آفتابنیوز : اغلب کارشناسان بر این عقیده هستند که بیاعتمادی مردم به دولتها و تصمیمات آنی دولتهاست که مردم را بر آن داشته که دم را
غنیمت شمارند و از این یارانه یا منفعت حداقلی بهرهمند شوند؛ هرچند دراینمیان برخی از کارشناسان معتقدند خصلت زیادهخواهی مردم ایران است که سبب میشود دست از دریافت یارانه نقدی نکشند؛ گفتهای که از سوی دیگر کارشناسان به طور جدی رد میشود.
به گزارش آفتاب، سوئیس اولین کشوری نیست که درباره این طرح بحث کرده است. فنلاند قرار است سال آینده و به صورت آزمایشی هر ماه به ١٠ هزار فنلاندی ٥٥٠ یورو به مدت دو سال یارانه نقدی پرداخت کند. طرفداران این طرح میگویند افزایش میزان بیکاری در منطقه یورو و نیز سرعت ماشینیشدن فرایند تولید، سبب زندگی صنعتی و فناوریهای نوین موسوم به انقلاب صنعتی چهارم شده که نیاز به انسان را هر روز کمتر میکند. در نتیجه باید موضوع تعیین دستمزد پایه تبدیل به یک موضوع جهانی شود. روزنامه شرق نظر برخی کارشناسان اقتصادی در این باره را منتشر کرده است که در ادامه میخوانید:
مردم ایران به دنبال حداقل منفعت از دولتها با نگاه آنی
کمال اطهاری، اقتصاددان
در تحلیل این اتفاق باید گفت سوئیس دارای دموکراسی مستقیم است. به این معنا که مردم در لـحظه به لـحظه تصمیمگیریها حضور دارند. جامعه مدنی قوی هم به خود اطمینان دارد و هم به کسانی که بهعنوان نماینده مردم به واسطه او بر سر کار آمدهاند، اما در ایران دموکراسی مستقیم وجود ندارد؛ علاوه بر آنکه نمایندگان انتخابی ترجیح دوم یا سوم مردم هستند نه انتخاب اول آنها. در چنین شرایطی چون احزاب آزاد نیستند، مردم نمیدانند چه برنامهای را برای آینده خود انتخاب کنند. از طرفی از آنجاکه خصلت تعویضی و حکمروایی دولتها آنی است و با تغییر هر دولت، خیل عظیمی از مدیران تغییر میکنند، مردم در بلندمدت به دولتها اعتماد ندارند. بنابراین مردم آنچه را که بتواند در لحظه، حداقلمنفعتی برایشان داشته باشد، انتخاب میکنند و حاضر هم نیستند بهآسانی، آن منفعت را از دست بدهند. مردم ایران تصور میکنند، پشت هر کاسهای یک نیمکاسه است. این مسئله را نمیتوان فقط در قالب انصراف از یارانههای نقدی دید و میتوان به بسیاری از اتفاقات دیگر هم تعمیم داد. برخی معتقدند مردم ایران دچار فقر احساسی هستند و نمیتوانند ببینند دیگری بیش از آنها دارد و در واقع بر نوعی تنگنظری در مردم ایران تأکید میکنند. این نوع نگاه، سیاهنمایی است که هیچ شناخت جامعهشناسی تاریخی یا مقطعی در پس آن وجود ندارد. برخی از روشنفکران داخلی که دستی هم در دولت دارند، از آنجایی که میخواهند بهنوعی اعمال خود را توجیه کنند، سعی میکنند بر این طبل بکوبند. این سخنان همان سخنانی است که لرد کورزن (ایرانشناس) و پولارد (سفیر انگلستان در زمان دکترمصدق) در قالب صفاتی مانند دمدمیمزاجی، تنگنظری و ... از آنها یاد میکنند. متأسفانه این نوع نگاه از زبان برخی روشنفکران اصیل ما هم تکرار میشود.
نگاه مردم ایران کوتاهمدت است
علی قنبری، اقتصاددان
در بررسی اینکه چرا مردم ایران حاضر به انصراف و گذشت از دریافت یارانههای نقدی نیستند، اما مردم سوئیس از دریافت بیشتر یارانه نقدی خودداری میکنند، باید به دو دلیل عمده اشاره کرد؛ نخست، مردم سوئیس و البته اغلب کشورهای توسعهیافته میدانند آنچه به دست میآورند، باید حاصل دسترنجشان باشد، اما مردم ایران هنوز به این آگاهی لازم دست نیافتهاند که نباید به منابع طبیعی و خدادادی چشم داشته باشند، زیرا این منابع بینالنسلی است. مردم ایران هنوز دارای انگیزه و روحیه کارکردن نیستند و چشم به دست دولت و منابع طبیعی دارند. در بیانی دیگر، نگاه مردم ایران کوتاهمدت است. اگر دولت بتواند برای مردم این فرهنگ انگیزشی را جا بیندازد و در کنار آن، به آنها آگاهی دهد که نسلهای آینده نیز باید از پول نفت بهرهمند شوند، این اقدام هم برای مردم و هم دولتها منفعت دائمی دارد، اما اکنون ایرانیها تصور میکنند اگر از این منابع استفاده نکنند، از آن بهرهمند نخواهند شد. متأسفانه در دولت گذشته این تعریف غلط با شدت بیشتری بین مردم راه یافت. دولت احمدینژاد تأکید داشت یارانههای نقدی و پول نفت حق مردم است و حالا مردم تصور میکنند اگر از دریافت این حق درگذرند، از حق طبیعیشان گذشتهاند و متضرر شدهاند. دلیل دوم، فقدان سرمایه اجتماعی در ایران است. سرمایه اجتماعی به اعتماد مردم به دولتها بازمیگردد که میزان آن در ایران بهشدت پایین است. عملکرد دولتها طوری نبوده که اعتماد مردم را جلب کند. درحالیکه دولتها باید تلاش میکردند فرهنگ کار و تلاش را میان مردم جا بیندازند تا به واسطه آن و دستیابی به توسعه، به دولت رفاه دست یابیم.
دم را غنیمت شمار
هادی حقشناس، اقتصاددان
تفاوت در کشورهای توسعهیافته در اخذ مالیات و دریافت یارانه در آن است که در این کشورها مردم آثار تصمیمات دولتها را مستقیما در زندگی خود میبینند. مردم وقتی مالیات بیشتری پرداخت میکنند حتما خدمات بیشتری دریافت میکنند و اگر دولت بگوید با اخذ مالیات بیشتر، خدمات بیشتری ارائه میدهد، مردم اعتماد و اطمینان بیشتری به وعدههای دولتها میکنند. همین مسئله مربوط به پرداخت یارانه هم هست. مردم در این کشورها میدانند اگر یارانه دریافت نکنند و پول دست دولت بماند، دولت خدمات رفاهی بیشتری به آنها ارائه میکند. بهعنوان مثال اگر امروز تحصیلات ابتدایی و راهنمایی رایگان دارند؛ در ازای دریافتنکردن یارانه، فردا تحصیلات دانشگاهی رایگان هم دریافت میکنند یا در قبال نگرفتن یارانه، ساعات کار آنها کم میشود و اوقات فراغت آنها افزایش مییابد. نکته کلیدی در این نظرسنجی و رأی بالای مردم سوئیس در اینجا نهفته است که هر دریافت و هر پرداخت دولت در راستای افزایش رفاه مردم خواهد بود، دقیقا عکس وعدههایی که در آذر ١٣٨٩ در هنگام اجرای هدفمندکردن یارانهها به مردم داده شد. در آن زمان گفته شد افزایش قیمت حاملهای انرژی منجر به آزادشدن میلیاردها تومان پول میشود- که آن پولها صرف تکمیل زیرساختهای کشور و در نهایت افزایش اشتغال خواهد شد- یا بیان میشد فاصله طبقاتی که شاخص بیانکننده آن ضریب جینی است، کم خواهد شد و وعدههایی از این دست. به بیانی دیگر، میتوان گفت یکی از تفاوتهای معنادار در وعدههای دولتها در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، اعتماد متقابل بین رأیدهندگان و رأیگیرندگان است. در پاسخ به برخی کارشناسان که معتقدند این مردم هستند که حاضر به گذشت از آنچه بهدست آوردهاند نیستند و نگاهشان کوتاهمدت است، باید گفت حتی دراینباره هم پای دولتها در میان است. وقتی مردم از این منافع کوتاهمدت عبور کردند، به منافع بلندمدت دست نیافتهاند؛ زیرا اولا قانون، باثبات و بلندمدت نبوده و در ثانی به شکل عادلانه اجرا نشده است. برای مثال، دولت در مقطعی میگوید شایستهترین افراد جذب دستگاههای اجرائی یا استخدام میشوند، اما در عمل مشاهده میکنیم هزاران نفر بدون آزمون درحالیکه پیشتر در شرکتها مشغول به کار بوده و بیکار نبودهاند، جذب و استخدام میشوند. این رفتارهای متناقض در دولتها کم نبوده است. درواقع منافع از یک منظر و ارائه تسهیلات قانونی از منظری دیگر، هرگز در چارچوب بلندمدت هدفمند نبوده است. بنابراین در کشورهایی شبیه ما آن جمله معروف قابلیت بیان دارد که «دم را غنیمت شمار». در این معنا مردم با خود میگویند در همین لحظه اگر نفعی رسید از آن بهرهمند شو. در این حالت هم این سیاستهای دولتهاست که مردم را مجبور کرده به منافع کوتاهمدت فکر کنند.
مسابقه زیادهخواهی بین ایرانیها
بایزید مردوخی، اقتصاددان
مقایسه دو ملت با یکدیگر کمی سخت است؛ اما آنچه بهوضوح میتوان در این زمینه برای نوع رفتار شهروندان بیان کرد، نوع نگاه مردم ایران است. ریشه این رفتار ایرانیها در زیادهطلبیشان است. به نوعی میتوان از آن بهعنوان مسابقهای بین شهروندان یاد کرد. ایرانیها نمیتوانند تصور کنند کسی یارانه دریافت کند؛ اما دیگری که ممکن است ثروتمند و بینیاز هم باشد، چشم خود را بر این یارانه ببندد. نمیتوان چنین رفتاری از سوی شهروندان را به اعتماد آنها به دولتها وصل کرد. آنچه هست همان فقر احساسی و ذهنی است که ریشهای تاریخی در میان مردم این مرز و بوم دارد. همه دهکهای در ایران نیاز به دریافت یارانه ندارند؛ اما دهکهای نهم و دهم هم حاضر به گذشت از این اشتباه پرداخت یارانه نقدی که از سوی دولت گذشته پایهریزی شد، نیستند. اشتباهی را که چند سال پیش رخ داده نمیتوان به این سادگی جبران کرد؛ اما دولت ناگزیر است نسبت به حذف این یارانههای نقدی اقدام کند. این تکلیف بر دوش دولت است؛ زیرا پرداخت این یارانه نقدی به این شکل گسترده، نه اعتدال است، نه محافظهکاری. این یارانههای نقدی، منابع ملی است که در حال تلفشدن است و باید هرچه سریعتر جلوی آن را گرفت.
درسهایی که مردم سوئیس به ایرانیها دادند
روزنامه «ایران» نیز در همینباره نوشته است: برخی مخالفت مردم سوئیس را به عنوان یک برخورد مدنی تلقی کردند که با علم به مشکلات فراروی این طرح و عواقب محتمل برای آن حاضر نشدند که زندگی اقتصادی خود را در معرض خطر قرار دهند. برخی دیگر نیز به سطح رفاه مردم سوئیس اشاره کردند که نیاز به دریافت یارانه نقدی را از سوی آنان منتفی میکرد. با این حال پرداختن به جزئیات این طرح زوایای دیگری را روشن میسازد.
استدلال موافقان و مخالفان
استدلال طرفداران این طرح این بود که در سوئیس آینده نباید کسی برای تأمین درآمد زندگیاش مجبور به کار کردن باشد. طرفداران این طرح بر مبنای تعیین دستمزد پایه، از این طرح به عنوان «پایهای برای یک زندگی تأمینشده» دفاع میکنند و آن را پاسخی ضروری به بیکاری ناشی از« انقلاب صنعتی چهارم »میدانند.
از نظر آنان همگرایی هرچه بیشتر فناوری و زندگی روزمره و حضور روزافزون دستگاههای هوشمند و متصل به هم در عرصه تولید و خدمات از نمودهای بارز« انقلاب صنعتی چهارم» برشمرده میشوند که از یک سو آسایش بیشتر را به ارمغان میآورد و از سوی دیگر در بسیاری موارد ماشین را جایگزین انسان میکند. در میان طرفداران طرح درآمد پایه، یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی سابق یونان وجود دارد که اعلام کرده بود «در حالی که اتوماسیون و روباتها بشدت میزان مشاغل را کاهش دادهاند، این طرح لازم به نظر میرسد. کشورهای ثروتمند نظیر سوئیس، این فرصت را دارند که این تجربه بزرگ را امتحان کنند.»در مقابل اما دولت سوئیس، تمام احزاب سیاسی این کشور و نیز بخش اقتصادی، از مخالفان سرسخت این طرح بودند، چرا که به عقیده آنها این طرح نه تنها از نظر اقتصادی قابل اجرا شدن نیست، بلکه لازمه اجرای آن بالا بردن بیش از اندازه مالیات خواهد بود. حتی اکثریت مطلق اتحادیههای این کشور و از جمله اتحادیه کارگری مخالف اجرای این طرح بودند و اجرای آن را به مثابه به خطر افتادن زندگی اقتصادی قشرهای مختلف مردم و از جمله قشرهای پایین دست ذکر میکردند.از سوی دیگر استدلال اصلی مخالفان، تردید در تأمین مالی چنین طرحی بود. آنها میگفتند دولت میتواند تنها با افزایش شدید مالیاتها این هزینه را تأمین کند. در چنین صورتی، آهنگ رشد اقتصادی بشدت کند خواهد شد. از سوی دیگر استدلال میشد که اجرای این طرح میتواند از انگیزههای اقتصادی و نیز از حس مسئولیت فردی شهروندان بکاهد. در این خصوص آلن برست، وزیر داخله سوئیس اعلام کرد: «ما نتیجه گرفتهایم که چنین طرحهایی موجب ضعف اقتصاد ما خواهد شد.»
مقایسه رفراندوم سوئیس با طرح هدفمندی یارانهها
در مقایسه رفراندوم سوئیس برای پرداخت یارانه نقدی با تجربه ایران در این خصوص چند نکته اساسی وجود دارد. در ایران طرح پرداخت یارانه نقدی یک طرح کاملاً دولتی بود و در هنگام اجرا دولت باوجود نظر مخالف اکثریت مطلق کارشناسان و فعالان اقتصادی در پرداخت یارانه نقدی، این طرح را پیاده کرد.
اگر چه بهبود بازده اقتصادی جامعه، جلوگیری از افزایش بیرویه مصرف سوخت و مقابله با تحریم های غرب و رسیدگی به مستضعفان و از بین بردن فاصله طبقاتی در ایران از اهداف این طرح به شمار میرفت اما پس از اجرای هدفمندی یارانهها مشخص شد که هیچ کدام از این اهداف محقق نشده است.
در یک گزارش با مقایسه سطح قیمت ۱۴ قلم کالای خوراکی شامل ماست، شیر، پنیر، تخم مرغ، مرغ، گوشت، قندو شکر، میوه، چای، گوجه و خیار،انواع سبزی، حبوبات، برنج و روغن در دو مقطع تاریخی یعنی آذرماه سال ۱۳۸۹ و اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ و با احتساب سرانه مصرف یک خانوار ۴ نفره در ایران، افزایش هزینه ماهانه این خانوار در مصرف هر یک از این اقلام خوراکی با توجه به رشد قیمت آن کالا محاسبه شدهاست که نتیجه محاسبات نشان میدهد، رشد قیمت این ۱۴ قلم کالای خوراکی موجب افزایش ۱۶۲ هزار تومانی هزینههای ماهانه یک خانوار ۴ نفره طی حدود یک سال و نیم شدهاست و تنها ۲۰ هزار تومان برای هزینههای دیگر (مانند آب، برق، گاز، سوخت و...) باقی میماند! از سوی دیگر یکسال پس از اجرای این طرح برخی بررسیها نشان داد که کاهش مصرف انرژی پس از هدفمندی یارانهها مقطعی بوده و رفتار غلط مصرفی مشترکان دوباره مانند گذشته در حال بازگشت است. حتی بنابر آمار رسمی وزارت امور اقتصادی و دارایی، فاز اول این طرح با شکست روبهرو شد و موجب ورود خانوارهای بیشتری به زیر خط فقر شد.
تفاوت دیگری که طرح سوئیس با طرح ایران داشت این بود که در سوئیس یارانه اعطایی به مردم تقریباً تمام هزینههای یک زندگی عادی را تأمین میکرد اما در ایران یارانه 45 هزار و 500 تومانی تنها برای جبران حذف یارانه سوخت و انرژی تعبیه شده بود که در عمل هزینه مصرفی سبد خانوار را در زمینه کالاهای اساسی و عمده و حتی کالاهای مصرفی بشدت بالا برد و خانوادههای زیادی را به زیر خط فقر کشاند. مسأله دیگر به نحوه برخورد و فرهنگسازی برمیگردد.
در حالی که در سوئیس دولت، احزاب سیاسی و اتحادیهها و قشرهای مختلف اقتصادی همه ابعاد ماجرا را صادقانه و به صورت شفاف به مردم ارائه کردند و اطلاعات زیادی در خصوص جزئیات، ابعاد و پیامدهای این طرح در اختیار مردم گذاشتند، در ایران دولت با تمام قوا و از طریق در اختیار گرفتن تبلیغات رسمی و صدا و سیما مردم را به همراهی با این طرح تشویق کرد و با ارائه اطلاعات کاملاً گزینشی و از بعد مثبت تلاش کرد که نشان دهد این طرح کاملاً به صرفه و اقتصادی است.
در نهایت رفتار مردم سوئیس نه فقط بر پایه اطلاعات و تحلیل از نتایج این طرح رقم خورد بلکه ناشی از درگیری گسترده سازمانهای مردم نهاد، نهادهای مدنی، انجمنها و احزاب سیاسی در تصمیمات و نگرشهای عمومی و دولتی بود.رفراندوم آگاهانه مردم سوئیس نتیجه صداقت رفتاری و گفتاری دولت و همچنین اتکا نداشتن بر سیاستهای پوپولیستی مقطعی و مخرب اقتصاد و سیاست کشور بوده است.
خودتون به زور به ما دادین و گفتین هدیه ...
مهمترین موضوع در بحث فوق این است که دولت سوئیس طی یک رای گیری به تصمیم فوق رسید و در ایران دولت برای کسب حمایت مردم در انتخابات 88 بدون توجه به افکار عمومی به دادن یارانه، سیب زمینی و پول های بی حساب به نام کمک به فقرا پرداخت
ورز اول گفتند ما قیمت ها را افزایش می دهیم در عوض سوبسید ان را به مردم می دهیم تا خودشان برنامه ریزی کنند و خرج کنند این پول را هم باید پولدار بگیرد و هم فقیر چون قرار روز اول این بود این پولی که به مردم می دهند پیداست اون گرانی هایی که شد قیمت ها چند برار زیاد شد پراید هفت میلیونی شد بیست میلیون اینها پیدا نیست فقط پولی که به مردم می دهند پیداست این پول حق همه مردم هست چون همه دارند گرانتر می خرند اگه راست می گید قیمت ها را بیارین سر خونه اول یارانه را بردارید مردم نمی خواهند. مطمعن باشید ابتدا دهک های اول حذف می شوند بعد کم کم سراغ پایینی ها می رند اونا را هم خذف می کنند مثل کوپن قدیم
دوم اینکه مال ایران یک عوام فریبی وپوپو لیستی بود جهت بهبود وضع اقتصاد از نفس افتاده اش. اما سوییس میخواست حقوق پایه بده نه یارانه مثل ایران. سوم دیگه اینجا ایرانه واونجا.. سوییس قابل قیاس نستند. چهارم هم این چهل وپنج را هم قطع کنید تا ما هم مثل مردم سوییس باشیم. گل پونه
م مردم در سوییس برای افزایش سطح رفاه مناسبی که دارند خود را بی نیاز به یارانه می دانند....
یارانه 45 تومانی پول نون خشک هم نمیشه .
یارانه میگن پول نفته نفری حدود 11 یورو.
سوئیس که نفت نداره می خواست نفری 2200 یورو یارانه بده .اگه نفت هم داشتن می خواستن چقدر یارانه بدن ؟
جوان ها بیکار و مجرد هیچ کور سوی امید ی هم نیست ؟
با احترام
در کشورهای توسعه یافته مردم در آگاهی کامل هستند و سواد واقعی اجتماعی دارند و بنابراین عوارض و معنی هر برنامه ای را پیش بینی می کنند .
تشکر بابت مطالب زیبا
بازم بسیار قدرتمند ظاهر شدید
قطعا یکی از سایت های موفق در آینده نزدیک
خواهید بود...
اميد وارم متوجه فرق ما بأ سوييس شده باشيد انان كه غنى ترند محتاج ترند
مردمو اس گیر آوردی