت داده بودند. گروهی هم میخواستند مدرکهای کپسولی دریافت کنند و با القاب دکتر و مهندس به سخنرانی بپردازند تا عوامالناس بیشتر تحتتأثیر قرار بگیرند. گروههای منتسب به چپ واقعا درس میخواندند اینها هم فکر کردند ما چیزی از آنها کمتر نداریم. نکته دیگر اینکه تاریکاندیشان اساسا از دانشگا میترسند چون دانشگاه جای نور است. البته بهقول استاد مرحوم دکتر قاضی، علم اگر از روزنه اخلاق بتابد، نوری است که محبوب است.
توفیقی، فرجیدانا، فرهادی تفاوت این سه فرد در وزارت علوم چیست؟
نمیدانم. اهمیتی هم برایم ندارد.
مهمترین ایراداتی که مجلس در استیضاح فرجیدانا به وزیر علوم وارد میدانست موضوع عزل و نصبها بود. اولا تغییراتی را که فرجیدانا و توفیقی در وزارت علوم ایجاد کردند را چگونه دیدید و دوم چقدر وزیر علوم در راستای عزل و نصب دارای اختیار است؟
خب بله. برخی بدون ضابطه رفته بودند و در مناصب جا خوش کرده بودند و دلشان نمیخواست کسی آنها را تکان بدهد. برخی نزدیکان خود را در مسئولیتهای بالا گذاشته بودند؛ برای خود و فرزندانشان بورس درست کرده بودند و چیزهای دیگر. عدهای اندک خواسته یا ناخواسته چه کار که برسر دانشگاه نیاوردند.
چه فرایندی موجب شد تا بستر برای بروز چنین تخلفاتی آن هم در زمینه علم و دانش فراهم شود؟
عدم نظارت، نظارت ضعیف، ناقص بودن مسیر اطلاعرسانی صحیح و نوع رفتار احمدینژادی همه اینها زمینه نگاه جناحی و باندی را در پاکترین نهادهای علمی-آموزشی فراهم میکند.
بر تمام خاک ایران خاک مرده پاشید
نشاط رو از ایران برد
الان چهره ها رو نگاه کنید همه عصبی و نگراننند انگار آخرزمانه
چون کسانی که مدیریت را در دست گرفتند این کاره نبودند
سوادشو نداشتند تنها کسانی نفع کردند که دوروبرشان بودند و میدانستند چگونه میخ خود را بر زمین بکوبند