آفتابنیوز : به گزارش فرهیختگان، یکی از آنها که با ضربههای لگد، همسرش را کشته بود به اتهام قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم شد. هیات قضایی اما هنوز برای دومین متهم، که پای میز محاکمه خودش را به دیوانگی زد تا به سوالات هیات قضایی پاسخ ندهد، حکمی صادر نکرده است.
قتل همسر با ضربههای مرگبار لگدرسیدگی به این ماجرا از شانزدهم شهریور 90 به دنبال مرگ مرموز زن 30 سالهای به نام نفیسه در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران در دستورکار پلیس آگاهی قرار گرفت. بررسیها نشان میداد زن جوان از سحرگاه نهم شهریور در بیمارستان بستری شده بود اما تلاش پزشکان برای نجات او بینتیجه ماند. پلیس در نخستین گام از تحقیقات به بازجویی از شوهر 40 ساله نفیسه به نام عباس پرداخت و این مرد گفت: «زنم در خانه دچار سرگیجه شد و روی زمین افتاد. سر نفیسه به زمین خورد و بیهوش شد. من هم او را به کمک خالهاش به بیمارستان رساندم، اما یک هفته بعد جان سپرد.»
به دنبال اظهارات این مرد خاله 31 ساله نفیسه به نام محبوبه تحت بازجویی قرار گرفت. این زن، حرفهای عباس را تایید کرد و گفت: «خواهرزادهام براثر سرگیجه به زمین افتاده و دچار ضربهمغزی شده است.»
این ادعا در شرایطی مطرح شد که تحقیق از خانواده نفیسه نشان میداد او با شوهرش اختلاف قدیمی خانوادگی داشته است.
با افشای این موضوع، رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازهای شد. پدر نفیسه گفت: «دخترم و دامادم از یکسال پیش بهشدت با هم درگیر بودند و بارها زد و خورد داشتند.»
وقتی پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد نفیسه پیش از مرگ، مورد ضرب و جرح قرار گرفته و کبودیهای روی بدنش این موضوع را اثبات میکند، بازجویی از عباس از سر گرفته شد و این مرد سرانجام به قتل همسرش اعتراف کرد.
محبوبه هم که شاهد جدال خانوادگی بود، لب به اعتراف گشود و گفت: «نفیسه و شوهرش مدام با هم درگیر بودند تا اینکه عباس به من ابراز علاقه کرد. چون زیاد به خانه خواهرزادهام رفت و آمد داشتم عباس میگفت عاشق من شده و دیگر علاقهای به همسرش ندارد. به همین خاطر درگیری آنها بیشتر شد.
آن روز من به خانه آنها رفته بودم که زن و شوهر دوباره با هم درگیر شدند و عباس که بهشدت عصبانی بود، نفیسه را هل داد. خواهرزادهام روی زمین افتاده بود که شوهرش با لگد به سر او زد. حال نفیسه بد بود که او را به بیمارستان رساندیم. اما بین راه عباس التماس کرد از درگیری به کسی حرفی نزنم. من هم قبول کردم و به خاطر عباس حقیقت را نگفتم.»
عباس نیز به کتک زدن همسرش اعتراف کرد. به این ترتیب دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در این جلسه پدر و مادر نفیسه برای دامادشان حکم قصاص خواستند.
نوبت دفاع به متهم که رسید، گفت: «چند سال بود که شیشه مصرف میکردم. از چند ماه پیش دچار توهم و بدبینی شده بودم و خیال میکردم نفیسه به من خیانت میکند. آن روز در حالی که خاله همسرم به خانهمان آمده بود از نفیسه خواستم گوشی موبایلش را به من بدهد، اما قبول نکرد. به همین خاطر با هم درگیر شدیم و او را کتک زدم. من لباسهایم را پوشیدم تا خانه را ترک کنم، اما نفیسه جلوی راهم را گرفت. او به پایم افتاد تا مانع رفتنم شود که با لگد به سرش کوبیدم که سرش به گوشه تخت برخورد کرد و بیهوش شد. اما من واقعا قصد کشتن او را نداشتم و با خالهاش هم در ارتباط نبودم.»
سپس هیات قضایی از محبوبه خواست بهعنوان شاهد در جایگاه ویژه بایستد. این زن گفت: «از وقتی عباس به من ابراز علاقه کرد درگیریهای نفیسه و او شدت گرفت. آن روز هم آنها با هم درگیر بودند. من دیدم که عباس با لگد به صورت خواهرزادهام کوبید.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدارک موجود در پرونده عباس را از اتهام قتل عمدی تبرئه و به اتهام قتل شبه عمد به پرداخت دیه و 99 ضربه شلاق محکوم کرد.
سیاهبازی متهم در دادگاهمرد جوانی هم که همسرش را قربانی بدبینی خود کرده بود دیروز پای میز محاکمه خودش را به دیوانگی زد تا به سوالات هیات قضایی پاسخ ندهد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربان زاده و با حضور دو قاضی مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: رسول 26 ساله متهم است هجدهم اردیبهشت 92 همسر 25 سالهاش به نام معصومه را در خانهشان در ورامین خفه کرده و سپس با خوردن قرص دست به خودکشی زد اما زنده ماند. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده، برای این مرد اشد مجازات میخواهم.
سپس پدر و مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستادند و برای دامادشان حکم قصاص خواستند. پدر معصومه در حالی که اشک میریخت گفت: رسول از همان ابتدای زندگی با دخترم با او اختلاف داشت. دخترم میخواست از رسول جدا شود اما دامادم حاضر به این جدایی نبود و بالاخره هم دخترم را کشت. من برای او حکم قصاص میخواهم.
نوبت دفاع به متهم که رسید خودش را به دیوانگی زد و به سوالات هیات قضایی پاسخ نداد.
این مرد گفت: «من قبلا در اداره آگاهی و دادسرا همه چیز را گفتهام و نمیخواهم دوباره درباره جزئیات ماجرای کشته شدن همسرم حرفی بزنم.»
او که قبلا در اداره آگاهی ادعا کرده بود بهخاطر بدبینی همسرش را کشته است پای میز محاکمه گفت: «حالم خوب نبود و همسرم را کشتم.»
سپس پدر متهم روبه روی هیات قضایی ایستاد و گفت: «پسرم از سالها پیش به بیماری روانی مبتلا بود. او سابقه بستری شدن در چند مرکز درمانی بیماران روانی را دارد. روز هجدهم اردیبهشت 92 وقتی با خانه پسرم تماس گرفتم و کسی پاسخ تلفنم را نداد، نگران شدم و به آنجا رفتم. وقتی با کلید یدک در را باز کردم با جنازه عروسم روبهرو شدم. پسرم هم در خواب عمیق بود که او را به بیمارستان رساندم و متوجه شدم پسرم با خوردن قرص دست به خودکشی زده است. من از هیات قضایی تقاضا دارم پسرم را برای بررسی سلامت روانیاش به کمیسیون پنج نفره پزشکی قانونی معرفی کند.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
ناآگاهی عامل بسیاری از خشونتهای خانوادگیمحمد فرجیها، روانشناس جنایی، درباره چنین قتلهایی که در کشور به وقوع میپیوندد و در آن زنان قربانی بدبینی و خشونت همسرانشان میشوند، به فرهیختگان گفت: کشتن همسر به خاطر بدگمانی ریشه در حس مالکیت شوهران نسبت به همسرانشان دارد که نشاتگرفته از دیدگاه سنتی و پدرسالارانه در جامعه ماست.
وقتی زنان دست به عملی میزنند که حس مالکیت مردان نسبت به آنها زیرسوال میرود یا گمان میکنند همسرشان دست به خیانت زده است، به خود اجازه میدهند که نسبت به آنها خشونت به خرج دهند یا حتی آنها را بکشند. این فرهنگ اشتباه از قدیم در جامعه ما بوده و برخی افراد و نهادها نیز به آن دامن زدهاند. بحث تفکیک زن خوب از زن بد و قراردادن معیارها موجب میشود مردان به محض اینکه گمان کنند همسرانشان از این معیارها فاصله گرفتهاند، دچار بدبینی شوند. بحث دیگری که در چنین پروندههایی مطرح میشود این است که افراد جامعه نمیدانند هنگامی که دچار مشکل میشوند، باید چه کار کنند. یک مرد در صورتی که به همسرش بدبین میشود میتواند شواهد و مدارکی را در دادگاه مطرح کند یا درخواست طلاق همسرش را داشته باشد، اما توسل افراد به قانون برای حل مشکلات اینچنینی هنوز در جامعه ما نهادینه نشده است. نکته دیگر در وقوع جنایتهای خانوادگی که منجر به قتل زنان میشود، بحث مصرف موادمخدر صنعتی است که مطالعات ملی نیز تاثیر آن بر روح و روان مصرفکننده را تایید کردهاند.
مردانی که موادمخدر صنعتی مصرف میکنند ممکن است دچار ظن و بدگمانی شوند، و دست به خشونت بزنند. نباید این نکته را نیز فراموش کرد که زنانی که در جامعه ما در معرض بدبینی قرار میگیرند هم، آموزشهای لازم را برای روبهرو شدن با همسرانشان و رفع این بدبینی ندیدهاند. آنها گاهی مقاومت میکنند و همین مساله باعث میشود در معرض قربانی شدن قرار بگیرند. هیچ رسانهای نیز در این زمینه به افراد جامعه آموزشهای لازم را ارائه نمیکند، که چطور وقتی یکنفر در معرض ظن قرار گرفت برای رفع ظن تلاش کند، نه اینکه خودش را در دایره جنایت و در معرض خطر قرار دهد.