آفتابنیوز : مهدی و طاهره طالقانی فرزندان مرحوم آیت الله طالقانی در آستانه سالروز فوت پدر، مهمان خبرآنلاین بودند و در بخشی از صحبتهای خود درباره حس آقازادگی خود گفتند.
مهدی طالقانی درباره حس آقازادگی گفت: خیلی خوش می گذرد. اولا حس آقا بودن را برای مرحوم طالقانی بگویم. مرحوم طالقانی قبل از انقلاب در مدرسه سپهسالار تدریس می کرد هر گاه او زندان می رفت، یک شیخی بود از مدرسه سپهسالار ماه به ماه در خانه می آمد، با وجودی که آقا زندان بود حقوق آقا را پرداخت می کرد. بعد ساواک به مدرسه سپهسالار اعتراض کرد که این آقا زندانی سیاسی است چرا حقوق به او می دهید؟ این طور شد که بالاخره حقوق آقا قطع شد.
وی افزود: بعد از انقلاب یادم است آقا که فوت کرد فکر کنم آن زمان میلیاردها تومان پول در حساب آقا بود. این پولی بود که مردم برای حمایت از خانواده های اعتصابیون قبل انقلاب به حساب آقا واریز کرده بودند یا در راهپیمایی ها پول جمع آوری می کردند به حساب مرحوم آیت الله طالقانی می ریختند.
فرزند مرحوم آیت الله طالقانی یادآور شد: غیر از اینکه افراد عادی که پول به حساب آقا می ریختند یک عده هم بودند که کارخانه داشتند فکر می کردند کمی زندگی شان اشکال دارد پولی به حساب آقا واریز می کردند با این فکر که مسئله شان حل می شود. کلا هم آقا نمی دانست چه کسانی پول به حسابش می ریزند.
وی ادامه داد: بعد از فوت آقا ما گفتیم این پول را چه کار کنیم، برخی دوستان گفتند به حساب 100 امام واریز شود. بر همین اساس دوستان هم تقریبا نگذاشتند و نه برداشتند هر چه پول در حساب های آقا بود به حساب 100 امام ریختند. ما به آنها گفتیم شاید 10 هزار تومان پول خود آقا هم در این حساب ها بود همین 10 هزار تومان نیز تمام و کمال به حساب 100 امام منتقل شد. خلاصه هیچ پولی ته حساب آقا باقی نماند و والده ما بدون یک ریال درآمد ماند.
پسر مرحوم آیت الله طالقانی اظهار کرد: یعنی آقایی که قبل از انقلاب وقتی هم در زندان بود ماهانه حقوق از مدرسه سپهسالار می گرفت بعد از انقلاب کلا دیگر حقوقی نداشت و حقوقش قطع شد. این آقایی ما استثنا بود. ما یک آقای استثنایی به نام آقای طالقانی داشتیم که قبل انقلاب وضعش بد نبود اما بعد انقلاب از نظر مالی هیچی نداشت.
وی افزود: آقازاده های مرحوم طالقانی هم همین طوری بودند. من آقازاده ای بودم که قبل انقلاب خیلی وضعم خوب بود، ماشین های آخرین مدل سوار می شدیم برای خودمان کار و کاسبی داشتیم بعد از انقلاب ورشکسته به تقصیر شدیم. یعنی الان واقعا آقازادگی خیلی به ما خوش می گذرد و طمعش برای ما گوارا شده است.
مهدی طالقانی بیان کرد: پدرمان توصیه می کرد در کارهای دولتی وارد نشویم بنابراین سعی کردیم هیچ کدام دنبال کار دولتی نرویم بنابراین خیلی هم نون آقازادگی نخوردیم. نمی دانیم خلاصه آقازاده بودن یعنی چی؟ بعضی جاها که خودم را معرفی می کنم می نویسم «آقازاده ورشکسته به تقصیر».
وی افزود: مردم هم خیلی محبت و هم گرفتاری زیادی دارند. اولا چون بچه طالقانی هستیم عموما فکر می کنند همه مسئولان را می شناسیم به هر کس بگوییم «کار و مشکل فلانی را حل کن» بلافاصله انجام می شود.
پسر مرحوم آیت الله طالقانی یادآور شد: یک مشکل دیگر ما این است که فکر می کنند آقازاده هستیم پول زیادی داریم. در فیسبوک، تلگرام روزی نیست که درخواست نداشته باشیم که طرف ورشکست شده و کمک می خواهد یا گرفتاری مالی برایش به وجود آمده و قرض می خواهد. من هم جواب می دهم «والله بخدا وضعم از شما بدتر است ولم کنید تو را به قرآن» ولی واقعا فکر می کنند ما در حد آقا مهدی هاشمی رفسنجانی هستیم.
مهدی طالقانی در پاسخ به این سئوال که «اگر آیت الله طالقانی در قید حیات بود وقتی در ابتدای دهه شصت بحث قائم مقامی پیش آمد چه کسی انتخاب می شد؟» گفت: دیگر آقای منتظری نمی شد. اول انقلاب که سپاه بیانیه می داد و راجع به آقای طالقانی بود، می نوشت رهبران انقلاب (منظور آیت الله طالقانی و آیت الله خمینی بود) بنابراین طالقانی قطعا نفر دوم انقلاب بود. خوب بعد از فوت آقا، آقای منتظری قائم مقام رهبری شد. البته طالقانی خیلی به این مناصب اعتقادی نداشت.
اما طاهره طالقانی نظری متفاوت از برادرش داشت. او گفت: خود آقا جایگاه قائم مقامی را قبول نمی کرد. همان طور که قبول نمی کرد نامزد انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شود اما بچه ها رفتند ثبت نام کردند و با دو میلیون رأی منتخب نخست تهران شد. حتی برای ریاست جمهوری زمزمه کاندیداتوری آیت الله طالقانی مطرح شد اما گفت «نه به هیچ وجه قبول نمی کنم».
وی درباره حس دختر طالقانی بودن نیز یادآور شد: مردم خیلی محبت دارند اما مشکلات و مسائلش خیلی بیشتر از نامش است. یعنی من بیشتر جاها خواهر و بردارانم هم می دانند که اصلا خودم را به نام خانوادگی طالقانی معرفی نمی کنم. نام کامل خانوداگی ما «علایی طالقانی» است و بیشتر جاها من خودم را «علایی» معرفی می کنم.
دختر آیت الله طالقانی گفت: بیمارستان طالقانی که در تهران است، برخی همکارانم در مدرسه می گفتند «اگر یک دستخط بنویسی بیمار ما را بستری می کنند و کارمان را راه می اندازند بالاخره این بیمارستان پدرت است». هر چه من می گفتم «اسم بیمارستان طالقانی است و هیچ نسبت دیگری با مرحوم طالقانی ندارد» باز اصرارها وجود داشت.