کد خبر: ۳۶۸۴۷۹
تاریخ انتشار : ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۳

سریر: منتقدان خانه موسیقی حسن نیت دارند / دانشجویان موسیقی دیگر پرسش‌گر نیستند

محمد سریر معتقد است، ذات موسیقی کشور در شکل دیگری از آموزش موفقیت و معنا پیدا می‌کند.
آفتاب‌‌نیوز :
عادت به گفتگو آن هم از نوع بلند ندارد همیشه کم حرف و ساکت بوده و ترجیح می‌دهد در خلوت خود به کارهای عقب افتاده‌اش بپردازد اما با این وجود گفت‌‌وگو با هنرآنلاین را پذیرفت و صبورانه به سوالات‌مان پاسخ داد.

محمد سریر، آهنگساز، دیپلمات و رئیس هیات‌مدیره خانه موسیقی است كه شاید بسیاری ندانند در زمینه‌های اقتصاد و علوم سیاسی تحصیل‌كرده و دكترای اقتصاد خود را از دانشگاه وین (اتریش) دریافت كرده است. او همچنین در هنرستان عالی موسیقی تحصیل كرده، دوره كارشناسی رشته موسیقی را در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران گذرانده و لیسانس و فوق لیسانس آهنگسازی را هم از آكادمی موسیقی و هنرهای زیبای وین دریافت كرده است.

دکتر سریر، آهنگسازی هفت آلبوم موسیقی و بیش از صد اثر آوازی و موسیقی متن فیلم و سریال‌های تلویزیونی را به عهده داشته‌ است؛ گفت‌‌وگو ما را با این آهنگساز درباره مسایل مختلف حوزه موسیقی در ادامه می‌خوانید.

یکی از موضوعات مطرح این روزها، مسئله خانه موسیقی است که توسط منتقدان مورد نقد واقع شده است. از نظر شما به عنوان عضو اصلی این مجمع علت این حواشی چیست؟

ببینید به طور یقین همه فعالیت‌هایی که در حوزه‌های مختلف انجام می‌گیرد، نارسایی‌هایی دارد و در این تردیدی نیست. اما وقتی از بیرون به مطلبی نگاه می‌کنیم خواسته‌های خود را می‌بینیم و کمتر به امکانات و شرایط طرف مقابل توجه می‌کنیم. با توجه به اینکه آن امکانات با توانایی‌های مختلف می‌تواند فراهم و رو به جلو حرکت کند.

مطلب دیگر اینکه بعضی بخش‌ها در نهادهای مدنی بدین صورت هستند که به طور مشخص و تمام وقت موظف به انجام آن امور نیستند و به طور داوطلبانه فعالیت می‌کنند. بنابراین اگر کسی وقت می‌گذارد و کاری را انجام می‌دهد در واقع به نوعی از فرصت‌های فرهنگی خود گذشت می‌کند. زمانی که فردی کاندیدا می‌شود و اعلام داوطلبی می‌کند طبیعی است که آگاه از وضعیت این امور نیست. در انجام کارها در مقاطع و زمان‌های مختلف سختی‌های جدیدی پیدا می‌کند، تدریجا ارتباطات وسیع‌تر و پروژه‌های تازه‌ای اضافه می‌شود. بنابراین احتیاج به رسیدگی بیشتر و افراد تمام وقت دارد. اکثر کسانی که داوطلب می‌شوند به فعالیت‌های دیگری نیز مشغول هستند. ممکن است این دسته افراد آنطور که در یک کار دولتی و اداری موفق هستند در بخش خصوصی نباشند. ضمن اینکه داوطلبانی که مقبول واقع می‌شوند و می‌توانند اهداف نهاد را در جامعه پیش ببرند باید سنینی را گذرانده باشند، شناخته شده باشند تا کار را با اعتبار معنوی جلو ببرند. گاهی این سوال به وجود می آید که چرا بعضی اشخاص به دفعات از جانب اهالی موسیقی انتخاب می‌شوند. در واقع این به دفعات حضور داشتن علیرغم زحمتی که برای آنها دارد به نفع مجموعه است چرا که با تجربه و اعتماد و اعتبار معنوی، او به جمع کمک می‌کند. البته عموما این افراد در مقابل محبت رای دهندگان نمی‌توانند خودشان را کنار بکشند و واقعا فداکاری می‌کنند و اوقات خودشان را که حتی می‌توانند منبع مالی مناسبی هم برای آنها باشد صرف این خواسته صنفی میکنند.

آقای دکتر دیگر مسئله مطرح شده این است که چرا ارکان خانه موسیقی در مقابل منتقدان سکوت می‌کنند و با این کار حق را به آنها می‌دهند. به چه علت شما که سرآمد این خانه هستید تا به حال جوابی به نقدکنندگان نداده‌اید؟

البته اینگونه نیست مسئولین خانه نشست‌های تخصصی داشته‌اند و من هم جلساتی با منتقدان داشته‌ام بعضی مواقع نمی‌توانیم شرایط را با این نوع توضیحات توجیه کنیم. چون باید خود در آن شرایط قرار بگیرند. مثلا مواقعی نمی‌توان توضیح داد که من در یک دوره‌ای چگونه مشکلی را که برای اعضا پیش آمده بود را حل و فصل کرده‌ام. واقعیت این است که شخصا بسیار تمایل دارم نسل جوان و کسانی که اهداف و دیدگاه‌های مثبتی را دنبال می‌کنند، در این مسیر قرار بگیرند. اما استفاده از فرصت‌هایی که برای انجام کاری در ذهن ما هست به آن صورتی که فکر می‌کنیم میسر نیست. به همین جهت بسیاری مواقع من متاسف می‌شوم وقتی تلاش‌های دوستان نادیده گرفته می‌شود. در طول سالیانی که گذشته است همه در حد توان خود تلاش کرده‌اند و توانسته‌اند اعتباری را به دست بیاورند. از نظر من افرادی که نقد می‌کنند حسن نیت دارند اما چون مستقیما در معرض قضیه قرار نگرفته‌اند تمامی موانع و مشکلات را نمی‌بینند. این را هم درنظر بگیریم وقت و زمان خیلی وسیع نیست. اگر فکر کنیم می‌توانیم تمام عمر تجربه کسب کنیم کار بسیار سختی است. بهتر آنکه از تجربیات دیگران استفاده کنیم.

آخرین سوال در خصوص خانه موسیقی درباره لغو کنسرت‌ها است. مبحثی که از دسترس خارج شده و به دادستانی کشیده شده است. مخصوصا آخرین کنسرت مربوط به آقای کیهان کلهر در یزد که خیلی مورد بحث قرار گرفت. چندی قبل خانه موسیقی جلساتی را برگزار کرد تا به عنوان یک نهاد معتبر وارد این موضوع شود و از این پیش آمد جلوگیری کند اما در عمل اتفاقی نیفتاد.

دو مطلب وجود دارد. اول امکانات و بعد فرصت‌ها. ما باید امکانات را تدریجا توسعه بدهیم تا بتوانیم از فرصت‌ها استفاده کنیم. این دو مبحث در حوزه موسیقی قابل توجه است. فرصت‌هایی که در چند دهه گذشته وجود داشته است تدریجا پیشرفت کرده است و در حال به دست آوردن این امکانات هستیم. قطعا در این مسیر موانعی وجود دارد. موانعی که ممکن است در بخش‌هایی از دولت و جامعه توجیه نشده باشد. خانه موسیقی ذاتا یک نهاد مدنی غیر دولتی است. اگر ارتباطاتی با دولت دارد در وجه تصمیم‌گیری‌های سطوح عالی‌تر نیست. بنابراین تنها کاری که این نهاد می‌تواند انجام بدهد پرسش و طرح موضوع با متولیان و مسئولین است. زمانی که اتفاقی پیش می‌آید خانه موسیقی طبعا عکس‌العمل نشان می‌دهد و سعی دارد تا وظایف صنفی خودش را انجام بدهد و مسلم است که دلیل رخ دادن این اتفاقات باعث سوء برداشت و در بخشی از جامعه و یا از جانب مسئولین دولتی است. همچنین پیش آمده است ما با پرسش متوجه شده‌ایم در یک شهر حساسیت‌هایی وجود دارد یا گروه‌هایی تصمیم به بر هم زدن برنامه داشته‌اند. با توجه به این مباحث مسئولین ترجیح دادند اجرا را به تاخیر بیندازند. در هر حال خانه موسیقی پرسشگر بوده و با مسئولین صحبت کرده و در بیشتر موارد هم به نتایجی رسیده و یا موارد مشابه در یک دوره‌ای متوقف شده است.



یکی از قضایای پر بحث این روزهای موسیقی قضیه ارکسترها است. به عنوان یک فرد صاحب نظر در این زمینه نظر شما در ارتباط با ارکسترها و سازمان ارکسترها چیست؟ اینکه سازمانی تشکیل شده است می‌تواند مفید باشد یا بهتر بود با یک رهبر ادامه می‌دادند؟

در این زمینه تجربه‌ای در غرب وجود دارد که آنها از این تجربه عبور کرده‌اند. احتمالا در ابتدا سازمان‌هایی داشته‌اند که در حال حاضر به صورت هیئت امنا هستند و حرف آخر را می‌زنند. همچنین بخش‌هایی در اختیار افرادی است که از آن تجربه‌ها عبور کرده‌اند و اجتماع و فعالیت فرهنگی و هنری را بهتر می‌شناسند. این پشتوانه بسیار مهم است تا فردی این شناخت را داشته باشد و همه امکانات، مشکلات و کمبودها را ببیند. در حال حاضر در جامعه ما گاه مسئولیت در کار و پیشبرد فعالیت ارکسترها به کسی محول می‌شود که از تمام ظرفیت‌ها در محدوده‌های مثبت و منفی اطلاعی ندارند چون حضور نداشته‌اند. طبیعی است شخصی که در 30 یا 40 سال گذشته در شرایط و تحولات ایران بوده است و حساسیت‌های جامعه را بهتر می‌شناسد و می‌تواند عملکرد بهتری داشته باشد. اگر علاوه بر این مشکلات در قسمت‌های فنی و تکنیکی نیز نقص‌هایی وجود داشته باشد، در کنار آن بخشی اضافه می‌شود تا این فاصله‌های خالی را جبران کند. ترتیباتی که برای ارکسترها به وجود آمده نیز به همین دلیل است. ارتباطات را با بخش‌های فنی و هنری بیشتر می‌کند. به نظر من بعد از دوره‌ای که بتواند کمبودها را جبران و بخش‌ها را مجهز به تجربه کند و بعدا شاید دیگر نیازی به بودن آن با این شکل نباشد.

با سوال در مورد خود شما ادامه می‌دهیم. مدتی است نام شما را در میان آثار موسیقی کمتر می‌شنویم. خصوصا در موسیقی متن فیلم‌ها. این کم کاری به خاطر دل مشغولی در تدریس است؟

خود من از این موضوع ناراحت هستم. یکی از دلایل، همین فعالیت داوطلبانه است. غیر از فراز و فرودهایی که در زندگی جاری و آن تمرکز فکر و اندیشه بر هنرمندی به وجود می‌آید، ضررهای زیادی نیز در تداوم کار هنری هنرمند ایجاد می‌شود. موسیقی مثل هر هنر دیگر بسیار امر خلاقی است و نیاز به آرامش و تمرکز دارد. متاسفانه این شرایط پیش آمده است و ما هم نتوانستیم از این اوضاع بیرون بیاییم. اما من کار نوشتن را انجام می‌دهم. دلیل منتشر نشدن کارها نیز به پروسه انتشار و وسواس من روی آنها برمی‌گردد و این وسواس هم مربوط به سن و سال است. در بخش سینما 7 یا 8 سالی که در هیئت مدیره فعالیت داشته‌ام، سعی کردم در این کار ورود نکنم زیرا سوء‌تعبیرهایی ایجاد می‌کند. ترجیح دادم دوستان دیگر کار کنند. سینما یک فرد تمام وقت می‌خواهد. ضمن اینکه کارهای سینمایی به سمتی رفته است که آثار موسیقائی می‌تواند با دستگاه و کارهای الکترونیک انجام شود و این از تخصص بنده خارج است.

پس با این اوصاف فعلا اثری از شما در بازار موسیقی نخواهیم شنید؟

در سال گذشته چند اثر منتشر کرده‌ام. حتما برای اینکه خودم را مجاب کنم در سال جاری نیز کارهایی را منتشر خواهم کرد. یکی از موضوعات مورد علاقه من طی این پنجاه سال موسیقی آوازی است. به هر حال من نزدیک به نیم قرن با استاد محمد نوری کار کرده‌ام و همزیستی خاصی پیدا شده است. حس و حال من هنوز همانگونه است و نتوانسته‌ام خودم را منفک کنم و طور دیگری کار کنم.



تدریس موسیقی در ایران با دیگر نقاط بسیار متفاوت است. در واقع مانند طفل یتیمی می‌ماند که هرکسی دستی به سر آن می‌کشد و عبور می‌کند. شما به عنوان یک استاد برجسته موسیقی این کشور چقدر تلاش کردید تا موسیقی مهجور نماند؟

ذات موسیقی ما در شکل دیگری از آموزش موفقیت و معنا پیدا می‌کند. ما در موسیقی و ساخت قطعات از امکانات موسیقی نوشتاری استفاده می‌کنیم اما در موسیقی ملی به خصوص ردیف دستگاهی، موسیقی نوشتاری در واقع یک محل رجوع است تا درک موضوع. بخشی از آن به خلق حس و ظرفیت شاگرد در بداهه‌نوازی برمی‌گردد. رسیدن به بلوغ کاری زمان بر است و ممارست و ریاضتی را می‌طلبد که نسل جدید کمتر آمادگی طی این مسیر را دارند. در حوزه موسیقی‌های دیگر هم جوانان مستعدی داریم. علاوه بر اینکه تعداد دانشجویان زیاد شده است، هنرمندان بسیار توانایی هم در این حیطه پرورش پیدا کرده‌اند. در همه جای دنیا و در حوزه هنر رسیدن به بلوغ اندیشه و نیل به خلاقیت نگاه متفاوت به ساخت و پرداخت موسیقی برای کسی که خالق یا مجری هنر است، بسیار لازم است. رسیدن به این موضوع نه در همه افراد میسر است و نه در همه سنین. به همین خاطر است که در جهان ما تعداد زیادی از افراد در موسیقی تحصیل می‌کنند اما عده معدودی به درجات بالا می‌رسند و می‌توان به عنوان یک هنرمند خلاق از آنها یاد کرد. در این شرایط همه ما تلاش خودمان را باید بکنیم تا بتوانیم جایی در گوشه خاطرات شیرین هم میهن‌نان داشته باشیم.

وضعیت آموزش موسیقی را درکشور چطور می‌‎بینید؟ آیا آنطور که گفته می‌شود به صورت جدی به آن در دانشگاه‌ها پرداخته نمی‌شود؟

شرایط نگرش دانشجو به یادگیری و حضور در صحنه جامعه به عنوان یک هنرمند فرق کرده است. کمتر این بحث را جدی می‌گیریم. در ارتباط با اساتید سعی می‌کنیم هرآنچه گفته شد را یاد بگیریم ولی پرسش‌گر نیستیم و در واقع به دنبال کشف نقاط تاریک ذهن‌مان نمی‌گردیم. عموما درسی که گفته می‌شود در کتاب هم وجود دارد. حضور شما در دانشگاه برای موضوعات نانوشته است. اگر به سالیان گذشته برگردیم در مملکت ما ماهیت آموزش بسیار عمیق بود. شاگردان گیرنده صرف نبودند بلکه خواهنده بودند. این اندیشه امروز تا حدی تغییر کرده است. در دانشگاه‌ها عموما اساتیدِ علاقه‌مند و با دانش و بینش خوبی هستند. به نظر من ظرفیت‌های ناشناخته‌ای در دانشگاه ها وجود دارد و از نظر شاگردان مخفی مانده است. توجه و علاقه‌مندی دانشجو انگیزه مهمی برای استاد است. طی این سه دهه ظرفیت‌های دانش موسیقی میان جوانان چه در حوزه تکنیک و چه در حوزه دانش پیشرفت قابل توجهی کرده است. شاید لازم باشد مروری جدید بر مباحث و محتوای درسی شود تا از یک سو با تحولات آموزش در جهان و از سوی دیگر با خواسته‌های جوانان منطبق گردد و بدانیم جامعه ما برای حضور معنادار و با حفظ معنویت فرهنگی خود به دنبال چه نوع موسیقی باید باشد.

در صحبت‌ها به موسیقی بی‌کلام اشاره کردید. در این دوره به موسیقی بی‌کلام کمتر توجه می‌شود و بیشتر موسیقی پاپ بین مردم جا دارد. جدا از اینکه موسیقی پاپ جایگاه و اهمیت خوانندگی را بالا برده و عموما موسیقی جاری را از حیطه آنچه موسیقی اندیشمندانه محسوب می‌شود خارج کرده است. چه راهکاری پیشنهاد می‌کنید تا موسیقی بی‌کلام از رده خارج نشود؟

این نوع خواسته‌ها معلول یک شرایط خاص اجتماعی است. جوانان تصمیمی برای این موضوع نمی‌گیرند بلکه بیشتر شرایط اجتماعی است که این وضعیت را به افراد دیکته می‌کند. بینش‌ها در این گونه موسیقی عمقی ندارند و زیبایی‌ها را بیشتر در سطح می‌بینیم.در زمان تحصیل ما انگیزه غالب بیشتر یاد گرفتن بود و کمتر ظواهر امر و یا موفقیت‌های صوری و زود گذر بود. این موضوع نه تنها در ایران بلکه در غرب هم اتفاق افتاده است. از نظر من با برنامه‌ریزی‌های فرهنگی می‌توان تدریجا به سطح و توانایی‌های مورد نظر رسید. در سیاست‌گذاری‌های امروز ما طبعا به خاطر شرایطی که در جامعه جهانی پیدا کرده‌ایم، ابتدا به مسائل سیاسی پرداخته‌ایم تا آن‌ها را حل کنیم بعد مسائل اقتصادی را پیش کشیده‌ایم و سپس به مباحث فرهنگی توجه نموده‌ایم. چون مسائل فرهنگی در درجات بعدی است همیشه آن اهداف بلند یا مغفول مانده و یا وجوه اجرائی آن دیده نشده و یا اساسا به آن کمتر اهمیت داده شده است. در حالی که این مبحث زمینه‌ساز تمام مسائل دیگر است. بنابراین اگر نگاه سیاست‌گذاران به این سمت و سو برود قطعا از این مسیر مانند بعضی کشورها که برنامه‌های واقع‌بینانه‌ای را با قاطعیت پیگیری می‌کنند عبور خواهیم کرد. در غرب نوعی محورهای اصلی سیاسی اقتصادی و فرهنگی را در نظر دارند که اگر در حول و حوش آن اتفاقی نیز رخ بدهد به ستون‌های اساسی آسیبی نمی‌رسد. ما در موسیقی ستون‌های مستحکمی را پی‌ریزی نکرده‌ایم اما در حال حاضر باید به ساخت ستون‌های محکم که بخش مهمی از هویت فرهنگی و تاریخی ما است بپردازیم.

 به عنوان آخرین سوال؛ قرار است در خانه هنرمندان چه اهدافی را دنبال کنید و چه اتفاقات جدیدی را شاهد خواهیم بود؟ 

خانه هنرمندان متشکل از نمایندگان ارشد نهادهای مدنی در عموم رشته‌های هنری است. به نوعی پارلمانی از انجمن‌های دیگر است تا محوریتی در مورد فعالیت‌ها داشته باشد. به ویژه که بخشی از حاصل فعالیت‌ها را نیز در آن نهاد منعکس می‌کند. عموما خانه‌ها برنامه‌های مستقلی برای عموم مردم و علاقمندان در صحنه ندارند. متولی این نهاد شهرداری بوده و طبعا کمک‌هائی نیز به این نهاد داشته و با مدیریت‌های شایسته قطب فرهنگی هنری مهمی است. به هر حال شهر تهران با یک پنجم جمعیت کل کشور بیشتر از هر شهر دیگری می‌تواند تاثیرگذار باشد. بنده به عنوان یک نماینده از جانب سایر بزرگان در شورا هستم و تا جایی که می‌توانیم کارها را هماهنگ می‌کنیم. با شرایط موجود مرکز مناسبی برای انعکاس همه فعالیت‌هایی که در حوزه هنر انجام می‌شود، است. نهادهایی که به صورت مدنی متشکل از هنرمندان متخصص و توانمند در رشته‌های مختلف وجود دارند و مهمترین دل مشغولی آنها فرهنگ و هنر ایران است.
منبع: هنرانلاین
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین