کد خبر: ۳۱۳۱۷۴
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۸

کلکسیونی از جرایم در کارنامه سرهنگ قلابی

پلیس اخراجی که در کارنامه‌اش اتهام قتل هم به چشم می‌خورد، این بار لباس سرهنگی پوشید و با فریب طعمه‌هایش دست به کلاهبرداری میلیاردی زد.
آفتاب‌‌نیوز : به گزارش همشهری، اين مرد چند روز پيش با شكايت يكي از تاجران مواد غذايي تحت تعقيب پليس قرار گرفت.

شاكي در توضيح ماجرا به مأموران گفت: حدود يك‌ماه پيش با مردي به نام مسعود آشنا شدم كه خودش را افسر نيروي انتظامي معرفي مي‌كرد. او لباس سرهنگي هم به تن داشت و با ديدن اسلحه‌اش، حرف‌هايش را باور كردم. اين مرد حتي داستان‌هايي از عمليات‌هاي پليسي تعريف كرد كه ديگر جاي شكي باقي نماند كه راست مي‌گويد.

شاكي ادامه داد: وقتي مسعود فهميد كه من فروشنده عمده مواد غذايي هستم گفت كه قصد خريد كلان برنج و روغن و مواد غذايي براي شركت يكي از دوستانش را دارد. من كه به او اعتماد كرده بودم در حدود 12ميليارد تومان برنج و روغن و مواد غذايي ديگر به او فروختم و جناب سرهنگ 2فقره چك به من داد. چك‌هايي كه وقتي موعد وصولش رسيد برگشت خورد و فهميدم كه بلامحل است. پس از آن با مسعود تماس گرفتم اما تلفنش خاموش بود. بعد از جست و جوي فراوان از طريق يكي از دوستانم متوجه شدم كه او سرهنگ قلابي بوده و با اين شيوه سر يكي از دوستانم را هم كلاه گذاشته است.

    شروع تحقيقات


با اين شكايت تيمي ازكارآگاهان، جست و جو براي دستگيري سرهنگ قلابي را شروع كردند. درحالي‌كه بررسي‌ها ادامه داشت شكايت ديگري پيش روي تيم تحقيق قرار گرفت كه نشان مي‌داد متهم تحت تعقيب به شكل سريالي طعمه‌هايش را سركيسه مي‌كند. شاكي جديد پرونده زن جواني بود كه مي‌گفت سرهنگ قلابي به بهانه اينكه شركت بيمه دارد، صدها ميليون‌ تومان براي صدور بيمه‌نامه‌هاي شخص ثالث از او كلاهبرداري كرده است.

    دستگيري

ماموران با چهره‌نگاري متهم و بررسي‌ پرونده‌هاي موجود در بايگاني پليس متوجه شدند كه وي سابقه‌دار است و پيش از اين به اتهام قتل غيرعمد، سرقت و مالخري به زندان رفته است. در ادامه و با بررسي‌هاي تخصصي مخفيگاه وي شناسايي شد و گروهي از مأموران با دستور قاضي عموزاد، بازپرس دادسراي ناحيه 34تهران وارد عمل شدند و سرهنگ قلابي را در خانه‌اش دستگير كردند. با كشف سلاح كمري و شكاري به همراه شمشير و تعدادي چاقو و قمه در خانه اين مرد وي به اداره آگاهي منتقل شد و در بازجويي‌ها به كلاهبرداري ميلياردي از طعمه‌هايش اعتراف كرد.

اين مرد 47ساله صبح دوشنبه گذشته زماني كه براي تحقيق به دادسراي جنايي تهران منتقل شده بود در گفت‌وگو با همشهري از جزئيات كلاهبرداري‌هايش گفت.

    چه چيزي باعث شد كه از اداره پليس اخراج شوي؟

به خاطر قتل و خلاف‌هايي كه مرتكب شدم.

    قتل؟!

سال‌ها قبل وقتي مامور تجسس يكي از كلانتري‌ها بودم هنگام گشت‌زني در يكي از خيابان‌هاي تهران 4سرنشين 2موتور را در حال كيف‌قاپي ديدم. به آنها دستور ايست دادم و به تعقيبشان پرداختم. من كه سوار موتور بودم توانستم يكي از موتورها را متوقف كنم و با 2نفر از دزدان درگير شدم. آنها مرا هل دادند و من كه عصباني شده بودم به سمتشان تيراندازي كردم. در جريان اين تيراندازي يكي از سارقان كشته شد و من در دادگاه نظامي به اتهام قتل غيرعمد محاكمه شدم. اما اين همه ماجرا نبود. من از موقعيتم سوء استفاده مي‌كردم و فكر مي‌كردم كسي متوجه نمي‌شود اما مدتي بعد فيلمي در اختيار رئيسم قرار گرفت كه مرا در حال انجام كارهاي خلاف نشان مي‌داد.

    براي همين اخراجت كردند؟

همه اينها به كنار ماجراي دستگيري‌ام در يك باند خلافكار اوضاع را خراب‌تر كرد. سال 84بود كه مأموران طرحي اجرا كردند و گروهي از سارقان حرفه‌اي و خشن را دستگير كردند. يكي از سركرده‌هاي باندها مرا لو داده و گفته بود مالخر باندشان هستم و معمولا گوشي‌هايشان را مي‌خرم. بعد از آن دستگير شدم و همان سال اخراجم كردند.

    بعد چه شد كه لباس سرهنگي پوشيدي و مامور قلابي شدي و دست به كلاهبرداري زدي؟

مشكلات مالي فراواني داشتم. اما موضوع كلاهبرداري نبود. اينها همه زير سرشريكم است كه از وقتي من دستگير شدم فراري شده.

    شريك ؟ همه شاكيان گفته‌اند كه خودت تنها بودي ؟

نه شريك داشتم.

    قاضي مي‌گويد شريك خيالي معرفي كرده‌اي و اينها را مي‌گويي كه از جرمت كم شود. حتي تحقيقات هم اين را ثابت كرده؟

نه اينطور نيست حالا به‌زودي همه‌‌چيز مشخص مي‌شود.

    چرا بعد از هربار كلاهبرداري گريم مي‌كردي و چهره‌ات را تغيير مي‌دادي؟

من اصولا تنوع در چهره و پوشش را دوست دارم. اصلا ارتباطي به حقه كلاهبرداري ندارد!

    چرا لباس سرهنگي مي‌پوشيدي؟

چون خانواده‌ام از ماجراي اخراجم خبر ندارند آنها هنوز فكر مي‌كنند من پليسم و به تازگي درجه گرفته‌ام و سرهنگ شده‌ام.

    اين همه اسلحه و قمه و شمشير كه در خانه ات كشف شده براي چه بود؟

اسلحه داشتم چون وانمود مي‌كردم هنوز پليسم. قمه و شمشير يادگار پدربزرگم است.

    در پرونده‌ات شخصي عليه تو شكايت كرده و گفته كه كيفش را از داخل ماشينش قاپيدي؟

قبل از اينكه دستگير شوم مردي را كنار خيابان ديدم كه شيشه‌هاي ماشينش پايين بود. انگار تازه از بانكي كه روبه‌روي خيابان بود بيرون آمده و كيفي روي صندلي‌اش گذاشته بود كه كيف او را برداشتم و فرار كردم اما باور كنيد پشيمانم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین