آفتابنیوز : گلمکانی نوشت: «داشتم توی کشوها و پوشهها دنبال مطالب چاپنشده از ایرج کریمی برای حفظ تداوم صفحهاش «تماشاگر» میگشتم، رسیدم به این دستنویس، که البته در شمارهٔ سیصدوشصتوپنج ماهنامهٔ «فیلم» چاپ شده؛ زمانی که هنوز ایرج از تایپ و ایمیل برای نوشتن و تحویل مطالبش استفاده نمیکرد. او گاهوبیگاه جملههایی لابهلای مطالبش توی پرانتز، فقط برای من مینوشت. جملههایی مربوط به مطلب، که میگفت میداند چاپ نمیشود و فقط محض اطلاع و خطاب به من، از باب شوخی مینویسد. گاهی این تأکید را همان جا میکرد و مینوشت «برای هوشنگ» یا «فقط برای خودت»؛ گاهی هم نمینوشت و طبق سنت و عادت میدانستم جملهها مال من است نه برای چاپ؛ جملههایی که همه طنزآمیز بودند و دستکم به یک علامت تعجب ختم میشدند.
اما این جملهای که اینجا بالای مطلبش نوشته و طی هشت سالی که از نوشتنش میگذرد از یادم رفته بود، نه طنزی دارد و نه علامت تعجب. به هر حال گاهی شوخطبعیها با حالتی ابسورد بروز میکنند و من و ایرج از این جور شوخیها با هم داشتیم. این جمله البته با توجه به روحیهٔ خودم و «جوّ حاکم» در بالای مطلب چاپ نشد اما چه آن موقع و چه حالا، طنزی پنهان در آن میبینم. با وجود چند دوره قهر ایرج، از جمله در ده ماه آخر، ما دورههایی از روابط حسنه هم فراوان داشتیم. طبعاً من اولین خوانندهٔ مطالبش بودم و همیشه منتظر اظهار نظرم پس از خواندن مطلبش بود و با آمیزهای از تعارف و جدیت میگفت نظرهایم برایش مهم است. این عبارت تقدیمنامهٔ بالای مطلب، که هردویمان میدانستیم چاپ نمیشود، به نظرم همین حالت دوگانه را دارد. فکر میکنم رابطهٔ ایرج با خیلی از دوستان و آشنایانش همین جوری بود؛ رابطهٔ عشق و نفرت. همه هم او را همین جور میشناختند و همین جوری دوستش داشتند. یادش به خیر. جایش خالیست با همان عشق و نفرت.»
ایرج کریمی منتقد، فیلمنامهنویس و کارگردان ایرانی بود که شهریور سال جاری در سن ۶۲ سالگی به علت سرطان مغز استخوان از دنیا رفت.
از کنار هم میگذریم (۱۳۷۹)، شب لطیف است (فیلم تلویزیونی) (۱۳۸۰)، چند تار مو (۱۳۸۲)، نسل جادویی (۱۳۸۵)، باغهای کندلوس (۱۳۸۳) و نیمرخ (۱۳۹۳) از ساختههای ایرج کریمی است.