آفتابنیوز : محمد عطریانفر سیاست پیشه 63 ساله اصفهانی، روزنامه نگاری و سیاست را بارها آزموده است.
در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی دوبار توسط ساواک دستگیر شد.
با
سقوط شاه، روانه واحد پخش صدا و سیما و سپس روزنامه کیهان به تصدی گری
سیدمحمد خاتمی شد. معاونت صنایع دفاع، معاونت سیاسی وزارت کشور در سالهای
72-68 و ریاست موقت اولین شورای شهر تهران از سمت های مهم وی بوده است.
این
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی، به مدت 11 سال و از بدو تاسیس
روزنامه همشهری سردبیری آن را برعهده داشت. ریاست شورای سیاستگذاری روزنامه
شرق و هفته نامه شهروند امروز فعالیت های مطبوعاتی وی را شامل می شود.
عطریانفر
در گفت و گو با ایرنا به پرسش هایی درباره اولویت های کشور، تغییر کابینه،
عملکرد رسانه های مخالف دولت و غیره پاسخ داده است.
** ایرنا: اولویت نخست کشور به نظر شما چیست؟عطریانفر:
بستگی دارد از چه منظری مسائل اولویت بندی شود. دراین ارتباط به سرفصل های
متنوعی می توان پرداخت . اما اینکه بخواهیم یکی از عناوین را عمده کنیم ،
شاید راهگشا نباشد .
با این وجود، به نظر بنده عمده ترین اولویت نظام ، بازسازی اعتماد متقابل فیمابین حاکمیت و مردم است.
انقلاب
ایران از سال 57 تا امروز، فراز و فرودهای فراوانی داشته است. اصلی ترین
رکنی که نظام همواره به آن بالیده و روی آن تاکید کرده ، سرمایه اعتماد
مردمی است، چه در عصری که امام(ره) در قید حیات بودند و چه پس از ایشان.
اعتماد فراگیر ملی همواره چون سپر نیرومند دفاعی ، مصالح ، منافع و قلمرو
ایران رادربرابر کشورهای منطقه و در سطح بین الملل با کشورهای متخاصم صیانت
کرده است.
ثبات حکومتی که با یک انقلاب پیروز شده واستقرار می یابد
، مبتنی بروقوع اعتمادی است که نسبت به رهبران فرهمند آن حاصل می شود . با
گذشت زمان، اعتماد عاطفی و احساسی بین شهروندان و حاکمیت لاجرم باید تبدیل
به اعتقادی منطقی واعتماد پایدار به ساختارحقوقی نظام شود، تا در سایه آن ،
هم مردم احساس امنیت خاطر کنند و هم حکومت دچار دغدغه ودل نگرانی نباشد.
در
سطوحی از قدرت سیاسی واحزاب به ویژه بعد از حوادث 88 و کمی پیشتر از آن
یعنی ازسال 84 که پوپولیسم بر مدیریت کشور غالب شد ،حوزه اعتماد ملی دچار
دست اندازها و کج فهمی ها شد.
امروز با عبور از آن عقبه های نگران
کننده، و تحقق مشارکت فراگیر سال 92، حکومت و مردم دیگر بار نیازمند تجدید
اعتماد پیشین شدند. در چالش هسته ای شاهد بودیم دنیای استکبار و به طور
مشخص آمریکا و دیگرکشورهای هم پیمان او ، ایران را تا مرز خطر یک درگیری
تمام عیار ذیل فصل 7 منشور سازمان ملل بردند. مردم و حکومت دریافتند باید
با تقویت اعتماد متقابل از طریق تغییر دولتمردان ،کشور را از این برهه
نگران کننده خارج کنند.
عوارض به جای مانده از سال 84 تا 92 با
مشارکت شکوهمند مردم در انتخابات 92 در مسیر اصلاح قرارگرفت .آنها احساس
کردند اگر در دوره ای به نیروهای رادیکال و افراطی اعتماد کردند و کشور
دچار هزیمت شد، امروز باید به سوی افرادی برگردند که دلسوز جامعه اند و
ریشه در متن انقلاب دارند.
در حوزه مسائل اجتماعی باید گفت نسل
آینده، متأسفانه نسل بی بنیادی شده است. خانواده ها و پدرانی که گذشته
انقلاب را درک کرده اند ، پاسخ روشنی برای آینده فرزندانشان ندارند.
فرزندان در سطوحی، از آموزش ها ی علوم دقیقه و تجربی توفیقاتی به دست آورده
اند، لیکن درحوزه مباحث اعتقادی و انسانی دچار سردرگمی اساسی اند و نمی
دانند نسبت زندگی آنها با زیست نسل پیشین و کشور و همطرازهای این نسل در آن
سوی مرزها چیست؟ این نگرانی در سطح خانواده ها به شدت وگستردگی تمام وجود
دارد.
سه حوزه تربیت و آموزش داریم ،شامل کانون خانواده ها، مدارس و
دانشگاهها ، فرهنگ جامعه که نقش موءثردر رفع بحران اجتماعی و سردرگمی نسل
سوم دارند . در این رابطه حکومت و نهادهای مولد فرهنگ باید بتوانند مشکلات
را حل کنند. امروز کانون خانواده های ایرانی اغلب درسطوح عرفی، مذهبی،
شهری،روستایی، وابستگان نظام و همین طور منتقدان حاکمیت ،شاهد این گسستگی
وعدم تعادل اجتماعی است . طلاق، فرار از تشکیل خانواده، فقر، بی اعتقادی ،
اعتیاد ، ناهنجاریهای فرهنگی و فقدان زبان مشترک برای انتقال مفاهیم در
خانواده ها موج می زند.
انقلاب ایران، انقلاب فرهنگی بود. نهادهایی
چون مساجد و ائمه جماعت و جمعه، نهادهای فرهنگی ورسانه های عمومی مجموعه به
هم پیوسته ای هستند که متاسفانه امروز تنها بخش کمی از جوانان ما را تحت
پوشش قرار می دهند. آنها درک واقع بینانه ای از وضعیت فکری جوانان نسل سوم
ندارند و از آن به شدت بی اطلاع هستند.
در امر معیشت و اقتصاد هم
بحث اشتغال مهمترین اولویت اقتصاد خُرد است. با از دست رفتن سرمایه های ملی
و گسستی که در نهاد دولت و نیروهای کارآمد حرفه ای و مدیران در سالهای 84
تا 92 رخ داد ، دولت از قدرت و توان پیش برندگی توسعه کشور تهی شد.
یک
فرصت ویژه تاریخی و سرمایه ای عظیم در حد 700 میلیارد دلار درآمد ارزی از
بین رفت. این ناکارآمدی ها با تحریم پیوند خورد و روز به روز شرایط اقتصادی
کشور را بحرانی تر کرد. با به وجود آمدن بحرانها، موضوع اقتصاد به قدری
اهمیت پیدا کرده است که رهبری از موضع رفیع مسئولیت خود، مساله اقتصاد
مقاومتی را اولویت کشور مطرح کردند و از مسئولین گزارش می خواهند و برای
دولت ماموریت های ویژه ای تعریف کرده و می کنند.
**ایرنا: شکاف بین حاکمیت و مردم که به آن اشاره فرمودید پس از روی کارآمدن آقای روحانی تا چه حد ترمیم شد؟عطریانفر:
اتفاق 92 آغازی مبارک برای بازسازی این رابطه بود. آقای روحانی چهره ای
شناخته شده و مدیر ارشدی است که پا به پای تحولات انقلاب از ابتدا تا به
امروزخوش درخشیده و در مناصب پارلمانی، امنیتی و سیاست خارجی حضور پررنگی
داشته است و مقوله کشورداری را با دانایی خوب درک می کند. وی حضوری طولانی
در پارلمان داشته و در دوران جنگ از دستیاران سیاسی ارشد فرمانده جنگ - آیت
الله هاشمی- بوده و در سطوح عالی نظام صاحب نظر بوده است.
ایشان
شخصیتی است که حاکمیت نه تنها با وی مشکل نداشته بلکه به وی اعتماد کافی
دارد. از این رو جامعه که ازعملکرد دولت نهم و دهم به ستوه آمده بود ،به
شخص آقای روحانی متمایل شد و به او ذیل عنوان 'نماد' تقابل با جریان
پوپولیستی 8 سال گذشته ، تعلق خاطر نشان داد . آقای روحانی نقطه اتصال و
ربط وثیق بین مردم و حاکمیت شد.
امروز منطق حکم می کند این اعتبار
نوسازی شده، پایدار و ریشه دار شود تا فراز و فرودها و تغییر و تحولات، آن
را تحت الشعاع قرار ندهد. آغاز این اعتماد سازی از سال 92 مبارک بود. اگرچه
در این 3 سال ، مردم توقعاتی را مطرح ساختند ؛ اما جامعه با ادبیات اقناع و
توجیه نخبگان دولت نتوانست همراهی کند و آثار تحولات را در معیشت خود
مطالبه می کند. در این زمینه دولت دچار مشکل است.
ولی خوشبختانه
افق پس از برجام زمینه رونق اقتصادی از طریق تولید و تقویت زیرساخت های
اقتصادی و توسعه درآمدهای نفتی و صادرات، وضعیت مثبتی را پیش روی مردم
تدارک دیده است. و ازاین رهگذر عمده ترین مشکل اقتصادی که بیکاری و عدم
اشتغال است را کاهش خواهد داد. پیش بینی می شود اگر مردم اعتماد مقدماتی
خود را نسبت به دولت حفظ کنند، در یک افق میان مدت دوساله انتظارات اقتصادی
آنها برآورده می شود. از این رو باید به دولت کمک کرد تا سریع تر به اهداف
خود برسد.
** ایرنا: اما عده ای
از منتقدین و مخالفین دولت می گویند دولت آقای روحانی در این مدت اقدام
خاصی انجام نداده و به جای آن به انتقاد از دولت آقای احمدی نژاد پرداخته
است.عطریانفر: هر دولتی که سرکار می آید قهراً دولت قبل را
نقد می کند و این نقدها هم عمر موقت کمتر از یکساله دارد. لکن مسئولان جدید
وقتی واقعیت های اطراف خود را می بینند و با آنها مواجه می شوند، از فضای
تبلیغی خارج شده و وارد فاز اقدامات عملی می شوند.
در رقابت های
انتخاباتی طبیعی است افرادی که نامزد می شوند از اهرم تبلیغ که بخش بزرگی
از آن نقد گذشته است استفاده می کنند. اما وقتی اندیشه سیاسیِ پیروز به
قدرت می رسد ، دیگر جامعه از تفکرحاکم ، نه تنها انتظار نقد گذشته را ندارد
بلکه منتظر است حاکمان جدید با عملکرد موفق خود اشکالات گذشته را اصلاح
کنند.
این نقدها بعد از دولت آقای مهندس موسوی آغاز شد. جناب آقای
هاشمی که خود حامی وتکیه گاه آقای موسوی بود و در طول دفاع مقدس در اداره
کشوربه ایشان مشاوره می داد پس از به قدرت رسیدن در برخی اوقات عملکرد دولت
را نقد می کرد.
آقای سید محمد خاتمی که خود چهره شاخص و برکشیده
دولت سازندگی و از مدیران بنام آقای هاشمی بود گاهی خود و بیشتر تیم ایشان،
دولت گذشته را نقد می کردند.
آقای احمدی نژاد نیزکه نقد خود را از
اختصاص به دولت پیشین فراتر برده بود، تمامی دولتهای پس از انقلاب را نقد
غیرمنصفانه و تخریب کرد و مسیر همه آنها را از آغاز، مسیری انحرافی دانست و
سعی کرد به طرفداران خود نوید آسمانی و پیام های روحبخش آخرالزمانی بدهد.
آقای
روحانی ، کابینه و همراهان ایشان هم مشابه دیگر دولتها نقدی واقع بینانه
به گذشته داشتند. اگرچه دولت روحانی حق داشت نقدهای بزرگتر و دندان شکن تری
را مطرح کند چرا که دولت پیشین به شکلی وسیع همه مناسبات و معادلات کشور
را به هم زده بود .در حالیکه آقای روحانی حتی کمتر از اسلاف خود، دولت قبل
را نقد کرد.
بسیاری از خیرخواهان، روحانی را از نقد گذشته باز
داشتند و ایشان هم با بزرگواری از کنار طرح این همه مسائل گذشت. فراموش
نکنیم به حّدی گرفتاری در سطح سیاست خارجی، صنعت، کشاورزی، امنیتی
ناکارآمدی دولت و غیره از دولت آقای احمدی نژاد به جا مانده بود که روحانی
فرصتی برای نقد گذشته نداشت و تمامی وقت خود را باید صرف ترمیم و نوسازی
کشور می کرد.
از این رو بنده این اتهام را رد می کنم. دولت روحانی از
روز نخست درگیر کار و اجرای رسالت ملی و وظیفه مردمی خود شد. به طور مثال
در موضع هسته ای حدود دوسال وقت خود و همکاران اش صرف رفع این مشکل شد که
آقایان از گذشته برای وی به ارث گذاشته بودند.
برای همین اگر کسی
بخواهد عملکرد دولت یازدهم را ارزیابی کند ابتدا باید ذهن و ضمیر خود را از
حب و بغض خالی کند و به این سئوال پاسخ دهد که اگر همان مدیریت سابق جاری و
باقی مانده بود امروز کشور در چه وضعیتی قرار داشت؟ تصور بفرمایید ما
وظیفه داشتیم کامیونی را در مسیری به سمت بالا با شیبی تند به قله ببریم.
راننده ای آمده نه تنها این کار را نکرده بلکه کامیون را در جهت
عکس،درسراشیبی رها کرده و آن وسیله به سمت دره با سرعت هزیمت کرده است .
سال
92 نخستین کاری که راننده منتخب باید انجام می داد ابتدا جلوگیری از سقوط
قطعی کامیون بود و سپس باید آن را با احتیاط وآرامش و با صرف هزینه و وقت
کافی به سمت قله برمی گرداند .
حل مناقشه هسته ای، کنترل تورم،
جلوگیری از ازبین رفتن سرمایه ها و ذخائر ارزی، انتقال سرمایه از مصرف به
سمت تقویت زیرساخت ها، افزایش فروش نفت، اقداماتی بود که انجام شد و کشور و
ملت را از سقوط نجات داد و آن را دوباره به سمت توسعه به حرکت واداشت.
اما
مردم به طورغیرارادی انتظار معجزه از دولت دارند و می خواهند یک شبه
راننده برگزیده، نه تنها روند سقوط را متوقف کند ، بلکه کشور و توقعات ملت
را به سمت صعود و تامین مطالبات حرکت دهد.
**ایرنا:
یکی از مسائلی که آقای روحانی با آن مواجه بوده است گرایش طیف های اصولگرا
و اصلاح طلب به سوق دادن رئیس جمهوری به سمت خود است. ارزیابی تان چیست؟عطریانفر:
اولا باید بپذیریم مسئولیت گرفتن در دولت و حکومت ، مصیبتی بیش نیست و در
موقعیت کنونی میراثی نیست که بخواهیم آن را تقسیم کنیم. چه اصلاح طلب و چه
اصولگرا این را باید بدانند.
نکته دیگر اینکه روند تغییردولتها و به
قدرت رسیدن دولتمردان جدید در ایران مبتنی بر رقابت های حزبی نیست که حزبی
سرکار بیاید و نیروهای خود را به کار گیرد. این تلقی تاکنون در مورد تمامی
دولتها جاری و ساری بوده است.
نکته سوم که شاید فراتر ومهم تر باشد
این است که امروز در فلسفه سیاست مدرن، حکومتها اقتدار، محبوبیت و موفقیت
را تنها مرهون دیدگاه ایدئولوژیک حزبی نمی دانند، بلکه مشروعیت، مقبولیت
واعتبار ملی را ناشی از' کارآمدی' ارزیابی می کنند. لذا ممکن است فردی از
خط فکری دیگری در دولتی به کار گرفته شود که باعث موفقیت و کارآمدی آن
کابینه شود.
در این 37 سال حداقل 3 رئیس جمهور را می توان نام بردکه
در رویکرد انتخاب همکار، به کارآمدی اندیشیده اند . در صدر این رویکرد،
شخص آقای هاشمی رفسنجانی است. ضمن اینکه خود تعلق جناحی به گروه های سیاسی
نظام نداشت و از موسسین نظام بود، اما نگاهش به گزینش همکار، خطی نبود.
هرچند
اعضای همه پارلمان ها در رای به وزرا، خود را شریک و یا رقیب رئیس جمهور
می دانستند وبعصاَ قدرت خود را اعمال می کردند ،لکن تا آنجایی که آقای
هاشمی توان داشت افراد را مبتنی بر صلاحیت حرفه ای وکارآمدی شان انتخاب
کرد. دولت آقای خاتمی هم تا حدود زیادی این مشی را پیمود و انصافا آقای
روحانی هم مبنای گزینش همکارانش را براین پایه و پارادایم قرارداد .
اما
دولتهای شهید رجایی، مهندس موسوی و آقای احمدی نژاد کمتر این روند را
دنبال کردند و بیشتردرگیر دسته بندی های سیاسی زمان خود بودند.
این
توقعی که از جانب برخی اصولگرایان یا اصلاح طلبان مطرح می شود، انتظارات
شوونیستی و قبیله ای و سهم خواهی نامربوط است. اگر شما توانستید نظام رقابت
سیاسی و جابه جایی دولتها را به سمت تحزب ببرید در آن شرایط، هر مسئولی که
از درون حزب به پیروزی برسد، قهراَ همکاران خود را نیز از همان حزب انتخاب
می کند.
وقتی رقابت ها و منازعه های سیاسی، حزبی شد . احزاب در
درون خود شخصیت های موثر را با هویت 'دولت سایه 'تربیت می کنند و آنها را
از درون حزب پالایش کرده و بهترین ها را برای پذیرش مسئولیت آماده می سازند
و شایسته ها و کارآمدها و صاحبان صلاحیت را در پست ها می گمارند. این طور
نخواهد بود که هرمسئولی اقوام و دوستان خود را بدون صلاحیت کافی بخواهد به
کار گیرد.
**ایرنا: چرا روسای جمهور در ایران با افتخار می گویند ما وابسته به هیچ جناح و حزبی نیستیم؟عطریانفر:
بی پرده می گویم در دراز مدت این چرخه ی معیوبی است که روسای جمهور خود را
فراتر از خطوط سیاسی می دانند. البته چون احزاب در ایران به مفهوم واقعی
کلمه شکل نگرفته اند و بیش از آنکه مدرسه ی دموکراسی برای تمرین مدیریت در
کشور باشند، محفل هایی بیش نیستند و اعضا کسانی اند که اغلب از نظر روحی و
احساسی دور هم جمع می شوند، مع الاسف فاقد صلاحیت کافی برای اداره کشور
اند. از این رو کسانی که به قدرت می رسند ، اعلام وابستگی به آن حزب، خیری
برایشان ایجاد نمی کند واعتباری به آنها نمی بخشد.
** ایرنا : ترکیب مجلس دهم را چگونه می بینید؟عطریانفر:
مجلس دهم خوشبختانه از آسیب رادیکال ها در امان است. اما به دلیل رد
صلاحیت های گسترده چهره های قابل اعتنای جبهه اصلاحات، اصلاح طلبان مجبور
شدند برای حضور سیاسی در انتخابات، لیست هایی برپایه چهره های باقیمانده
تهیه کنند.
طبیعی است ناخواسته این مجلس از ظرفیت حرفه ای کافی
برخوردار نیست و این نقیصه باید حتما جبران شود. چرا که فاقد کفایت های
لازم برای نقش آفرینی پارلمانتاریستی است. البته این مساله قابل اصلاح است و
فراکسیون های مجلس در این رابطه نقش بسیار کلیدی دارند. حداقل از موضع
اصلاح طلبی انتظار است که جناب آقای دکتر عارف و دوستان شان که سرآمد از
سایر اعضای فراکسیون هستند، در جهت تقویت بنیان های درک پارلمانی و فهم
حقوقی و تعمیق اطلاعات و معرفت حرفه ای حکومت و ارتقاء اعضای مجلس کار کنند
که در این صورت حتما مجلس موفقی خواهیم داشت.
**
دولت روحانی با هجمه وسیعی از سوی مخالفان خود در فضای مجازی و مطبوعات و
رسانه ها رو به رو بوده است. به نظر می رسد این تهاجم رسانه ای خیلی
تشکیلاتی صورت می گیرد و شعار' هر شهروند یک رسانه' توسط آنها عملی شده
است. ساخت واژه هایی چون' تقریبا هیچ' که درباره دستاوردهای برجام گفته می
شود یا ' فیش های حقوقی نجومی' بخشی از پروپاگاندای وسیع این طیف سیاسی
است.
اما به نظر می رسد طیف حامیان دولت به این وسعت کار رسانه ای
نمی کند و در مقابل این هجمه ها واکنشی انفعالی دارد ارزیابی شما در این
باره چیست؟عطریانفر: در اینکه دولت و طرفدارانش در حوزه
ترویج و تبلیغ نقص دارند و ناکارآمد اند، شکی نیست. اما وقتی دو طیف رسانه
ای موافق ومخالف در مقام مقایسه قرار گیرند، خواهید دید که دو گروه واجد
فرصت برابر نیستند.
رقبای دولت از چند جهت دارای مزیت تبعیض گونه
نسبت به دولت اند. اولین تبعیض و تفاوت آنها امکانات وسیع مالی است که خارج
از ظرفیت دولت با گشاده دستی توانسته اند سامانه های تبیلغاتی و رسانه ای
را در عرصه افکار عمومی به وجود آورند. اگر قرار بر حساب کشی باشد بسیاری
از رسانه های مزبور باید در پیشگاه مردم جوابگو باشند.
نکته بعدی
اینکه مخالفین دولت از نوعی امنیت خاطر در پرخاش های خود علیه دولت
برخوردارند که در روند مخالفت های غیر قانونی مورد تعقیب منصفانه نیستند.
برخی از رسانه های مخالف دولت به خود اجازه وارد کردن هر تهمتی را به
مسئولین می دهند و از مجازات هم مصون اند در حالیکه طرفداران، چنین امنیت
خاطری ندارند.
نکته دیگر اینکه، دولت کنشگری است که با غولی از
مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می کند و مخالفین بالای گود نشسته اند و او
را سرزنش می کنند. مخالفین برای تدارک حمله های رسانه ای ظالمانه علیه دولت
محافلی دارند.
نکته آخر اینکه جماعتی که امروز در سنگر مخالفت رئیس
جمهور در حوزه افکار عمومی نشسته اند همان هایی هستند که در دولت پیشین
مبسوط الید متصرف در بیت المال بودند و فکر نمی کردند از اریکه قدرت به زیر
آیند. این خشم و خشونت آنها نیز ناشی از این حرمان است.
شخص رئیس
جمهور فرصت و توان پاسخگویی مخالفین را به طور تمام وقت ندارد و در اثر بی
برنامگی اطرافیان، از ظرفیت هایی که می تواند به طور مخلصانه در اختیار
دولت قرار گیرد محروم است . طُرفه اینکه جریان حامی آقای روحانی یعنی
اصلاحات در حوزه تبلیغات، صاحب سبک و فکر است و جوانهای بسیاری برای به
کارگیری در این حوزه آمادگی دارند. آقای روحانی در ستاد شخصی خود دچار
مظلومیت است و نیروهای کارآمدی که در سطح مورد انتظار بتوانند کار کنند، در
اختیار ندارد.
** شما اگر جای آقای روحانی بودید در این یکسال باقی مانده چه می کردید؟ دست به تغییر کابینه می زدید؟عطریانفر:
در این مدت باقیمانده کار ویژه ای نمی توان کرد. تغییر کابینه هم اثر
وخاصیتی ندارد. ایشان در دوره بعد ، پیروز انتخابات خواهد بود. آقای روحانی
متمّسک به این آیه شریفه قرآن است که : 'ای پیامبر به این مومنان و
همراهان خود بگو شما کارتان را به درستی انجام دهید. آن کسی که ناظراست و
داوری می کند خداوند و پیامبر اوست'
جامعه نجیب ایرانی ، اخلاص و
تلاش و تدبیر دولت را می بیند و نمره خوبی به آن خواهد داد. رئیس جمهور ما
برای رای آوردن در دوره بعد، روند خدمتگزاری خود را تغییر نمی دهد و مسیری
را که آغاز کرده است ادامه خواهدداد. این اخلاص را مردم درک می کنند و رای
خود را مجددا در سبد آقای روحانی قرار می دهند. پیشنهادهایی که دوستان
ناآگاه ،گاهی موردی مطرح می کنند محل شائبه است.
توصیه برخی این است
که اگررئیس جمهور به برخی رفتارهای پوپولیستی دولت قبل دست بزند ،آراء وی
افزون می شود. این امکان برای دولت آقای روحانی فراهم است تا برخی منابع
ارزی را بردارد و در آستانه انتخابات به مواد مصرفی سیب زمینی و پیاز و
سهام عدالت تبدیل کند و به خصوص در مناطق محروم کشور پخش نماید تا رای
بیشتری استحصال کند.
اما این بازی در شأن آقای روحانی نیست و با
چنین اقدامی در پیشگاه خدا مسئول خواهد بود. آقای روحانی درس خود را خوب
بلد است و می داند روندی را که پیش گرفته ، باعث موفقیت اش در انتخابات
است. علاوه بر این رهبری معظم در سال 88 بیانی را از موضع روانشناسی جامعه
ایران و مردم مطرح کردند و پیام این بود که در ایران معمولا ریاست جمهوری
دو دوره ای است. باور ما هم همین است.
تنها دوره ای که احتمال
عقلایی می دادیم رئیس جمهور یک دوره ای شود، همان سال 88 بود که با واقعیت
منطبق نبود و رئیس جمهور مستقر دردور دوم هم به قدرت رسید. طبیعی است آقای
روحانی علیرغم محدودیت منابع به مراتب وضعیت بهتری دارد. لذا به گمانم
پیروزی آقای روحانی در دور دوم قطعی است.
**ایرنا: احتمال نامزد نشدن یا رد صلاحیت ایشان وجود دارد؟عطریانفر:
ایشان حتما کاندیدا خواهد شد . او بارگرانسنگی را بردوش گرفته و در قبال
خدا و مردم مسوول است و امید مردم را ناامید نخواهد کرد. عدم حضور آقای
روحانی به واسطه تصمیم شخصی شان حتماَ کم لطفی در حق کشور و مردم و حامیان
شان خواهد بود.
در رابطه با رد صلاحیت ایشان هم باید گفت در طول
تاریخ انتخاباتی که در گذشته داشته ایم، تصمیم نهادهای نظارتی و تایید
کننده چندان قابل پیش بینی نیست. کما اینکه چه کسی پیش بینی می کرد آقای
هاشمی که جزو برجستگان نظام است و بخش بزرگی از توفیقات کشور ناشی از
راهبردها وزحمات طاقت فرسای اوست ، شورای محترم نگهبان با بهانه کبر سن و
پیری وی را رد کند !؟
من یک تحلیل حقوقی روی موضوع بقاء و دوام صلاحیت رییس جمهور مستقردارم وآن اینکه :
شورای
محترم نگهبان قانوناَ از نظر ترمینولوژی حقوقی و رعایت تکالیف نهاد ها
واختیارات مقامات ارشد نظام نمی تواند رئیس جمهور مستقر را با عنوان فقد
صلاحیت برای دوره بعد رد کند.
استدلالی که به نظر می رسد اینکه :
رئیس جمهور وقتی از مردم رای می گیرد در ادامه، تنفیذ راءی ملت را هم از
جانب رهبری دریافت می کند ، به اعتبار رای مردم و تنفیذ رهبری نظام ،عهده
دار ریاست قوه مجریه می شود . لذا بقاء آن رای و تنفیذ، مادام که سلب نشده
باشد، دلالت بر بقای صلاحیت رئیس جمهور دارد. صلاحیت یک رئیس جمهور در چه
شرایطی ممکن است مورد تردید قرار گیرد؟
صلاحیت رئیس جمهور از منظر تکالیف سه نهاد قانونی قابل خدشه وتردید است.
نخست
اینکه رئیس جمهور بخاطر تخلفات و مشکلاتی که برای کشور ایجاد کند ، پرونده
هایی در دستگاه قضایی پیدا کند و دادگاه نسبت به تخلفات وی رسیدگی و ادامه
خدمت رئیس جمهور را به صلاح نداند و رأی به محکومیت و خلع از قدرت دهد.
دوم
موضوع ناکارآمدی و عدم صلاحیت سیاسی رئیس جمهور است که بررسی آن تنها در
صلاحیت مجلس است . مجلس می تواند حسب تکالیف قانونی با نظارت بر عملکرد
رئیس جمهور در موارد تشخیص، عدم کفایت رییس جمهور را تصویب و وی رابا تأیید
رهبری سلب قدرت کند.
سوم اینکه از موضع اختیارات فراقوه ای رهبری، رئیس جمهور عزل شود.
لذا
مادام که احتمالات فوق الذکر محقق نشود ،رییس جمهور واجد صلاحیت است و هیچ
نهادی از جمله شورای محترم نگهبان فاقد اختیار در ردّ صلاحیت اوست .
ممکن
است فردی در مقطعی رئیس جمهور بوده است و بعداز وقفه ای بخواهد دوباره
نامزد شود . شورای نگهبان می تواند با بررسی احراز شرایط و یا عدم احراز ،
احیاناَ برای ان دوره او را ردّ کند .
کمااینکه برای آقای هاشمی
این اتفاق افتاد و ایشان با اینکه قلباَ رد صلاحیت خود را قبول نداشت ، اما
به دلیل اختیار قانونی شورای نگهبان در مقابل آن تصمیم ،سکوت کرد و هیچ
نگفت. چرا که آقای هاشمی در وقت نامزدی ، رئیس جمهور مستقرنبود.
براین اساس تا زمانی که آقای روحانی از سوی سه مرجع سابق الذکر در امنیت و تأیید است، به لحاظ حقوقی مشکلی برای تایید صلاحیت ندارد.
** آیا اصلاح طلبان از آقای روحانی در انتخابات آتی حمایت می کنند؟عطریانفر: اصلاح طلبان از آقای روحانی حمایت می کنند و کسی جز ایشان را برای مطرح کردن ندارند.
** آیا رایشان مشروط خواهد بود؟عطریانفر:
خیر ! نیازی به شرط ندارند. آقای روحانی فوق تصور اصلاح طلبان ظاهر شده
است. جبهه اصلاحات در سال 92 با شناخت اجمالی آقای روحانی را پذیرفت و
حمایت کرد . اما در سال 96 به جهت شناخت عمیق تری که از وی پیدا کرده اند ،
همه جانبه و با اعتماد بیشتری از وی حمایت می کنند. لذا طرح هرگونه شرطی
برای وی ، خلاف عقل، عرف و انصاف است .