زمان طولانی از بازیتان در فیلم «دیشب باباتو دیدم آیدا» آقای صدرعاملی میگذرد و تازه امسال در سه فیلم حضور پیدا کردید. چرا؟
آقای
وحید موسائیان پیشنهاد خواندن فیلمنامهشان را به من دادند. وقتی آن را
خواندم، به نظرم رسید فیلمنامه قشنگی است. البته با توجه به مسائل داخلی
خانوادگیام در شک و تردید بودم. اما خانوادهام مرا ترغیب کردند در این
فیلم بازی کنم. درنهایت من هم قبول کردم. از انتخابم هم پشیمان نیستم.
امیدوارم حاصل کارم رضایتبخش باشد.
نقش راحتی بود؟
اصلا، نقش راحتی نبود و من هنوز
فکر میکنم چقدر شهامت به خرج دادم که در این فیلم بازی کردم. البته فیلم
هنرپیشگان زیادی دارد. نظیر آقایان رضا کیانیان و افشین هاشمی و خانمها
بیتا فرهی و رعنا آزادیور. فیلم زندگی دو خواهر سالخورده به نام قشنگ و
فرنگ را به نمایش میگذارد و مسائل پیرامون این دو خانم سالخورده را تعریف
میکند. من نقش یکی از آن خواهران را بازی میکنم و نقش خواهر دیگری را هم
خانم منظر لشگری. برخی از لوکیشنها هم در دوبی، تهران و فرانسه بود ولی
بازی من فقط در تهران بود.
چه مدت در این فیلم بازی داشتید؟
معمولا
فیلمبرداری هر فیلمی میان ٤٠ روز تا دو ماه طول میکشد. من هم میتوانم
بگویم نصف این روزها در لوکیشن فیلمبرداری حضور داشتم.
خانم برومند! آیا تمایل دارید بار دیگر بهعنوان مجری یا گوینده در تلویزیون برنامه اجرا کنید؟
اگر
برنامه خوبی که هویت داشته باشد و به من پیشنهاد شود، حتما حضور خواهم
یافت. منظورم این است که در این برنامه بتوانم هویت خودم را داشته باشم و
به علایق و سلیقه من نزدیک باشد. نظیر طرح مسائل اجتماعی یا موضوعاتی
پیرامون کودکان. البته در برنامههای آقای ضابطیان گاهی حضور داشتم. حتی در
برنامه «صدبرگ». ایشان همیشه به من لطف دارند. گاهی متنی را به من میدهند
که بخوانم. البته جوانهایی مثل ایشان و افرادی که در سنین ٤٠ تا ٥١ سال
هستند، همیشه نسبت به حضور من در تلویزیون حس نوستالژیک دارند.
الان که صدای شما را میشنوم، همچنان جوان، جاندار و دلنشین
است و واژگان و حروف را بهدرستی ادا میکنید. موردی که مجریهای ما فاقد
آن هستند.
خب من تهرانی اصیل هستم. چیزی که اغلب هنگام شنیدن
رادیو و بیش از آن، موقع نشستن جلوی تلویزیون مرا اذیت میکند، این است که
اغلب کلمات فارسی توسط مجریها درست ادا نمیشود. البته شاید مجریها در
تهران بزرگ نشدهاند یا بنا به دلایلی دیگر. من فکر میکنم برای رفع این
معضل بهتر است مجریها آموزش ببینند. میزان سوادشان بررسی شود و حتی بر این
اساس گزینش شوند.
ضمن اینکه صدایی برای مخاطب جذابیت دارد که خستهکننده نباشد، چیزی که در صداهای مجریهای قدیمی کمتر شنیده میشد؟
امروز
را نمیتوان با گذشته مقایسه کنید. در گذشته تنوع شبکه وجود نداشت. زمان
برنامهها هم محدود بود. درحالیکه امروز تعداد شبکهها و برنامهها زیاد
شده و واقعا مدیریت چنین جایی خیلی سخت است. اما همه این مسائل بهانهای
نمیشود که بهراحتی از کنارش گذشت. هرچند که گویندهها و مجریهای
بااستعداد زیاد داریم. حتی الان هم از چند سال گذشته بهتر شدهاند. ولی
بااینحال گاهی اوقات آدم به مواردی برمیخورد که چندان خوب نیست. مثل
پوشیدن لباسهایی که زیبا نیستند. بالاخره هر گویندهای باید قیافه
استاندارد داشته باشد. لباسهایش هماهنگ باشد. حتی این مسئله به میهمانان
هم تسری پیدا میکند و مثلا میبینیم در برنامه هنری یا روشنفکرانه،
میهمان کاپشن میپوشد که هیچ سنخیتی با محتوای آن برنامه ندارد.
به چه دلیل در فیلم آقای هاشمزاده، دستیار کارگردان و برنامهریز کهنهکار سینما، بازی کردید؟
ایشان
را از سالها قبل میشناسم و نقشی که پیشنهاد کرد را دوست داشتم. همینطور
نسبت به آقای صمیمیپور ارادت دارم. به نظرم فیلمنامه هم خوب بود و به
این دلایل در آن بازی کردم.
تجربه بازی مقابل دوربین آقای فرهادی چطور بود؟
بازیام
در فیلم «فروشنده» مثل قطرهای است در دریا. نقشم کوتاه بود. اما خوشحالم
هرچند کوتاه با آقای فرهادی کار کردم. ایشان بسیار خوشاخلاق، صبور و
فروتن هستند. امیدوارم آقای فرهادی از همکاری با من پشیمان نشده باشد.
و علت حضورتان؟
آقای فرهادی هم نسبت به مجریگری خانم برومند نوستالژی داشتند. درواقع خاطرهبازی بود.