آفتابنیوز : 17 مرداد ماه، روزی که روز من است و روز صدها نفر مثل من. حتی صدای ممتد انگشتانی که بر صفحه کیبورد کوبیده می شود، دست از سر هزاران فکر و خیالی که در یک لحظه به ذهنم خطور می کند، برنمی دارد. این که یک سال دیگر هم در میان هزاران هزار خبر ریز و درشت و صدها و صدها تیتر کوچک و بزرگ گذشت. یادم به صبوری های همکارانم می افتد، به دلتنگی ها و حتی گریه های آن ها. به شبی که در هجوم الفاظ ناروا شانه های یکی از آن ها از فرط غصه به خود می لرزید، یادم به تهدید ها می افتد، به توهین ها و حتی بی تفاوتی ها و این که هر بار سعی کردم با خونسردی و بی خیالی، آن ها را و خودم را متقاعد کنم که این اقتضای کار خبرنگاری است، جزو مشاغل سخت است دیگر! باید تحمل کرد... .
دوباره صدای ممتد تایپ کردن اخبار از آن گوشه سالن مرا به خودم می آورد. صدایی که حالا با غژ غژ بی حال کاغذهایی که از دستگاه فکس خارج می شود در هم تنیده است. قابل پیش بینی است! انبوهی از پیام های تبریک به مناسبت روز خبرنگار! یکی دو تای آن ها کاملاً دارای نام و نشان و با قلمی آراسته به ادبیاتی در خور تحسین نگاشته شده اند اما حساب بقیه کاملاً مشخص است. پیام های تبریک انشاء گونه ای که اصلاً معلوم نیست برای کدام خبرنگار، نویسنده و یا روزنامه و خبرگزاری ارسال شده است. درست مثل دعوت نامه هایی که در طول سال از طرف همین ادارات به رسانه ها ارسال می شود.
در ابتدای یکی از این پیام های تبریک چند نقطه چین به جای نام رسانه خودنمایی می کند. درست به همین شکل: «خبرگزاری وزین و محترم...». «روزنامه وزین و محترم...» و بعد هم در ادامه آن دو صفحه A4 پیام تبریک مدیر کل محترم یکی از ادارات فارس به چشم می خورد. متن پیام تبریک هم کاملاً به صورت خبری تنظیم شده است دقیقاً به همین شکل: «مدیر کل اداره ... ضمن تبریک روز خبرنگار اظهار داشت:... وی افزود:... وی خاطرنشان کرد:......» و کاملاً از نحوه تنظیم مشخص است که مدیر روابط عمومی آن اداره انتظار درج آن پیام تبریک در روزنامه را هم داشته اند!
نامه های دیگری را ورق می زنم، شیوه نگارش یکی از این نامه ها از اولی هم بدتر است. یکی از همین ادارات محترم در فرمت دعوت نامه های خبری که به روزنامه ها ارسال می کند روز خبرنگار را به 14 مدیر رسانه به صورت دسته جمعی، فله ای و یک جا تبریک گفته و خیال خود را یکباره راحت کرده است. در انتهای این پیام تبریک که کاملاً مشخص است از سر رفع تکلیف نگاشته شده آدرس ساختمان مرکزی آن اداره، شعبه آن و چند خط تلفن و تلفکس، کدپستی و آدرس سایت و ایمیل هم درج شده است! در پایان هم نوشته شده «این نامه بدون مهر برجسته فاقد اعتبار است» اما به صفحه دوم که رجوع می کنی مهر برجسته که هیچ، یک امضای خشک و خالی هم به چشم نمی خورد!
با خودم می گویم خبرنگاری است دیگر! آن هم در استانی که همه چیز آن به هم جور در می آید. زمانی که فلان رئیس دفتر یا فلان روابط عمومی یادداشت و مقاله مدیر خود را در قالب خبری تنظیم و با اضافه کردن «وی گفتند و وی اظهار داشتند» در ابتدای هر پاراگراف آن را به رسانه ها ارسال می کند و در کمال تعجب برای خود این حق را هم قائل می شود که در متن تنظیمی خود اشاره کند که این مطالب در جمع خبرنگاران مطرح شده! دیگر باید فاتحه ارتباط دو سویه بین رسانه و مجموعه های ملزم به پاسخگویی را خواند.
وقتی نهایت تعامل یک روابط عمومی با رسانه ها در این خلاصه می شود که اخبار جلسات روزمره مدیران را به شکل بولتنی تنظیم و روی خروجی سایت ها قرار دهد و بعد هم با یک پیامک از رسانه ها بخواهد که آن خبر را کپی برداری کرده و منتشر کنند، این جاست که در می یابیم بسیاری از متولیان امر در بحث ارتباط گیری با رسانه ها درگیر سوء تعبیرهایی به شدت اشتباه هستند و بدیهی است مشکلات رسانه های حرفه ای و کهنه کار استان از همین جا آغاز می شود. یعنی از زمانی که در مثلث «رسانه، مردم و مدیر» یکی از اضلاع اصلی این هرم یعنی مدیر خود را ملزم به پاسخگویی به هیچ رسانه ای نمی بیند و ترجیح می دهد ارتباطش با خبرنگاران در حد پوشش سخنرانی های عریض و طویل جلسات باقی بماند. در چنین شرایط دشواری است که رسانه به دلیل غیر قابل دسترس بودن مراجع پاسخگو تلاش می کند ارتباط خود را دست کم با یکی دیگر از این دو ضلع یعنی مردم حفظ کرده و به طرح مصائب و مشکلات آن ها بپردازد اما درست همین جاست که مراجعی که تا دیروز غیر قابل دسترس بودند ناگهان آفتابی می شوند، آن هم در قالب ارائه چهار خط تکذیبیه یا توضیح خبر که همیشه هم در آن به لزوم تبعیت از ماده 23 قانون مطبوعات اشاره شده است.
اما نکته تاسف بار اینجاست که همواره ماده سوم همین قانون از منظر مدیران غیر پاسخگو نادیده می ماند. قانونی که به صراحت بیان می کند: «مطبوعات حق دارند نظرات، انتقادات سازنده، پیشنهادها، توضیحات مردم و مسئولین را با رعایت موازین اسلامی و مصالح جامعه درج و به اطلاع عموم برسانند».
به هر جهت این تنها قطره ای از مصائب دریای پر تلاطم حرفه خبرنگاری است و مشکلات این حرفه، شرح بی نهایتی است که هم و غم های مردم، فرصت پرداختن به آن را می گیرد. در این مجال آرزومند روزی هستیم که حد و مرز «بولتن نویسی و روزنامه نگاری»، «تخریب و نقد» و «روابط عمومی و خبرنگاری» برای همگان مشخص شود و حریت قلم و آزاد اندیشی ارزانی مصلحت اندیشی ها نشود.